خا نه دوست آخرین مطالب
اصحاب فتنه به مختارها هم فکر کنند از وبلاک {بحران} آقایان فتنه پیشه و خانمهای فتنه پوش توجه کنید: گیریم ایران را درآینده ای که ازآن دم میزنید کربلا کردید، گیریم باز هم بزدلانه برای دریافت غنائم صاحبان آمریکایی و صهیونیستتان خون فرزندان رسول الله و وارثان حسین را برزمین جاری کردید ، اما بدانید و آگاه باشید مختارها ی ایران گوشهایتان را کف دستتان میگذارند. گیریم که مادران و پدران بسیجیان و دلسوختگان کشور را باز هم مثل فجایع سال قبل داغدار کردید ، اما بدانید که مختارها بیدار می شوند و انتقام میگیرند. شاید خیانتتان و شاید توهمتان و شاید حس انتقامتان خاموش نشود و آتش کثیف زیر خاکستر بمانید و توبه کار نشوید ، اما بدانید وارثان حسین (ع) قیام میکنند و روزی ازپس آن فردا خواهد رسید که هیچ فریاد رسی به دادتان نخواهد رسید. شاید بتوانید درآینده ای نزدیک فتنه ای عمیق تر را تدارک ببینید اما یادتان نرود تاریخ و یادتان نرود که هنوز هم شعله های انتقام فروننشسته است و عاقبت دامن گیرتان خواهد شد. بدانید و بدانند که فرزندان رهبری داغ توهین به امامشان را با خود به تنهایی دفن نمیکنند و قبل از راهی گور شدن اجساد نا پاک شما را هم گورستانی میکنند. هنوز مختارهای ما زنده اند و عاشقانه امامت را احیا میکنند حتی اگر عمارها تا ابد لال بمانند و در خواب بمانند تا نمازشان قضا شود. حتی اگر درلباس دین و روحانیت و مرجعیت دروغین به آرمان های ولایت فقیه لطمه بزنید و خنده های شیطانی سردهید بدانید و بدانند که ما موجیم و آسودگی مان عدم ماست. شمایی که ویرانی ایران وطن عشق اباعبدالله را در سر می پرورانید با خود تاریخ را مرور کنید و بدانید مختارها شخصیت های دوست داشتنی در ذهن ایرانی اند. اصحاب آخرالزمانی یزید آگاه باشید که انتقام دور نیست و به روزی فکر کنید که کاکا سفید های آمریکایی از هواپیماهایشان نیاز به پیاده شدن پیدا میکنند آنوقت ما شما و آنها را در یک گور دفن میکنیم. ما با اقتدا به ابالفضل العباس و اقتدا به امام احیا گر دینمان حسین بن علی (ع) شما محاربان با نایب رسول الله و اما عصر را روسیاه و نقش برخاک میکنیم. وعده الهی نزدیک است و تا کربلای ایران یا حسینی بیشتر باقی نیست و چه یا حسین مردانه ای در انتظار شما کینه توزان و خیانت پیشگان است، شمایی که به خون شهیدان هم رحم نکردید و شمایی که در خیانت به کشورتان و نظامی که اگر نبود باید ترب روی گاری میفروختید رحم نکردید منتظر باشید که ما چون عقابهای تیز بین و تیز چنگال در کمین شما ییم.
موضوع مطلب : ناگفتههای دیدار با رهبرانقلاب ناگفتههای دیدار نمایندگانکاندیداها با رهبرانقلاب آنچه در دیدار مقام معظم رهبری با اعضای ستادها در یکی از حساسترین لحظات تاریخ این ملت گذشت، بی تردید "رمز عبور" این ملت از گردنه های خطیر در این بیست سال زعامت مقام معظم رهبری بوده است. قسمت دوم این جلسه که سراسر حماسه و نگارگرجلوه صفت شجاعت بی نظیر و عدالت بی همتای رهبری عزیز بود، از چشمان همگان پوشیده نگاه داشته شد. هفته نامه 9 دی در اولین شماره که امروز به روی دکه ها رفت، در نوشتهای به قلم جعفر فرجی که از سوی ستاد انتخاباتی دکتر احمدینژاد در این نشست حاضر بوده ناگفتههایی خواندنی مطرح کرده است. این جلسه با دعوت رهبری و چند روز بعد از راهپیمایی اعتراضی میدان آزادی جریان فتنه برگزار شد. برخی با این نگاه آمده بودند که امتیازی نصیبشان خواهد شد... آقای الویری بی تابی می کردند و به آقا می گفتند که: "آقا 30 ثانیه وقت بدهید. بنده طرح دارم برای حل مسئله." آقا فرمودند که دوربین ها را بیرون ببرید. وقتی دوربین ها کامل خارج شد، آقا فرمودند که: "آقای الویری شما 30 ثانیه وقت خواستید، ما کریم هستیم به شما یک دقیقه وقت می دهیم." خنده بر لبان همه نشست... آقای الویری شروع کردند و گفتند که: "از دید ما این انتخابات باید ابطال شود. هرگونه تصمیم دیگری به غیر از ابطال، مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت. بعد از ابطال انتخابات که کمترین خواسته مردم است، برای حل مسائل و قضاوت در مورد ادعاهای طرفین حضرتعالی شورای حکمیتی شکل دهید تا میان طرفین قضاوت کند، آنوقت هر آنچه آن شورا حکمیت کرد، ما هم می پذیریم. این کار در زمان امام هم سابقه داشته است. مثلاً در ماجرای 14 اسفند در زد و خورد ما بین طرفداران بنیصدر و شهید بهشتی، چون یک طرف دعوا شهید بهشتی رئیس دستگاه قضا بودند، امام برای حل مساله شورایی سه نفره را شکل دادند (حدود پنج دقیقه ای نقل این جملات از طرف آقای الویری طول کشید و به قولی وقتشان کامل تمام شد) آقای الویری ادامه دادند که: "با تشکیل این تیم سه نفره مشکل حل شد." حضرت آقا که گذاشته بودند کامل پنج دقیقه وقت مقررشان را صحبت کنند، بلافاصله بعد از این جمله آقای الویری که "مشکل حل شد" فرمودند: "و مشکل حل نشد..." خنده ای در دلم نشست. آقای الویری که گویی تمام صحبت های خود را برباد رفته می دید و همچنین تمام وقت خود را، با حالت خاصی با تردید گفت: آقا حل شد... و حضرت آقا فرمودند: "نخیر مشکلی حل نشد و پس از تحقیقات فراوان نتایج مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگرفت و آن پرونده حجیمی که آقای اردبیلی با خود به این طرف و آن طرف می برد، هیچ گاه به نتیجه خاصی منتج نشد." آقا فرمودند یک مطلبی را اینجا جا دارد بیان کنم. "برخی از دوستانی که در این جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزدیک می شویم، مدام با یک ژست خاصی در شعارهایشان تبلیغ می کنند که اختیارات رهبری در چهارچوب قانون اساسی است و رهبری در چهارچوب قانون اساسی باید عمل کند و اختیارات فراقانونی و یا حکم حکومتی نداریم. جناب آقای خاتمی نیز وقتی سال 76 می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری باید در چارچوب قانون اساسی عمل کند. بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت. در طول سالهای ریاست جمهوری، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل کنید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چارچوب قانون اساسی نیست، مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب کردند. شما ببینید این اختیارات رهبری در انتخاباتهای مختلف مثل تایید انتخابات مجلس تهران و یا تایید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری و... تاکنون به نفع چه جریانی بیشتر بهکار گرفته شده است. در همین جمع اکثر دوستان در زمان تصدی خود بر پست های مختلف در مواقع بحرانی کشور، همین درخواستها را بهصورت مکتوب برای استفاده از اختیارات رهبری داشته اند ولی چرا هر وقت انتخاباتی می شود، مدام تکرار می کنید که حکم حکومتی نداریم و... الان هم شما از بنده می خواهید بدون در نظر گرفتن شورای نگهبان و چارچوب های قانونی، شورایی را فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده، جهت حکمیت شکل دهم. نخیر بنده نظرم این است که بر اساس همان چیزی که خودتان مدام در ایام انتخاباتهای مختلف تبلیغ می کنید، عمل شود و باید همه گروهها در چهارچوب قانون عمل کنند. راه حل مساله رجوع معترضین به شورای نگهبان است و بنده حرکت در چارچوب قانون را راه حل نهایی می دانم." کار تمام شده بود. آنچنان قاطعانه درخواست ها و تلاش های آقایان الویری، بهشتی، دانش جعفری مبنی بر ابطال انتخابات و از کار انداختن وجاهت داوری شورای نگهبان در فراز اول سخنان رهبری (در قسمت غیررسمی) بهصورت شفاف و صریح پاسخ داده شده بود که هرگونه فکری مبنی بر فلسفه شکل گیری جلسه بر پایه امتیاز دهی را از بین می برد. نائب امام زمان آمده بود با آشنایان قدیم خود اتمام حجت کند نه آنکه... آقای زنگنه دست خود را بالا بردند و اجازه گرفتند که صحبت کنند. آقای زنگنه مطالبی پیرامون بیطرف نبودن شورای نگهبان گفتند و سپس موضوع را به سمت آقای احمدی نژاد کشاندند که ایشان در سخنرانیاشان در میدان ولیعصر به ما گفته اند همجنس باز و لیبرال. حضرت آقا فرمودند که:"آقای زنگنه حالا چرا شما به خودتان گرفته اید" (واقعا با این جمله آقا خنده در دلمان لک می زد حیف که... واقعا حیف آقای زنگنه اصرار می کردند که احمدی نژاد گفته طرفداران موسوی فلان و فلان هستند. صحبت های زنگنه معطوف به آن قسمت از صحبت های دکتر در رابطه با آمریکا و حکومت های لیبرالی بود که روسای جمهور این کشورهای لیبرالی، از هر طریقی ولو شعارها و امتیازهایی برای همجنس بازان، بهدنبال رای آوردن هستند. واقعا من هم تعجب کردم که چرا ایشان به خودشان گرفته اند. آقای زنگنه هم گفتند تقلب شده و باید انتخابات ابطال شود. آقا صحبت های جناب زنگنه را تمام کردند و گفتند که آقای زنگنه شما نوعا آدم احساساتی هستید. این خوب نیست. الان هم من این صحبت های شما را می گذارم روی احساسی بودنتان. فضا خیلی سنگین شده بود و آقای زنگنه را نگاه کردم آن حالت سفت و محکم اولیه نشستن خود را از دست داده بود و روی صندلی دراز کشیده بود. گویی بدنش توان نشستن نداشت. آقا فرمودند بارها شده که شما مطلبی را با حرارت گفته اید و سپس با اشک نزد بنده آن مطلب را پس گرفته اید. آقا فرمودند یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید. اگر امروز تمام دنیا نیز روبرویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد. در همین انتخابات سال 76 وقتی جناب آقای خاتمی رای آوردند خیلی ها اعتراض داشتند و به دنبال ابطال انتخابات بودند. گروهی از بزرگانی که شما هم می شناسید، پیش بنده آمدند و تقاضای ابطال انتخابات را کردند و مدام هم اصرار می کردند. بنده آن زمان آنچنان تشری به این ها زدم که دیگر از آن زمان تاکنون دلشان با بنده صاف نشده، (بعد با شوخی و تبسمی آرام فرمودند) البته امیدوارم این جلسه باعث نشود که شما هم مثل آن عزیزان شوید. اگر هم اعتراضی راجع به انتخابات دارید بروید در مجاری قانونی درنظرگرفته شده در قانون اساسی پیگیری کنید. البته یک چیزی را هم بگویم که شما که کار اجرایی انتخابات انجام داده اید، می دانید که احتمال تقلب در انتخابات نیم درصد هم نیست. حالا یک زمانی صحبت بر سر 100 هزار رای بود، احتمال می دادیم. اگر 200 هزار رای بود، 300 هزار رای بود، می پذیرفتیم. الان صحبت نه بر سر یک میلیون یا دو میلیون رای است، اختلاف 11 میلیون رای است. مگر می شود پذیرفت. البته اشکال ندارد شورای نگهبان ترتیبی اتخاذ کند تا با حضور نمایندگان کاندیداها، آن صندوق هایی که اعتراض دارند، بازشماری شود. آقای آخوندی که باجناق آقای ناطق نوری و وزیر مسکن کابینه آقا بوده اند، دستان خود را بالا بردند. گفتند آخوندی هستم عضو ستاد آقای موسوی. آقا فرمودند بله مواضعتان را اخیرا در روزنامه ها دیده ام. اهل دلی می گفت که حکمت این برخورد آقا شاید این بوده که ایشان جناب آقای آخوندی جدید را با مواضع جدیدش نمی شناختند و احتیاج داشتند ایشان خودشان را درست با همین عنوان جدید معرفی کنند. آقای آخوندی گفتند که آقا بنده در انتخابات سال 76 وقتی آمار آرا تا حدودی مشخص شد، نشستم و بیانیه ای را آماده کردم و به آقای ناطق گفتم انتخابات را به آقای خاتمی تبریک بگوییم. آقا این را می دانیم که در یک جامعه مترقی باید کسی که شکست می خورد، شکست را بپذیرد و همچنین می دانیم که هر چقدر آرای این انتخابات که در داخل صندوق ها ریخته شده، بازشماری شود، تغییری بوجود نمی آید و قبول داریم که مردم این آرا را در صندوق ها ریخته اند (تا به اینجا آقای آخوندی دو اعتراف بزرگ کرده بود) اما اعتراض ما به این است که با بداخلاقی کاری کردهاند که مردم به اشتباه افتاده اند. کلیت بحث این بود که چرا احمدی نژاد طوری عرصه را طراحی کرد که رأی به موسوی معادل رأی به هاشمی شد و افکار عمومی را احمدی نژاد طوری هدایت کرد که گویی هر کس به موسوی رأی بدهد، انگار به هاشمی رأی داده است و... این یعنی تقلب در انتخابات. آقای دکتر زارعی که با آقای آخوندی در شورای نگهبان به عنوان نمایندگان کاندیداها حضور داشت، با عصبانیت زیر لب می گفت پس چه کسی بود که دائم بدون اینکه نتیجه ای معلوم شده باشد، از همان لحظات اولیه آغاز انتخابات با بیرون تماس می گرفت و دائم آمارهای دروغ به بیرون می داد که تعداد آرا فلان مقدار شده است. آقای زارعی که حسابی از دست آخوندی شاکی بود، دستشان را به عنوان اجازه برای صحبت مدام بالا می بردند. آقا نگاهی به آقای زارعی کردند و فرمودند که دیگر خسته شده اند. تا چنین گفتند آقای زارعی دستشان را پایین آوردند و آقا والسلامی گفتند و بلند شدند. به غیر از چند نفر که بدون خداحافظی رفتند، همه به گرد رهبری حلقه زدند. خانم کروبی جلو آمدند و با آقا احوالپرسی کردند و گفتند: آقا نمی شود این هایی ا که دستگیر شده اند، آزاد شوند؟ آقا فرمودند: "خانم کروبی بنده در این فیلم های تبلیغاتی آقای کروبی می دیدم که ایشان مدام افتخار می کنند به اینکه مجرمین را از زندان آزاد کرده اند. (اشاره به ژست تبلیغاتی کروبی مبنی بر توانمندیاش در نظام مبنی بر رایزنی و چانه زنی برای آزاد کردن زندانیان به تعبیر خودش سیاسی) به ایشان بگویید که این افتخار نیست که کسی مجرمی را آزاد کند." خانم کروبی گفتند آخر در بین این ها خانواده شهید هست. در حالی که همه به دقت به صحبت های آقا گوش می دادند، آقا فرمودند: "خانم کروبی شما که بهتر می دانید، خانواده شهید بودن، آخوند بودن، آخوندزاده بودن که مصونیت نمی آورد. حرف من این است که نه باید مجرمی را بدون دلیل آزاد کرد و نه باید کسی را بدون جرم زندان کرد. هر دو کار غلط است. گویا آقای منتجب نیا بودند که در آن فضا خواستند مطلب دستگیری ابطحی را طوری طرح کنند که حداقل اگر برخلاف پیش بینیشان از جلسه امتیاز ریاست جمهوری و حکومت و... گیر رفقایشان نیامده لااقل از زندان بیرون بیاورندشان... گفتند که آیا شما در جریان هستید که امروز آقای ابطحی را گرفته اند؟ آقا در میان حلقه همه آن بزرگواران فقط رضایت خدا را می دیدند نه رضایت خلق او را. آقا فرمودند: "بنده در جریان دستگیری ایشان نیستم، در این امور دخالت هم نمی کنم. به دستگاه ها هم گفته ام که خودشان حسب تکلیفشان به وظایف ذاتی خود عمل کنند." همه دیدند که مواضع آقا خیلی محکم است و جای هیچ گونه امتیازخواهی و یا وساطت طلبی از نائب مهدی و عدالت پیشه ای علوی به رسم رفاقت و یا... به هیچ امکان وجود ندارد. آقا از حلقه بزرگان سابق، خارج شدند که آقای طلایی نیک نزدیک به خروجی در، جلو رفتند و به آقا گفتند که: آقا در این مدت به بزرگان خیلی توهین شد و شخصیت بزرگان نظام در تلویزیون مستقیما تخریب شد و... شما نظرتان چیست؟ آقا در حالی که داشتند خارج می شدند، گفتند: "بله بنده هم مانند همه مردم از تلویزیون برنامه های انتخاباتی را می دیدم. واقعا وقتی می دیدم درست جلوی دید مردم، به رئیس جمهور قانونی کشور مدام می گویند "دروغگو دروغگو"، دلم می شکست. و این آخرین تلاش بزرگان سابق، برای حتی شنیدن جمله ای کوتاه برای نقل قول در بیرون از جلسه و یا حتی یافتن مستمسکی کوچک از سخنان آقا مبنی بر درستی کارهایشان بود. کارهایی که بهایش خون های جوانان و مردم بیگناه و به خیابان کشاندن و به آشوب کشاندن سرزمین ولیعصر در برابر انظار دنیا و تبدیل بهترین صحنه فرصت نظام در طول تاریخ به صحنه لجاجت و بیقانونی بود. آقا آن جلسه نیامده بودند تا با دوستان و آشنایان قدیمی خودشان به رسم آنچه از سیاست بازی و رفاقت است، سخن بگویند. آقا آن جلسه نیامده بودند با دوستان و آشنایان قدیمی خودشان که به واسطه حضور مردم در خیابانها احساس قدرت می کردند، با معامله و عقب نشینی جلب محبت کنند. آقا آمده بودند برای آخرین بار با دوستان و همسنگران و آشنایان قدیمی خودشان در داخل و خارج جلسه اتمام حجت کنند. آری او برای اتمام حجت خطاب به همه آشنایان قدیمی خود سخن می گفت . موضوع مطلب : راز "ویکـی لیکـس" دکتر فؤاد ایزدی خبرنامه دانشجویان ایران- یکی از ابعاد جنگ نرم و عملیات روانی این است که شما قادر باشید اعتماد عمومی را در عرصههایی جلب کنید تا در زمان لازم بتوانید با پارهای القائات و با نشر اخبار و گزارشات غیرواقعی، منویات سیاسی خودتان را پیاده کنید. به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ نمونه این رفتار را در 11 سپتامبر مشاهده کردیم که دولت آمریکا با استفاده از بمب خبری این واقعه توانست با نقاب مظلوم نمایی تهاجم گسترده ای را علیه افغانستان و عراق به بهانه مبارزه تروریسم و تسلیحات ضد بشری به راه بیاندازد. اما روزهای اخیر انفجاری در بانک اطلاعاتی آمریکایی ها رخ داده که در صدر اکثر اخبار رسانه های جهان قرار گرفته است.“ویکی لیکس“ را بدون شک از اخبار و رسانه های داخلی شنیده ایم، اما به راستی ویکی لیکس چیست؟ آنچه در ادامه می آید چکیده ای از محتویات در دسترس این بنگاه اطلاعاتی است. ویکی لیکس چیست؟ ویکیلیکس یک ”مؤسسه غیرانتفاعی رسانهای“ است که در سال 1386ش با راهاندازی یک ”وب سایت“ شروع به فعالیت کرده است. این سایت از همان آغاز فعالیت اعلام کرد که آمادگی دارد هر مدرکی را با ذکر یا بدون ذکر منبع ارائه دهنده مدرک، روی سایت بگذارد. البته این سایت برای جلب توجه عمومی و در واقع بی طرف بودن خودن به نقض حقوق بشر در عراق و افغانستان پرداخت.فیلم معروفی که در فروردین ماه 89 به صورت گسترده منتشر شد و در آن افراد غیرنظامی و از جمله چند روزنامهنگار توسط نظامیان آمریکایی مورد هدف قرار گرفته و کشته شدند؛ نشانه ای بر صداقت این سایت بود که اندک اندک قصد داشت تا اذهان عمومی جهان را تحت تأثیر قرار دهد.گفته شد که ویکیلیکس در 28 ماه نوامبر سالجاری هم 251 هزار سند از مکاتبات دیپلماتیک 274 سفارتخانه و کنسولگری آمریکا با وزارت خارجه این کشور در نقاط مختلف دنیا که حداقل 15000 مورد آن دارای ”طبقهبندی محرمانه“ است را منتشر خواهد کرد که تاکنون تنها 700 سند آن منتشر گردیده است. روزنامه دیلی تلگراف در در گزارشی نوشت: ”برادلی مانینگ“ سرباز جوان و 23 ساله ارتش آمریکا فردی است که اطلاعات و اسناد محرمانه را در اختیار سایت ویکی لیکس قرار داد.این سرباز جوان بسیار باهوش است و مهارت خاصی در استفاده از رایانه دارد. وی چند سال پیش از شهرت یافتن سایت face book ، یکی از طراحان این سایت بین المللی بوده است. اما ابهام در همین ابتدای امر بر جریان این سایت سایه می افکند که چگونه افسری جوان به این اسناد دسترسی دارد حال آنکه خود این فرد به شرطی از طراحان فیس بوک بوده که از سدهای اطلاعاتی سیا و پنتاگون عبور کرده باشد. نحوه انتشار اسناد به صورت عجیب! نحوه انتشار اسناد ویکی لیکس بدینگونه بود که اسناد ابتدایی در سایت یاد شده آمد ولی اسناد موج دوم و سوم ابتدا در پنج روزنامه معتبر واشنگتن پست، نیویورک تایمز، گاردین، لوموند وال پائیس متعلق به 4 کشور غربی - آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسپانیا درج گردید.گفته میشود این روزنامهها انبوه اسناد تحویل داده شده توسط مسئولین ویکیلیکس را گزینش و سپس منتشر کردهاند پس از آن دو پایگاه خبری فرعی ویکیلیکس در اروپا و آمریکا همان اسناد منتشره در 5 روزنامه یاد شده را باز نشر دادهاند. آمریکایی ها باز هم بی گناه هستند! موج اول انتشار اسناد ویکی لیکس گرچه آمریکایی ها را مورد تهاجم قرار می داد اما شواهد مبین آن است که این موج تنها برای ایجاد شوک و جلب مخاطب بوده که به زودی نیز فروکش کرده است. پیام مجموعه اسناد ویکی لیکس این است که مردم عراق توسط نیروهای امنیتی عراق شکنجه شده اند و تنها گناه آمریکایی ها این است که آنها شاهد ماجرا بوده و سکوت کرده اند. هدف ویکی لیکس ایران است! به نظر می آید بعد از آنکه راهبردهایی همچون حمله نظامی به ایران و فتنه نتوانستند خواسته آمریکا را عملی کنند این بمب و انفجار اطلاعاتی هدفی جز حمله به ایران ندارد و به ویژه تأسیسات هسته ای ایران را مورد هدف قرار گرفته است. بررسی آمار فراوانی کلمات به کار رفته در اسناد منتشر شده از سوی ویکیلیکس نشان میدهد که این اسناد بیش از هر چیزی متوجه ‘ایران’ بوده و کلمه ‘ایران’ بیشترین آمار فراوانی را در این اسناد دارد.جالب آنکه پیش از این ”جولیان آسانگ“ بنیانگذار پایگاه اینترنتی ”ویکیلیکس“ در گفتوگو با نشریه ”تایم“ با اذعان به پیروی از نظرات بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیمصهیونیستی گفته بود که با انتشار این اسناد قصد دارد تا تغییراتی را در سیاستهای خاورمیانه و به خصوص در رابطه با ایران بوجود آورد. .البته تا کنون اسناد زیادی در خصوص ایران منتشر نشده است اما حقیقت آن است که دو امر روابط بین المللی ایران در منطقه و نیز انرژی هسته ای نقطه هدف ایران است. البته اسناد ویکیلیکس درباره ایران نیز در هالهای از ابهام قرار دارد. از یک طرف هنوز هیچکس نمیداند که چند درصد اسناد به ایران مربوط است؟ چند درصد از اسناد مربوط به ایران منتشر شدهاند؟ چند درصد از این اسناد به ضرر ایران است؟ چند درصد از اسنادی که علیه ایران است ماهیت امنیتی دارند؟ البته در این بین بازداشت ”جولیان آسانگ“ موسس ویکی لیکس ابهامی تازه در خصوص این موسسه ایجاد کرده که غرب که ادعای آزادی بیان دارد چرا در برابر ویکی لیکس موضع بازداشت گرفته است. هدف از انتشار اسناد ویکیلیکس چیست؟ اما علت و احتمال جمعآوری و انتشار این اطلاعات و اسناد به شرح ذیل است:یک ماجراجویی شخصی یا رسانهای؛ فروش آن به 5 روزنامه معتبر و در واقع ”تجارت اطلاعات“؛ نشر این اطلاعات محصول فضای غیرقابل کنترل کامپیوتر و اینترنت؛ نارضایتی افراد در درون سیستم اجرایی ایالات متحده؛ فضای رقابت دو حزب جمهوریخواه و دمکرات؛ فروپاشی درونی آمریکا؛ لابی صهیونیستی آمریکا دنبال ایجاد فضایی است تا چهرههای موثر داخل آمریکا و بیرون آن به این جریان تمکین بیشتری داشته باشند؛ رقبای خارجی آمریکا ... تنها نکته تازهای که در اسناد جدید منتشر شده به چشم میخورد این است که بسیار ماهرانه، نام جمهوری اسلامی ایران در برابر نگاه افکار عمومی جامعه جهانی نهاده میشود. ویکی لیکس به صورت حرفهای سعی داشته ایراداتی که رهبری آمریکا به جمهوری اسلامی ایران میگیرد را درست جلوه دهد و خواست جنگطلبان آمریکایی و اسرائیل که خواستار جنگ با ایران هستند به حق بداند؛ موضوعی که بیشتر ثابت میکند که ویکی لیکس نمیتواند مستقل باشد و پشت پرده دستهایی در کار است و باید منافع کسانی تامین شود. ویکی لیکس میداند که اسناد که منتشر کرده قبلا هم به وسیله محافلی در آمریکا، انگلیس و اسرائیل مطرح شده است و ایران هم قبلا این ادعا را گوشهای از جنگ روانی دشمنان خود اعلام کرده است، پس انتشار دوباره آن چه موضوعی را اثبات میکند؟ ویکی لیکس سعی کرده عامل پشت پردهای که سبب کشته شدن جوانان آمریکایی است را ایران معرفی کند. البته مخالفت پنتاگون با انتشار این اسناد و اعتراض به این کار سبب میشود که اسناد، واقعی جلوه کنند، یعنی همان کاری که نیویورک تایمز به نمایندگی از سوی بسیاری از رسانهها، در عرصه بینالمللی انجام میدهد.اینک باید آن پرسش قدیمی را مطرح ساخت که اینها ”به سود کیست؟“؛ به سود جنگطلبان در واشنگتن یا اسرائیل؟
اما نکته آخر اطلاعاتی که ”ویکی لیکس“ تاکنون در مورد ایران منتشر کرده است، دقیقا منطبق بر جهت گیریهای تبلیغاتی آمریکا علیه ایران و تأیید کننده خط مشی و گفتمان ضد ایرانی رسانه های غربی است موضوع مطلب : ارادت شاعر مسیحی به امام حسین (ع) جورج شکور از نخستین کسانی است که شعر مقاومت را در لبنان پایهگذاری کرده و همواره در مراحل گوناگون تاریخ معاصر سیاسی لبنان پا به پای مقاومت و جریان متعهد و آزادیخواه پیش آمده است و به خاطر همین مواضع سیاسی تاکنون متحمل مخالفتهای فراوانی هم شده، اما میگوید من به حقیقت گواهی میدهم و باورم را به خاطر دنیا عوض نمیکنم. به گزارش شیعه آنلاین به نقل از تابناک، "جورج شکور" شاعر برجسته مسیحی لبنان گفت: من وقتی ایستادگی (امام) حسین در کنار حق و جانفشانی وی را در دفاع از اعتقادش در برابر ظلم را دیدم، به ایشان علاقه مند شدم؛ با صراحت می گویم اگر با امام حسین در کربلا بودم در رکاب وی می جنگیدم تا به شهادت می رسیدم؛این بزرگترین آرزوی من است. جورج شکّور اخیرا سرودن کتاب "حماسه پیامبر" را همزمان با فرارسیدن میلاد آن حضرت به پایان رساند. این شاعر مسیحی پیش از این کتاب "حماسه امام حسین" را در سال 2001 و کتاب "حماسه امام علی(ع)" را در سال 2007 منتشر کرده است. وی که در دانش لغت و ادبیات عرب تخصص دارد، از برجستهترین شاعران عرب و وصی ادبی سعید عقل شاعر نامآور معاصر است و سالهاست علاوه بر فعالیت گسترده ادبی، به تدریس و تعلیم اشتغال دارد تاکنون علاوه بر کتابهایی که تصحیح و تنقیح کرده، به صورت مستقل از وی چندین مجموعه شعری متنوع منتشر شده است و بسیاری از شاعران و ادبای برجسته عرب و لبنانی در دهههای گذشته شعر او را تحسین کرده و ستودهاند؛ از جمله امیرالشعرا "أخطل صغیر" که چهل و پنج سال پیش خطاب به او گفته بود: زبان اسرار خود را به تو نوشانده و شعرت اصالت و تازگی را با هم دارد. او که به دلبستگی و شیفتگی شدیدش به امیر مؤمنان و سیدالشهدا( علیهما السلام ) تصریح و با شور و شوق از سفر خود به نجف و زیارت حرم امام علی (علیه السلام) تعریف میکند، موفقیت خود در مدح اهل بیت را مرهون لطف و یاری الهی میداند. چرا یک مسیحی در وصف بزرگان اسلام می سراید
جورج شکور شاعر مسیحی لبنان در گفتگوی تفصیلی با ایرنا به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم گفت: دیوان شعر جدیدی با عنوان "حماسه رسول(ص)" را به چاپ رسانده که شامل 67 قصیده بوده و مهم ترین زمان حیات رسول (ص) از زمان تولد تا وفات ایشان را در بر می گیرد. وی افزود: من در سرودن اشعار خود از انسانیت انسان شروع می کنم؛ بیشتر سؤال هایی که در رسانه های خبری از من می پرسند،بر چگونگی توانایی یک شخص مسیحی در سرودن اشعار حماسی بزرگ پیرامون رسول اکرم (ص)،امام علی (ع) و امام حسین(ع) است که من در جواب می گویم انسان ها قبل از ادیان وجود داشتند و من هرگز بین هیچ انسانی تفاوت قائل نشدم. جورج شکور در خصوص اهداف خود از سرودن اشعار در وصف شخصیت های اسلامی چنین می گوید: کارمن سرودن شعر تاریخی است و تلاش می کنم تاریخ را به صورت شعر به خوانندگان ارائه دهم؛ همچنین در خلال آن بیان حقیقت و گسترش محبت و نزدیک سازی انسان ها با برادر انسانش و از بین بردن فاصله میان مردم را دنبال می کنم. در دین اسلام و قرآن هیچ امر ناخوشایندی ندیدم این شاعر مسیحی سخنان خود را چنین ادامه می دهد: هدف من از اهدا کردن دیوان اخیر خود به تمامی انسان ها این بوده تا تمامی انسان ها را مورد خطاب قرار دهم؛ از آنجایی که خداوند از دیدگاه مسلمانان پروردگار جهانیان است. وی در ادامه گفت: من در خلال مطالعاتم از دین اسلام،تاریخ اسلام و قرآن هیچ چیز ناخوشایندی ندیدم و بر این باورم که تمامی ارزش های اسلام ارزش های مهر و محبت و عدالت و ایمان است که برای تمامی انسانها قابل تعمیم می باشد. نادیده گرفتن غدیر در سیره های نبوی جورج شکور افزود: زندگی نامه های بسیاری از رسول اکرم(ص) را خواندم تا توانستم دیوان ملحمه الرسول (ص) را به این وسعت و شمولیت و دقت تاریخی و رعایت تسلسل زمانی بسرایم، ولی من متأسفم که برخی از کتاب های تاریخی قسمت های مهمی از شخصیت رسول(ص) را نادیده گرفتند و حق آن را ادا نکرده اند. وی تأکید کرد: با توجه به ظهور شعرای بزرگ شیعه، ولی تا به امروز هیچ شاعری حق رسول(ص) و امام حسین(ع) را نتوانسته به خوبی ادا کند. جورج شکور با تأکید بر مطالعه بسیاری از زندگی نامه ها تصریح کرد: از جمله این زندگی نامه ها کتاب "محمد حسنین هیکل" با عنوان "زندگی محمد" است، ولی نکته بسیار عجیب در این کتاب نادیده گرفتن حادثه غدیر است؛ من آن را روز ولایت یا روز وصیت نام گذاری کردم. من مسیحی ارتودکس و بی طرف هستم وی با اشاره به این که در سرودن دیوان رسول(ص) کتاب های زیادی از نویسندگان مذاهب مختلف خوانده است؛ گفت : من نه شیعه هستم نه اهل سنت بلکه من مسیحی ارتودوکس و بی طرف هستم. هزینه های دفاع از ائمه(علیهم السلام) وی در ادامه به انتقادات گسترده ای که به دلیل تجلیل از ائمه از وی شده اشاره کرد و گفت: یکی از منتقدین وی یک نامه 120 صفخه ای برای وی ارسال کرده است . جورج شکور تصریح کرد: دیوان حماسه رسول(ص) یک حماسه تاریخی با روش امروزی است که از خیالات بی فایده خبری نیست و وقتی "سعید عقل" شاعر بزرگ لبنانی این دیوان را خواند گفت: "بولس سلامه" شاعر لبنانی تاریخ را با حماسه غدیر به نظم در آورد ولی تو تاریخ را با احساسات خود به شعر سرودی. او همچنین دیوان حماسه امام حسین (ع) را بسیار شگفت انگیز خواند و آن را در کل اشعار عربی بی نظیر دانست. ترسی ندارم وی افزود: این احساس من به اسلام ،ارزش درونی من است و من آن را تغییر نخواهم داد، چرا که من ترسی ندارم؛ من مقاومت را بارها ستودم و بر این باورم که ملتی که حق را شناخت و فهمید که بالاخره می میرد و در راه حق کشته شد،مرده نیست. امام حسین (ع) با شهادت خود جاودان ماند و زندگی را به شهدای بعد خود هدیه کرد. جورج شکور افزود: من هنگامی که می خوابم قصائد و دیوان حماسه امام حسین(ع) را روی بالش کنار سرم قرار می دهم چراکه بر این باورم که امام حسین(ع) کنار من می خوابد؛ اگر به من از سوی آن بزرگواران تلقین نشود، من قادر به نوشتن نیستم، من 75 روز به طور مستمر مطالعه کردم تا توانستم این حماسه را در خلال 30 روز بسرایم. جورج شکور با اشاره به برنامه آینده خود برای سرودن حماسه جدید پیرامن حضرت مسیح(ع) گفت: ایران و رهبر و رییس جمهوری آن شایسته تقدیر هستند، چرا که این کشور جمهوری انسانیت است و دارای اهداف بلند مرتبه ای است و برای آزادسازی ملت ها و حمایت از مستضعفان جهان در برابر استعمار جهانی تلاش می کند. نقش ایران و آمریکا در لبنان وی با ابراز شگفتی از حملات برخی ها در لبنان علیه ایران افزود: ایران چه کار بیهوده ای در لبنان انجام داده است؟ ایران مانند خورشیدی مهربان می بخشد ولی چیزی نمی گیرد. این شاعر مسیحی تصریح کرد: ایران اسلامی از مقاومت لبنان که شرف و بزرگی را به عرب بازگرداند حمایت کرد و اگر این حمایت ایران و مقاومت وجود نداشت، کشور لبنانی وجود نداشت بلکه اسراییل در مرکز لبنان بود. وی تأکید کرد: اگر بدون تعصب مذهبی و طایفه ای بنگریم، در خواهیم یافت که فارس ها همواره به لبنان کمک کرده اند و در مقابل آمریکایی ها به لبنان می آیند تا با اعمال فشار بتوانند سیاست های خود را اجرا و منافع خود را تأمین کنند. این شاعر مسیحی افزود: آمریکا جهان را نابود کرده و در منطقه به خصوص در افغانستان،عراق،لبنان و فلسطین جز ویرانی و خرابی چیزی برجای نگذاشته است؛ جز با نابودی آمریکا ، دنیای خراب فعلی درست نخواهد شد. وی تصریح کرد: اگر آمریکا آن میزان هزینه ای که برای اقدامات جنگ طلبانه و تخریبی خود صرف کرده برای راه خیر و درست صرف می کرد، مردم آن را دوست داشتند ولی این کشور باعث ایجاد کینه و دشمنی جهانیان نسبت به خود شده است. اشک احمدی نژاد وی با اشاره به سفر خود به ایران در سال 2009 میلادی و خواندن اشعار حماسه امام حسین (ع) در جشنواره جهانی شعر، گفت: دکتر "احمدی نژاد" رییس جمهوری ایران با شنیدن این اشعار برای احترام و تشکر مرا فراخواند و در کنار خودش نشاند. بعد از دو روز یک خانم ایرانی در شیراز به من گفت: احمدی نژاد با شنیدن اشعار تو در مراسم افتتاح جشنواره جهانی شعر اشک ریخت؛من هم به وی گفتم: من این کار را نکردم، بلکه امام حسین (ع) این کار را کرد. وی گفت: من مردم بزرگ ایران را دوست دارم و ارزش بزرگ و موضع شجاعانه آن را و انقلاب بزرگ را ارج می نهم و برای ایران آرزوی موفقیت و شکوفایی روز افزون دارم، چرا که ایران کشوری است که راه درست اسلام را طی می کند. گفتنی است جورج شکور علاوه بر دیوان هایی پیرامون پیامبر(ص)، امام حسین، امام علی (ع) قصیده شعری به نام من "شذی شیراز"(بوی خوش شیراز) نیز سروده که شیراز و دو شاعر بزرگ ایرانی این شهر یعنی سعدی و حافظ را وصف کرده است. موضوع مطلب : ماه کنعانی امیر عاملی ماه کنعانی برون آاز نقاب تا شود در ملک هستی انقلاب ای سراپا ناز مستوری چرا؟ چون وصالت هست این دوری چرا؟ آسمانی مرد! ای نور نبی (ص) ذوالفقار حیدری شور علی (ع) ای ولی از عاشقان دوری مکن شوعیان وصل مستوری مکن در زمان غیبتت ای مهربان نالهها چون شعله شد بر آسمان مسجد و محراب آتش میزنند این منافقهای دون بسکه بدند بد به ماند بد به عالم میکنند جشن را اندوه و ماتم میکنند چند تایی نخبه نادان هنوز یار شب گردیدهاند و خصم روز روز یعنی نایبت سیدعلی این چراغ راه دین نور نبی (ص) با نگاه کینه او را دیدهاند از امام و از شما رنجیدهاند یا بریدند از شهید و انقلاب یا که دشمن کشته با گلهای ناب آفتاب معرفت مهدی بود جملگی باشد نود او هست صد «صد چو پیش آید نود هم پیش ماست» منتظر بر تو دل درویش ماست از مریدانت نظر هرگز مگیر ما مریدیم و شما هستید پیر پیر راهید ای امام مهربان زین سخن داند همه کون و مکان عدهای خصمند با ایران ما یار دشمن کشته خصم جان ما رفته با بیگانه ساغر میزنند نیشها بر ما و رهبر میزنند رهبر اما مهربانی میکند نام خود را جاودانی میکند ای امام ای آسمان پیمای ما ای سبب بر شوق و هم غوغای ما جلوه کن آمد زمان جلوه است شد زمان امتحان و جلوه است امتحان کن تا منافق گم شود امتحان کن تا بینی خوب و بد ما ولایت را مددکار آمدیم ما عاشق اوییم آیا ما بدیم؟ نایبت سیدعلی را عاشقیم دشمن خصم و ولی را عاشقیم از ولایت تا تو راهی روشن است هرکسی غیر از ولی اهریمن است این فقیهان جان فشانی میکنند با خلایق مهربانی میکنند جمله با وحدت به دنبال ولی رهسپارند با سیدعلی هست رهبر را به سر عشق شما ای امام حق عزیز آشنا یوسف زهرا خریدار توایم همچنان حلاج بر دار توایم هرکجا هستی دعایت میکنیم جان نثار ردپایت میکنیم موضوع مطلب : فصل ظهور حسین آرامی ای صبح صادق همه شبهای بی سحر میآیی از کرانه مغرب به شرق جان با نور هم رکابی وبا نور همرهی دستی به لطف،لطف تو سرمد، عنایتی یک گوشه چشم، ناز نگاهت، نیاز ما افسانهها به واقعه پیوند خوردهاند یک آسمان ستاره، سحر سوز آمدن بشکاف سینههای سماوات را، بیا تلخند لحظهها و تباهند لحظهها دیریست شب به روز مدارا نمیکند ای کاشها برآمده از قعر کاشها زود است تا به باد رود آشیانهها زود آ که آسمان به زمین متصل شود خورشید یخ ببندد و مهتاب تار تار زود آ که آب محو شود از بساط ارض نی آفتاب و آب، نه گرما و نور،وای فصل ظهور میرسد از دستها بپرس وقت ظهور میرسد، پیداست از زمین فصل ظهور میرسد، از جادهها بپرس پروانهها به فرصت پرواز دلخوشند انگار فصل معجزتی پیش روی ماست بوی بهار میرسد از کوچه باغها ای صبح صادق همهشبهای بی سحر بیدار کن به صوت خوش عشق خواب را تا سر زند دوباره نشاط جوانهها جاری شود زلال محبت به کوه و دشت گامی به مهر برنه برخاک تب زده خلقی به شوق وصل تو را منتظر هنوز بیگاه شد، قرار زکف رفت، رحمتی ای روشنای دیده و دل، نور منتظر حالی طلوع دیگری در ساحت جهان نورانی است رسم و رهت، میرآگهی پائی به شوق، شوق مشدّد، عنایتی محراب ابروان تو، فصل نماز ما دیریست راویان حکایات مردهاند دریاچه ساقی عطش روز آمدن تأویل کن ظواهر آیات را، بیا بیهوده اند، سرد و سیاهند لحظهها یک روزنه به سمت شفق وا نمیکند افسوسها پیامد تلخ تلاشها بانگ فنا بلندشود از کرانهها کوه و کمر گسیخته و منفصل شود از جوش و جنبش اوفتد ارکان روزگار قبضی تمام غالب بر انبساط ارض نه از نشاط و ناز خبر، نی ز شور،وای از عاشقان منتظر، از مستها بپرس در آسمان نشانه یوم الصفا ببین از عارفان خفته به سجّادهها بپرس بر فرصت هماره آغاز دلخوشند هنگامه تجسم مفهوم قصههاست روشن کنیم خاطر شمع و چراغها حالی طلوع کن تو براین خاک محتضر آرام ساز خاطر پرالتهاب را پیدا شود دوباره از انسان نشانهها ساری شود ترانه الفت به کوه و دشت پرنور کن مساحت این ملک شب زده در انتظار آمدنت ای سحر فروز صبر و امان به خاطره پیوست، رحمتی موضوع مطلب : تمنای فرج احسان نصری نژاد اذان جمکران شوری به پا کرد دلم را از غم عالم جدا کرد صبا را گشته بودم محرم راز مرا با رمز غیبت اشنا کرد بخوان در دل تمنای فرج را بگو شاید نگاهی هم به ما کرد چو یعقوب از غم یوسف بنالید به بوی جامه اش او را شفا کرد نباشد گل به بستان در زمستان گل نرگس به هر باغی وفا کرد ببینیم در جهان عدل علی را اگر امد حکومت را به پا کرد اگر ابری بییاید روی خورشید مشو نومید وباید بس دعا کرد خدا یا عمر من را طاقتی بخش که بینم غیبت کبری رها کرد موضوع مطلب : لبریز عطش رضا نیکوکار داشت میرفت لب سر چشمه سوری با دست دشت لبریز عطش بود، عطش ...اما دست- داشت میرفت بنوشد، نه بنوشاند آب نه به تشنه خورشید، به آن بالا دست دست در آب فرو برد، فرو پاشید آب ریخت دریای سخاوت به دل دریا، دست مشک سیراب شد از آب و فرات از عباس تا کجا میکشد این بار امانت را دست؟ ...تیغها پشت هم آهسته صدایش کردند کم شده فاصله سینه صحرا تا دست کیست یاری بکند یک تنه خورشیدش را؟ نیست دیگر به سر شانه این سقا دست داشت میرفت سر چشمه سواری با دست داشت میآمد از آن دور سواری بیدست موضوع مطلب : لالایی خرافه گرایی آقای هاشمی، “لالایی خرافه گرایی” را که خودتان گفتید؟! حسین قدیانی ?- هاشمی رفسنجانی (? ماه پیش): در ماه رمضان امسال معمولاً خواب امام را بعد از هنگام سحر، گاهی در حال سخنرانی، درس یا مانند وقتی که به محضرشان میرسیدیم، مشاهده میکردم و گاهی هم با علم به اینکه ایشان در حیات نیستند، خواب شان را میدیدم که این حالت دوم خیلی برایم تازگی دارد و در این ماه زیاد اتفاق افتاد. امام در یکی از این خواب ها به من گفت: با مردم بمان و در خواب دیگری گفتند: تو را همیشه کمک می کنم. ?- هاشمی رفسنجانی (? روز پیش): لالایی خرافه گرایی، جامعه را در خواب غفلت فرو می برد. ***** جناب آقای هاشمی، با سلام. لقمان حکیم را پرسیدند؛ ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان. سال گذشته نامه ای سرگشاده نوشته شد که راقم بی ادب آن، نامه خود را با “سلام” شروع نکرد. من الان حضور ذهن ندارم، یعنی مصلحت را اینگونه تشخیص می دهم که حضور ذهن نداشته باشم، آن نامه را چه کسی نوشت. هر که بود، بی ادبی کرد و من، ادب از آن بی ادب می آموزم و با “سلام” نامه خود را به شما شروع می کنم. و اما شما زیاد برای ما خواب تعریف کرده اید. اگر اجازه دهید من به جای خواب خبر یک واقعیت، و یک حقیقت را به شما بدهم. بعید می دانم این خبر را شنیده باشید. سال گذشته در روز ? دی ملت عاشورایی ایران به خیابان ریختند و حماسه ای صد بار باشکوه تر از ?? بهمن ?? آفریدند. اصلی ترین شعار این حماسه اما هنوز به گوش شما نرسیده است. نرسیده است، و یا حضرتعالی اینگونه تشخیص داده اید مصلحت خود را که این شعار را نشنوید، من نمی دانم. فقط این را می دانم که اصلی ترین شعار حماسه ? دی توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی سانسور شد. این یعنی جنگ اداره های جمهوری اسلامی با اراده های انقلاب اسلامی! جنگ جالبی است؛ نه؟ بگذریم. اصلی ترین شعار یوم الله ? دی که من الان مخاطب آن شعار را حضور ذهن ندارم و یا تشخیص می دهم مصلحت خود را که حضور ذهن نداشته باشم، این بود: “تاجر ورشکسته، برگرد به باغ پسته”. من نمی دانم و یا نمی خواهم بدانم مردم که میزان رای ایشان و فریاد ایشان است، چه کسی را خطاب کرده بودند. شما شاید بدانید! و اما چند نکته با شما: اول: زمان امام نه در خواب که در بیداری، یک مهدی هاشمی اعدام شد. زمان خامنه ای هم شک نکنید مهدی هاشمی دیگری دیر یا زود اعدام خواهد شد. شک نکنید. چون خامنه ای، خمینی دیگر است. نه در خواب که در بیداری… و چون شما زیاد خواب می بینید، من می خواهم خبر از رویای صادقه یک فرزند شهید بدهم که تا کنون نگفته بودمش جایی. در ایام فتنه روزی با دل شکسته از دست حضرتعالی خوابیدم. محرم سال گذشته بود. آن شب و در عالم رویا دیدم پدر شهیدم را که می گفت: غصه نخور. اینها به سزای اعمال شان خواهند رسید. به پدرم گفتم: چه کسانی؟ دقیق بگو. با دست جایی را نشان داد. سران فتنه آنجا بودند. از خاندان شما هم چند تایی آنجا بودند. آنجا جایی بود مثل آنچه که ما از جهنم شنیده ایم. آتش بود و آتش. شما خواب دیدید اما من رویای صادقه دیدم و دیدم که پدر شهیدم با همان لباس جبهه بود و می گفت: نگران نباش. ابالفضل هوای خامنه ای را دارد. ما اغلب با سیدالشهدا حشر و نشر داریم. سیدالشهدا زیاد خامنه ای را دعا می کند. ما شاهدیم. چه جواب تان است سخن پدر شهیدم را آقای هاشمی؟ هان؟! دوم: و اما چرا فرزند شما باید اعدام شود؟ به چند دلیل. من اما اصلا به دلایل سیاسی و اقتصادی کار ندارم. جرائم اخلاقی مهدی هاشمی برای اعدام این محارب فراری کاملا کافی است. اینکه حالا در فتنه ?? چه کرد و با دانشگاه آزاد، جیبش یکی بود، پیشکش! و اما، اگر شما از من می پرسید جرائم اخلاقی مهدی هاشمی چه مواردی است؟ شما را ارجاع می دهم به پرونده های مفاسد اخلاقی که از فرزند حضرتعالی در وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی موجود است. به مصلحت شماست که چون بعضی خوبان که عدالت را با دست خودشان در مورد فرزندشان جاری کردند، مهدی هاشمی را با دست خودتان اعدام کنید. شما این کار را نکنید، شک نکنید دستگاه قضایی این کار را خواهد کرد و دستگاه قضایی حتم داشته باشد، اگر در این مورد قصور کند، ما انقلابی عمل خواهیم کرد. سوم: من نمی خواهم شما را متهم به چیزی کنم اما به خمینی عده ای جام زهر دادند. این عده، هر که می خواهند باشند، در عالم خواب هم نمی توانند به خامنه ای جام زهر بدهند. غلطی بخواهند بکنند، زهر را ما نه در خواب که در بیداری به کام شان می ریزیم. چهارم: و اما از خاندان شما این تنها مهدی هاشمی نیست که باید اعدام شود. آن دیگر فرزندتان؛ فائزه هم مفسد فی الارض است و باید اعدام شود. محارب در فقه تعریفی دارد، که از جمله مصادیقش این ? فرزند جنابعالی است. تا حدی شما فقه خوانده اید و می دانید چه می گویم. و اما تر، خانم عفت مرعشی هم باید محاکمه شود و حکمش عادلانه بخواهیم قضاوت کنیم، همان حکم مهدی و فائزه است. شما در این شک دارید؟ آیا قاتلین شهید حسین غلام کبیری ها جز به دستور خانم عفت مرعشی به خیابان ها ریختند؟! ما یک “آمر” داریم و یک “قاتل”. جرم آمر به قتل، از قاتل بسی سنگین تر است. پنجم: بهتر است شما به جای خواب دیدن از یک سو، و از سوی دیگر بیم دادن جامعه از لالایی خرافه گرایی، واقعیت را ببینید. واقعیت این است که اگر بعثی ها توانستند در ? سال دفاع مقدس، گزندی به انقلاب اسلامی برسانند، بعضی ها هم می توانند خواب این گزند را ببینند. ***** ما را با شما کاش می شد جز این لحن سخن گفت اما شما خود این را از ما خواسته اید. ما تا الان هم به احترام “آقا”، حرمت شما را نگه داشته بودیم. از این پس خرافه خواب هایی که ببینید، همین گونه و با همین لحن تعبیر می شود. من یک بار هم گفتم: سران فتنه باید بروند و دست خامنه ای را بوس کنند. احترام امر این نائب امام زمان نبود، الان سران فتنه ? کفن پوسانده بودند. آری، با شما با همین لحن باید سخن گفت و الا دفعه بعد گامی به جلو برمی دارید و ادعا می کنید که: “ولایت پذیری ما خرافه گرایی است”. مگر نه؟!… این را هم پیش پیش به شما بگویم بد نیست؛ ولایت فقیه پذیری ما خرافه گرایی نیست. واقعیتی عاشورایی است. آخر خامنه ای بگوید ما را که فرضا؛ “بوس کنید دست سران فتنه را”، همین کار را با افتخار انجام خواهیم داد. فعلا اما مولای ما سران فتنه را میکروب سیاسی خوانده اند. عدالت در بهداشت، یعنی کشتن میکروب. مگر نه؟! موضوع مطلب : کجایید ای شهیدان خدایی کجایید ای شهیدان خدایی …………………………………………. بلاجویان دشت کربلا حسین قدیانی یا حسین! این فقط اشک نبوده که در عزایت ریخته ایم. کربلا ندیده در رکابت بوده ایم. یا حسین! زمان را یارای این نیست که میان تو و یاران ندیده ات، فاصله بیاندازد. تو در دهمین روز ماه عاشورای ?? قمری به شهادت رسیدی و دهه ?? شمسی جنوب ایران عجب کربلایی بود. شب حنابندان، شب عاشورای رزمندگان ما بود. نادیده عاشقت بوده اند. از ازل عاشقت بوده اند. عاشقان شهادت را تو عاشق شهادت کرده بودی. بچه های گردان حبیب را یادت هست؟ شبهای عملیات، زیارت عاشورای تو را می خواندند تا تو در هنگامه وصل، در آغوش شان بگیری. لبخند هر شهید در لحظه شهادت، برای دیدن تو بود. اگر سر شهید بر سینه توست، درد چیست؟ زخم کدام است؟ تیر کجاست؟ یا حسین! ما از قوم سلمانیم؛ کار ما از مسلمانی گذشته است. ما نیز در «جزیره»، «مجنون» لیلای کربلا بوده ایم. «طلائیه»، کربلاییه بود و خیبر و بدر و کربلای چهار و پنج نیز. «هور» شعبه ای از علقمه عباس تو بود و کارون و بهمن شیر و اروند نیز. این بچه ها اغلب به نام نامی مادرت متوسل می شدند؛ نشان به نشان رمز یا زهرا. سربند یا زهرا. یا زهرا. یا زهرا. یا زهرا. جنوب، جنب کربلای تو بود. یا زهرا. دوکوهه، بخشی از خیمه تو بود. یا زهرا. خیمه تو بزرگ است؛ هر آنکس که عاشورایی است جایی در خیمه تو دارد. یا حسین! بگذار از مادری بگویم که به عدد پسران ام البنین، شهید تقدیم راه تو کرده است. مادر شهیدان جنیدی. مادر ? شهید. مادر نصرالله، رضا، محمد و عبدالحمید. این آخری، بعد از جنگ به شهادت رسید. جانباز عشق درصد بود. آبان سال ?? بر اثر موج گرفتگی، دچار بیماری تومور مغزی شد و ?? اسفند ?? به دیار باقی شتافت. آن ? تای دیگر اما در همان جنگ. رضا اردیبهشت سال ?? در روستای غمچیان به شهادت رسید. محمد ?? اسفند ?? در خیبر. پیکر محمد ?? سال بعد در ?? تیر سال ?? به میهن بازگشت. نصرالله از همرزمان شهید چمران بود و همان اوایل جنگ در منطقه سوسنگرد به شهادت رسید. ?? دیماه سال ?? و القصه؛ این شهیدان را پدری بود عالم. مرحوم حاج شیخ احمد جنیدی. ایشان شب عاشورای سال ?? و در شرایطی که هنوز فرزند جانبازش عبدالحمید به شهادت نرسیده بود، دعوت حق را لبیک گفت. رهبر انقلاب در همان زمان ریاست جمهوری باری در شهر رودسر به منزل این شهیدان می رود. آن زمان هنوز پدر این شهیدان در قید حیات بود. آنچه «آقا» از این دیدار تعریف کرده اند، بسی خواندنی است: «این مرد را دیدم و دیدم که یکپارچه استقامت است و من بی اختیار دست این مرد را بوسیدم و دیدم او یک چیز دیگری است؛ پاک و روشن.» رئیس جمهور مکتبی همین می شود؛ دست بوس پدر چند شهید. نکته هاست در باب این خانواده چند شهید. اولین شهید این خانواده یعنی نصرالله ?? روز پیکرش مفقود بود. شهید دوم رضا ?? ماه و شهید سوم محمد ?? سال. آری ?? سال. پدر این شهیدان اما، امام جمعه منصوب حضرت امام خمینی در شهر رودسر شمال بود که بعدها و در زمان رهبری حضرت «آقا» این حکم ادامه یافت. طرفه حکایتی است داستان این خانواده عاشورایی، یا حسین. چند شب دیگر یعنی شب عاشورا دوازدهمین سالگرد درگذشت حاج آقا جنیدی است که در روزگار حیات پدر ? شهید بود و اینک که عبدالحمید هم به کاروان شهدا پیوسته است، ایشان پدر ? شهیدند. در ورودی ? شهر، سردری نصب شده با جمله ای از رهبر انقلاب. یکی پیشوای ورامین که هم اینک مادر این ? شهید، آنجا زندگی می کنند و دیگری، رودسر، شهری از استان گیلان که پدر این شهدا آنجا امام جمعه بوده اند. سالها پیش و ? شب مانده به درگذشت حاج آقا جنیدی، درست در همچین شبی، که در شهر پیشوا این اباالشهدا در بستر بیماری افتاده بودند، رهبر انقلاب برای دومین بار به منزل خانواده شهیدان جنیدی می روند و از این مجاهد نستوه؛ مرحوم حاج شیخ احمد جنیدی، تعبیر به «اولیاءالله» می کنند. ? شب بعد، درست در شب عاشورای سال ?? به فرزندان شهیدش می پیوندد این مرد خدا، اما از دامن زن، مرد به معراج می رود. تمثیلی از خانم ام البنین هنوز در میان ما زندگی می کند؛ همسر حاج شیخ احمد جنیدی و مادر ? شهید. سال گذشته به قصد مصاحبه ای، زیارت کردم این مادر را. خانه ای کوچک و باصفا داشت در شهرستان پیشوای ورامین. روی دیوار خانه از همه بالاتر تصویر امام و «آقا» را می شد دید و شنیدم از مادر این شهیدان که حقا شیرزنی عاشورایی بود: افسوس می خورم جز ? پسر، فرزندان دیگری ندارم که برای اسلام بدهم اما هنوز جان خودم مانده. هرچند «جان چه باشد که نثار قدم دوست شود، این متاعی است که هر بی سر و پایی دارد.» ***** می خواستم از مادر این ? شهید بپرسم؛ داغ سختی دیده ای، مگر نه؟ که خود پیش دستی کرد و این چنین جوابم داد: اگر هر ? فرزند ام البنین، در نیم روزی به شهادت رسیده اند، من کجا سختی دیده ام؟ جانی اگر شیرین تر است، جان حسین است. می خواستم از این شیرزن عاشورایی بپرسم؛ که چگونه است پیوند روحانیت و شهادت در خانواده شما؟ که خود قبل از آنکه من سؤال کنم گفت: حاج آقا با اینکه امام جمعه بود اما بسیار جبهه می رفت. با همان لباس روحانیت. حوزه علمیه خواهران رودسر از مراکز فعال در اعزام خواهران حزب الله به مناطق جنگی بود. خاطره ها دارم از آن زمان. از صدر اسلام تا الان بیشترین شهید را خانواده علما و روحانیون، تقدیم اسلام کرده اند. هم الان به نسبت تعداد، بیشترین شهید انقلاب اسلامی را اول طلاب داده اند و بعد، دانشجویان. می خواستم بپرسم؛ چه می گویی ای مادر ? شهید از غم و رنج روزگار؟ که خود سؤال را از نگاهم خوانده بود: وقتی خانم زینب گفت: “ما رایت الا جمیلا”، من چه چیز این شهادت های پی درپی را زشتی ببینم؟ فرزندان مرا به بهترین وجه تشییع کردند. ابدان شان جز چند روز زیر تابش آفتاب نبود. خبری از سنگ و کلوخ نبود. تازیانه نبود. زخم زبان نبود. خار مغیلان نبود. سری روی نی نبود. مردم گلاب پاشیدند بر پیکر شهیدان من. آنها را تا معراج تا گلزار شهدا تا قطعه ای از بهشت بدرقه کردند. شهادت شان غریبانه نبود. مظلومانه نبود. هنوز لباس خاکی جنگ بر تن داشتند که به شهادت رسیدند، مثل ارباب، بی کفن نبودند. چه خمینی و چه خامنه ای دست نوازشی بر سر ما کشیدند و ما را شرمنده کردند. من کجا داغ دیده ام؟ داغ را زینب دید. من کجا صبر کرده ام؟ صبر را زینب کرد، و بعد جمله ای گفت این شیرزن که سخت دلم را سوزاند: من کجا زشتی دیده ام؟ من کجا جز احترام چیز دیگری دیده ام؟ زشتی و داغ و درفش و شلاق و یتیمی و اسیری و رقیه و زینب و غریبی و غم و هجران و ماتم و عزا و شام غریبان و شام و کوفه و کاروان و کاخ سبز و راس الحسین و کف العباس و ابدان قطعه قطعه شده و علی اکبر و قاسم و عبدالله و علی اصغر و خون خورشید و عمود آهن بر سر ماه بنی هاشم و سیلی خوردن یتیمان حسین بعد از عباس و…، این همه را زینب دید و شنید و چشید و کشید، اما گفت: ما رایت الا جمیلا. جانی اگر شیرین تر است، جان حسین است. ما کاری برای اسلام نکرده ایم. ما هنوز خیلی بدهکاریم به اسلام. الان علم علمدار کربلا دست خامنه ای، این فرزند زهراست. من وقتی می بینم مولایمان «این عمار» می گوید، شرمنده می شوم. مگر جانمان را بگیرند، ما تا جان داریم، دشمن این را بداند، این تحفه ناقابل از برای ولایت فقیه است. از قول من پسرم بنویس: تا عاشورا، عاشوراست؛ ما ایستاده ایم خامنه ای! موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |