سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

ز مشرق‌ تا به‌ مغرب‌ گر إمام‌ است‌ عَلِیٌ و آل‌ او ما را تمام‌ است
گرفته‌ این‌ جهان‌ وصف‌ سنایش  ‌ گذشته‌ زان‌ جهان‌ وصف‌ سِه‌ نانش
چه‌ در سرِّ عطا إخلاص‌ او راست  ‌ سه‌ نان‌ را هفده‌ آیه‌ خاص‌ او راست
چنان‌ در شهر دانش‌ باب‌ آمد  که‌ جَنَّت‌ را به‌ حقّ بوّاب‌ آمد
چنان‌ مطلق‌ شد اندر فقر و فاقِه  ‌ که‌ زرُّ و نقره‌ بودش‌ سه‌ طلاقه
اگر علمش‌ شدی‌ بحر مصوّر  در او یک‌ قطره‌ بودی‌ بحر أخضر
چه‌ هیچش‌ طاقت‌ منّت‌ نبودی  ‌ ز همّت‌ گشت‌ مزدور یهودی
کسی‌ گفتش‌ چرا کردی‌؟ بر آشفت  زبان‌ بگشاد چون‌ شمع‌ و چنین‌ گفت‌:
لَنَقْلُ الصَّخْرِ مِنْ قُلَلِ الْجِبَال  ‌ أحَبُّ إلَیَّ مِنْ مِنَنِ الرِّجَالِ
یَقُولُ النَّاسُ لِی‌ فِی‌ الْکسب  عَار فَإنَّ الْعَارَ فی‌ ذُلِّ السُّوال (1)  ((از عطار ))



موضوع مطلب :

چهارشنبه 87 فروردین 28 :: 12:16 صبح

قرة العین من آن میوه دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
در این حال و روز که بندها ترنم ماندن دارند و زنجیرها سرود نشستن می‌خوانند، کندن چه کار سترگی است، پر کشیدن چه باشکوه است و پیوستن چه شیرین و دوست داشتنی. کاش با تو بودیم وقت قران انتخاب تو با انتخاب حق.
کاش با تو بودیم آن زمان که دست از این جهان می‌شستی و رخت خویش از این ورطه بیرون می‌کشیدی.
کاش با تو بودیم آن زمان که فرشتگان، تو را بر هودج نور می‌گذاشتند و بالهای خویش را سایبان زخمهای روشن تو می‌کردند.
کاش با تو بودیم آن شام آخر که سالارمان، ماه بنی هاشم (ع) به شمع وجود تو پروانه سوختن داد.
گریه ما، نه برای رفتن تو، که برای جا ماندن خویش است. احساس می‌کنم که در این قیل و مقال، چه قال گذاشته شده‌ایم، چه از پا افتاده‌ایم، ‌چه در راه مانده‌ایم، چه در خود فرو شکسته‌ایم.
احساس می‌کنم آن زمان که تو دست بر زانو گذاشتی و یا علی گفتی، ما هنوز سر بر زانو نهاده بودیم.
گریه ما نه برای «رٍجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا الله» است، گریه ما، نه برای «فَمِنهُم مَن قَضَی نَحبَه» است، گریه ما، گریه جگرسوز «فَمِنهُم مَن ینتَظِر» است.
ای خدا! به حق آن امام منتظرت، نقطه شهادتی بر این جمله طویل انتظار ما بگذار که طاقتمان سر آمده است، تابمان تمام شده است، توانمان به انتها رسیده است، کاسه صبرمان سرریز شده است و خیمه انتظارمان سوخته است.
مرتضی! ای همسفر شبهای تابناک مدینه!
مگر نه ما یک ماه تمام،‌ پا به پای هم طواف کردیم؟ مگر نه ما یک ماه تمام در کوچه پس کوچه‌های مکه و مدینه، چشم در چشم در غربت ولایت گریستیم؟
مگر نه ما یک ماه تمام، نفس در نفس به مناجات نشستیم و شهادت هم را از خدای هم خواستیم؟ این چه گرانجانی بود که نصیب من شد و آن چه سبکبالی که نصیب تو.
چرا به خدا نگفتی که خارهای گل را نتراشد؟ چرا به خدا نگفتی که میوه‌های نارس و آفت زده را هم دور نریزد؟ چرا به خدا نگفتی که برای چیدن گل، بر روی علفهای هرز پا نگذارد؟ چرا به خدا نگفتی که پشت در هم کسی ایستاده است؟
چرا به خدا نگفتی…
اما اکنون از این شکوه‌ها چه سود؟ تو اینک بر شاخسار بلند عرش نشسته‌ای و دست نگاه ما حتی به شولای شفاعتت نمی‌رسد.
مرتضی، دست فروتر بیار و این دست خسته را بگیر. شاخه‌ها را خم کن تا در این بال شکسته نیز اشتیاق پرواز و امید وصال، ‌زنده شود.
درد ما، درد فاصله‌ها نیست. مرتضی! قبول کن که تو در اینجا و در کنار ما هم اینجایی نبودی. دمای جان تو با آب و هوای این جهان سازگاری نداشت.
کدام ظرف در این جهان می‌توانست این همه اخلاص را پیمانه کند،
کدام ترازو می‌توانست به توزین این همه انتظار بنشیند؟
کدام شاهین می‌توانست این همه شور و عشق را نشان دهد؟
کلامت از آن روی بر دل می‌نشست و روایتت از از آن جهت رنگ حقیقت داشت که از سر وهم و گمان سخن نمی‌گفتی. دیده‌های خویش را به تصویر می‌نشستی.
از نردبان معرفت، بالا رفته بودی و برای ما کوتاه‌قدان این سوی دیوار، این سوی حجابهای هزار تو، وادی نور را جزء به جزء روایت می‌کردی و همین شد که نماندی. و همین شد که برنگشتی و پایین نیامدی.
چرا برگردی؟
کدام عاقلی از وحدت به کثرت می‌گریزد؟
کدام بیننده تماشاجویی از نور به ظلمت پناه می‌برد؟
کدام جمال‌پرستی چشم از زیبایی محض می‌شوید؟ کدام پرنده زنده‌ای قفس را به آسمان ترجیح می‌دهد؟  ((از سایت شهید آوینی))
 


موضوع مطلب :

جمعه 87 فروردین 23 :: 4:33 عصر
کیستم من بنده ای از بندگان مرتضی
قطره ای از بحر نا پیدا کران مرتضی
سایه وار افتاده ام بر آستان مرتضی
مدعی هر گز نمی فهمد زبان مرتضی
باطن دین محمد بود جان مرتضی

بر زمین افتاده دیدم آسمان خویش را
رقص مرگ جان و پایان جها ن خویش را
در کف طوفان رها کردم عنان خویش را
تا مگر پیدا کنم نام و نشان خویش را
گم شدم اندر نشان بی نشان مرتضی

آخرین دژنیز ویران شد کجا پنهان شوم
درکدامین دره ی  تاریک سر گردان شوم
با چه امیدی حریف مرگ در میدان شوم
مردگان را بعد ازو چون بر در فرمان شوم
کیست بردارد درفش کاویان مرتضی

چیست ایمان جز انالحق گفتن رندان مست
کفر چبود دستگاه رستن از بالا و پست
ظاهر مذهب اگر با مذهب ظاهر نشست
باید از ایمان و کفر خویش برداریم دست
همچو خیل دین فروش دشمنان مرتضی

جز منافق را ندیدم منکر مردان مرد
کاه اجمال حصولی کی شناسد کوه درد
درنگنجد در ضمیر صوفی سودا نورد
آنکه سر تا پا حضور آمد به میدان نبرد
در مسلمانی ندیدم همعنان مرتضی

شاه شطرنج سیاست مات خون مرتضاست
درکف جن وملک رایات خون مرتضاست
بر زبان جبرئل آیات خون مرتضاست
نشر دین در انتشار ذات خون مرتضاست
دین ما شد تازه با خون جوان مرتضی

دین ما گفتم نه دین دین فروشان دغل
بوالحکم کیشان قبض و بسط جهل مستدل
آیت قرآن به لب، تلمود پنهان در بغل
فهم دین مصطفی را جسته مفتاح از هبل
امت بوشسب یعنی منکران مرتضی

منکران مرتضی تنها نه مولان کرند
این طرف نیز از قفا مشتی جهولان خرند
کز پی قبض مضاعف همچو غولان بردرند
مول عقل بوالفضول و گول زهد ابترند
زین خوارج بود فریاد و فقان مرتضی

از من بیچاره تا درماندگان جام جم
در جفا با مرتضی پروا نکردیم از ستم
چون علی، او در صمد افتاده و ما در صنم
زین میان، شیر خدا او بود ما شیر الم
بالله ار بودیم جز بار گران مرتضی

همسری با مرتضی دارند؟ مرد راه کو؟
در میان شاعران یک جان آگاه کو؟
در میان اهل حکمت یک شهادت خواه کو؟
آنکه چون حیدر بگرید نیمه شب در چاه کو؟
گر تویی سام نریمان! نک کمان مرتضی

ای دریغا مقتدای خویش را نشناختم
والی صاحب ولای خویش را نشناختم
آشنایان! آشنای خویش را نشناختم
فاش می گویم خدای خویشر را نشناختم
گرچه بودم زیر سقف آسمان مرتضی

 مهدیا! سلام را مغلوب مکر و فن مخواه
بر در و دیوار یزدامن طرح اهریمن مخواه
جان مردان خدا را زیر بار تن مخواه
امت لولاک را محجوب مشتی زن مخواه
یا امانی ده مرا همچون امان مرتضی

((از سایت شهید آوینی))



موضوع مطلب :

جمعه 87 فروردین 23 :: 4:31 عصر
...آوینی در زمره کسانی بود که هرچه به ایشان نزدیکتر می‌شدی، آنان را از آنچه می‌پنداشتی بهتر و بزرگتر می‌یافتی. کسانی هم هستند که ظاهر آراسته و موجه دارند، و همه خوبی ها را به خود می‌بندند، و حتی از نام نیک نیکان بهره‌برداری می‌نمایند و اگر لازم شود در ستایش فضیلت، داد سخن می‌دهند. وقتی اشخاص از دنیا می‌روند به پای میز داوری فراخوانده می‌شوند. اما دراین جا هم محکمه مردم درباره ایشان حکم می‌کند و این داوری بی‌مناسبت با داوری آنجا نیست. در تشییع پیکر پاک آوینی حکم دیگران را در مورد او دیدیم و شنیدیم. او کسی بود که هرچه به او نزدیک‌تر می‌شدی بزرگیش بیشتر ظاهر می‌شد، زیرا از اهل تظاهر و دورویی و ریا و خودنمایی نبود. او برای مزد کار نمی‌کرد و طالب تحسین و آفرین بود، با اینکه تواضع بسیار داشت، با نظر سرد و بی‌اعتنا به رنگ‌های تعلق می‌نگریست و به این جهت آرام و باوقار بود، و عجبا که دشمنان دانا و دوستان نادان او با توطئه سکوت مقابله کردند، نگاه آوینی گاهی نیز به نگاه پرسشگر اهل هنر و فلسفه مبدل می‌شد او نظم و ترتیب عجیبی داشت و هیچ‌وقت خلف وعده نمی‌کرد. فقط یک بار و برای آخرین بار به وعده وفا نکرد. روز چهارشنبه 18 فروردین از هم جدا شدیم، گفت پنج‌شنبه به فکه می‌روم و سه‌شنبه یا چهارشنبه هفته آینده می‌‌آیم، یکدیگر را ببینیم، نوشته‌ای هم از کیفش درآورد و به من داد و گفت:«این نوشته، ناتمام است. آن را بخوان.» گفتم:« بهتر نیست آن را تمام کنی؟» گفت:«خیر، نوشته را به من داد و خداحافظی کرد و رفت» و این یادگار او اکنون پیش من است. سه روز بعد خبر شهادتش را آوردند، خبر، خبر او و او نیز لایق آن خبر بود، اما آوینی و مرگ بیگانه نبودند، مرگ چون قهر و عظمت دارد، آدم‌های کوچک و ضعیف را مرعوب می‌کند، اما آن که بزرگ است با مرگ انس می‌گیرد. ما از دوستی بازمانده‌ایم که وجودش مایه اطمینان خاطرمان بود، او با درک مستقیم و با شجاعت خود به قلب خطر می‌رفت و دشواری کارها را می‌آزمود و درک می‌کرد و انحراف‌ها و انواع و اقسام آن را تشخیص می‌داد و می‌شکافت....


موضوع مطلب :

جمعه 87 فروردین 23 :: 4:29 عصر
ای یکه‌سوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه می‌کرد؟
می‌گفت برو، عشق چنین گفت که بشتاب
می‌گفت بمان، عقل چنین گفت که برگرد
دیروز یکی بودیم با هم، ولی امروز
تو نورتر از نوری و من گرد تر از گرد
یک روز اگر از من و عشق تو بپرسند
پیغمبرتان کیست، بگو درد، بگو درد
ای سرخ‌تر از سرخ! بخوان سبزتر از سبز
آن سوی، درختان همه زردند، همه زرد
ای دست و زبان شهدا، هیچ زبانی
چون حنجره‌ات داغ مرا تازه نمی‌کرد      ((از سایت شهید آوینی ))



موضوع مطلب :

جمعه 87 فروردین 23 :: 4:28 عصر

به یاد روحانی شهید «غلامحسن رضایی»

شراب وصل نوشیدند یاران

روحانی شهید «غلامحسن رضایی» سال 1346 در روستای «میانرود» هراز در
خانواده ای مذهبی و با اصالت چشم به جهان گشود. دوران کودکی را تحت سرپرستی
والدینی پاک و مهربان گذراند و راهی مدرسه شد تا الفبای رشد و کمال به سوی حق را
بیاموزد
.

تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی با موفقیت پشت سر گذاشت. در همان
دوران بود که راهی حوزأ علمیه شد و به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداخت. تحصیلات
حوزوی را در حوزأ علمیأ امام صادق(ع) شهرستان نکاء آغاز نمود و با اتمام مقطع
مقدمات حوزه در آن مدرسه به تحصیل علوم دینی و کسب معارف الهی پرداخت
.

با شروع جنگ تحمیلی، او نیز مانند بسیاری دیگر از سربازان مخلص امام زمان-
عجل الله تعالی فرجه لباس رزم پوشید و آماده نبرد شد. او به مدت پنج ماه، سه بار
در میدان عشق و ایثار حضوری حماسی پیدا کرد. او در جایگاه امدادگر و پیک گردان در
لشکر «52 کربلا» مشغول جهاد در راه خدا شد. سرانجام حاصل این نبردها و از
خودگذشتگی ها همان چیزی شد که شهید غلامحسن رضایی واقعا لیاقتش را داشت. این سرباز
عاشق و صادق امام زمان -عجل الله تعالی فرجه در 12.1365.11 در منطقه شلمچه بر اثر
اصابت گلوله تانک، سر در دامان سرور همه شهیدان، اباعبدالله الحسین(ع) نهاد
.

ستاد کنگرأ شهدای روحانی





به یاد روحانی شهید «سیدحسین ناصری نژاد»

شهادت از عسل شیرین تر است

روحانی شهید سیدحسین ناصری نژاد، سال 1347 در خانواده ای زحمت کش در دیار
«قمصر» کاشان متولد شد. دوران خوش کودکی را در زادگاه زیبای خود گذراند و از آن پس
راهی دبستان شد
.

از همان کودکی علاقه خاصی به مسائل دینی داشت و در جلسات و مراسم مذهبی
مسجد، حضوری مستمر و فعال داشت و همین علاقه و شور وشوق بود که او را به محضر
بزرگان دین و اخلاق کشاند. به حوزه آیت الله یثربی رفت و در محضر آن فرزانه زانوی
ادب زد و به تلمذ نشست. دیری نپایید که آمادگی لازم را برای استفاده ازدریای بی
کران حوزه علمیه قم و بهره گیری از کرامات نیلوفر کویر، فاطمه معصومه (سلام الله
علیها) را پیداکرد و عازم دیار اهل معنی و معرفت شد. شیفته درس و بحث بود و به
سرعت پله های ترقی را طی می نمود. در ضمن تحصیل از اخلاق و کسب درجات معنوی، این
بال دیگر پرواز انسانیت، غافل نبود. در و دیوار مدرسه «قدیری» و «کرمانی ها» نماز
عشق او درنیمه شب های سکوت را از یاد نخواهند برد
.

شهید «ناصری نـژاد» از ابتدای جنگ، با وجود سن کم، همیشه اشتیاق خویش را
برای حضور در میادین عشق و ایثار ابراز می داشت. وقتی هنگامه اعزام فرا می رسید
گویی به جشن دعوت شده و با شور و شادی فراوانی روانه خاک پاک جبهه می شد. هفت
مرتبه به جبهه اعزام شد و بر خصم دون شورید
.

اما چگونه سخن بگویم با تو ای مادر! که بار دیگر به بالین فرزند دیگر خویش
آمدی و دوباره دست ها را بلند کردی و با معبود خویش سخن گفتی که خدایا! قربانی
دیگر و امانت دیگر را از من قبول کن، تو شاهدباش که فرزند دیگرم سید حسین را هم با
یک عقیده کامل به تو بازگرداندم و از تو می خواهم که در روز قیامت مرا و دیگر
مادران شهدا را هم جوار با فاطمه زهرا(س) قرار بدهی تا به ایشان بگویم همچنان که
حسین(ع) تو برای دفاع از اسلام شهید شد، فرزندان ما هم برای دفاع از دین حسین،
درخت اسلام را که از ثمره خون حسین تو بود آبیاری کردند و به ندای هل من ناصر
فرزند حسین تو، یعنی روح الله لبیک گفتند
.

اما پیامی که برایت دارم این است که مادرم! انگیزه من همان انگیزه ای است
که رضا دنبال کرده بود و به هدف خود رسید و همچنان که او فریاد می زد: «من درخون
غلتیدن و شهادت در راه خدا را از عسل شیرین تر می دانم.» من هم فریاد می زنم که من
هم در خون غلتیدن را همچون غوطه ورشدن در حوض کوثر می دانم و شهادت در راه خدا را
از عسل شیرین تر می دانم. روحانی شهید «سیدحسین ناصری نژاد» در 1365.11.5 در
کربلای شلمچه به شهادت رسید
.

ستاد کنگره شهدای روحانی


موضوع مطلب :

دوشنبه 87 فروردین 19 :: 11:10 عصر

مسئولین قدر مردم را بدانند

به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید.

و در خدمتگزاری به آنان، خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور
چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاری های
آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید
.

و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید.

صحیفه امام -ج 21 -ص 412




موضوع مطلب :

دوشنبه 87 فروردین 19 :: 11:8 عصر

برنج یکی از پرمصرف ترین غلات
است که غذای اصلی تقریبا نیمی از مردم دنیاست و 20% نیاز انسان به انرژی را تامین
می کند. حدود 2000 نوع برنج در سراسر دنیا کشت می شود که ترکیبات، خواص و طعم آن
ها به عوامل مختلفی مانند آب و هوا، زمین و ... بستگی دارد. این ماده غذایی که در
بسیاری از غذاها استفاده می شود، خواص تغذیه ای فراوانی دارد.

مسلما نخستین نکته ای که در
مورد برنج باید گفت این است که این دانه های سفید، جز گروه غذایی غلات هستند و
شامل قندهای پیچیده می شوند که به تدریج در بدن آزاد شده و نیازهای بدن را تامین
می کند. اما خواص برنج تنها به این مطلب خلاصه نمی شود. برنج یک منبع غنی از ویتامین
های گروه ب و همچنین منیزیوم است. همچنین باید این نکته را مدنظر داشت که با توجه
به مقدار مصرف برنج در آسیا، این ماده غذایی مهم ترین منبع انرژی، پروتئین ها،
آهن، کلسیم، ویتامین ب1 (تیامین)، ویتامین ب2 (ریبوفلاوین) و ویتامین ب 3 (نیاسین)
به حساب می آید.

از دیگر مزایای برنج این است
که هیچ ترکیب شیمیایی یا ماده افزودنی به آن اضافه نمی شود. نکته جالب دیگر اینکه،
برنج باعث چاقی نمی شود. متخصصان تغذیه توصیه می کنند که از آنجا که 50% دریافت
انرژی بدن از قندهاست، مواد نشاسته ای حتما باید در برنامه غذایی گنجانده شود.
برنج نیز مانند دیگر غلات، با سبزیجات سازگاری دارد و مصرف غلات با سبزیجات در هر
وعده غذایی، برای سلامتی بسیار مفید است.

تحقیقات نشان می دهد که مصرف
غلات کامل از جمله برنج کامل، در کاهش ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی، دیابت،
چاقی و حتی برخی سرطان ها مفید است. برنج کامل یعنی برنج همراه با سبوس که از نظر
خواص غذایی غنی تر است. به نظر می رسد که این تاثیرات به ارتباط مواد مختلف تشکیل
دهنده غلات کامل مانند فیبرها، آنتی اکسیدان ها، ویتامین ها و مواد معدنی مربوط می
شود. به همین دلیل امروزه سعی می شود تا به کمک روش های نوین، خواص سبوس در برنج
سفید حفظ شود.

برنج دم کشیده، آرد برنج و
لعاب برنج برای درمان اسهال خفیف مفید است و در واقع نشاسته برنج، این مشکل را
بهبود می بخشد. این غذاها نخستین چاره این مشکل است اما در موارد اسهال عفونی و یا
برای نوزادان فایده ای ندارد.

به افرادی که نسبت به گلوتن
(پروتئین گندم و دیگر غلات) حساسیت دارند، توصیه می شود برنج مصرف کنند. این
بیماران با خوردن غلات دچار مشکلات عمده روده ای می شوند که به کمبود مواد غذایی
منجر می شود. از آنجا که برنج گلوتن ندارند، این گروه با آرامش خاطر می توانند این
ماده غذایی مفید را میل کنند.

نوش جان!  (( کیهان-87-1-19))




موضوع مطلب :

دوشنبه 87 فروردین 19 :: 11:6 عصر
منبع: لوموند مترجم: مژگان نژند
اگرچه فرماندهان بلندپایه ارتش آمریکا در مجموع بر این باورند که روحیه سربازانشان به رغم جنگ بسیار خوب و قوی باقی مانده، اما 60 درصد افسران نیز معتقدند که ارتش آمریکا به دلیل منازعات عراق و افغانستان امروز در مقایسه با پنج سال پیش بسیار ضعیف است، در حالی که 88 درصد می گویند این دو صحنه عملیاتی بطرزی وحشتناک نیرو «مصرف» کرده و 80درصد نیز تاکید دارند که با توجه به فشار عصبی کنونی، این انتظار از ارتش که وارد یک جنگ بزرگ سوم شده و شانس موفقیت نیز داشته باشد، حقیقتا «غیرمنطقی» است!
و این، یک نظرسنجی معمولی درباره وضعیت ارتش آمریکا نیست! در واقع، هدف مجله «فارین پالیسی» و موسسه پژوهشی «مرکز امنیت نوین آمریکا» از این تحقیقات، انتخاب نمونه ای متشکل از 3437 افسر ارشد فعال و بازنشسته بوده که مقام «فرمانده» به بالا داشته باشند. پاسخ این افسران به ما اجازه می دهد تابلویی بسیار تاریک از وضعیت آمادگی نیروهای مسلح آمریکا ترسیم کنیم. براساس این تابلو، وضعیت نیروی زمینی و گروه تفنگداران آمریکایی (که در خط اول جبهه های جنگ عراق و افغانستان قرار دارند) بسیار نگران کننده به نظر می رسد، در حالی که نیروهای دریایی و هوایی به نسبت از وضعیت بهتری برخوردارند. به طوری که، در یک درجه بندی یک تا 10، نیروی زمینی به لحاظ توانایی اش برای استقرار سریع در میدان نبرد، حتی زیر حد متوسط قرار دارد، و تفنگداران دریایی نیز به زور به این «آستانه» می رسند.
به گزارش روزنامه «لوموند»، تحقیقات «فارین پالیسی» در دوم مارس جاری و در حالی انجام پذیرفته است که ارتش آمریکا 3973 نیروی خود را در عراق از دست داده و حدود 25هزار مجروح نیز در بین نیروهای خود دارد. این تحقیقات اگرچه به دلیل «محفوظ» کردن افسران فعال و بازنشسته مورد انتقاد قرار گرفته، اما یکی از کاملترین تحقیقات در نوع خود طی دهه های گذشته محسوب می شود و اطلاعات ارزشمندی پیرامون قضاوت های افسران بلندپایه سلسله مراتب نظامی درباره تصمیم گیرندگان سیاسی ارائه می دهد.
به این ترتیب، اکثریت گسترده ای از افسران (66درصد) بر این باورند که سیاستمداران اطلاعات درستی درباره ارتش ندارند. ا عتماد آنها نسبت به کنگره نیز بسیار ضعیف است (2.7 در یک درجه بندی بین یک تا 10)، در حالی که رئیس کاخ سفید و وزارت دفاع به زور به حد متوسط می رسند. در ارتباط با برخی تصمیم گیری ها در مورد عراق نیز نظرها بسیار انتقادآمیز است، به طوری که 77درصد آنها معتقدند که مسئولان سیاسی در دوران پس از «صدام» اهدافی غیرواقع بینانه برای نیروهای مسلح تعیین کرده اند. خلع سلاح ارتش عراق اقدامی بسیار منفی تلقی گردیده، همچنین تصمیم کاهش آستانه ضوابط استخدام برای پیوستن به ارتش آمریکا، که در عمل به معنای پذیرش افرادی با سوابق جنایی وحشتناک به منظور پاسخ به بحران استخدام نیرو است. در سال 2003، نیروی زمینی آمریکا برای استخدام این گونه افراد مجبور شد 4644 «معافیت اخلاقی» صادر کند، که این رقم در سال 2007 به 12هزار مورد رسید. افسران ارتش آمریکا به منظور رویارویی با چالش کمبود نیرو، حتی تن به جذب جوانان کم سواد و نیز افزایش «پاداش» برای وارد شدن به ارتش نیز داده اند. به عنوان مثال، 78 درصد این افسران خواستار تسهیل شرایطی هستند که به مهاجران اجازه می دهد در ازای کسب شهروندی آمریکا در ارتش این کشور خدمت کنند. علاوه بر این، آنها فکر نمی کنند که وظیفه بازسازی عراق با نظامیان آمریکایی باشد و در مورد نقش شرکت های خصوصی در عراق نیز، تنها چهار درصد این افسران معتقدند که اعضای شرکت های امنیتی (مانند «بلک واتر») باید به گشت زنی در روستاها بپردازند، و فقط هم 23درصد آنها موافقند که این شرکت ها تامین امنیت «منطقه سبز» پایتخت عراق را برعهده بگیرند. در ارتباط با معضل شکنجه نیز، 53درصد می گویند که این موضوع «هرگز پذیرفتنی» نیست.  ((کیهان-87-1-19))



موضوع مطلب :

دوشنبه 87 فروردین 19 :: 11:5 عصر
راهبردهای آمریکا برای تغییر نظام های مخالف
آمریکا طی 50 سال اخیر و در چارچوب راهبرد امنیتی ویژه این کشور، همواره از دو الگوی «تغییرات تدریجی- فروپاشی» و «فروپاشی- تغییرات تدریجی»، برای تغییر نظام های سیاسی مخالف، بهره برده است.
در رویکرد «فروپاشی- تغییرات تدریجی»، از ابزارهای خشونت آمیز استفاده می شود و با براندازی سریع و واژگونی نظام سیاسی همراه است.
سپس هنجارها و ارزش های جدید در دستور کار قرار گرفته و سیاستمداران همسو با واشنگتن به قدرت می رسند. اجرای این راهبرد را هم اکنون در عراق و افغانستان شاهد هستیم.
اما، در راهبرد «تغییرات تدریجی- فروپاشی» ابتدا بر تغییر ارزش ها و هنجارهای کشور هدف، تاکید می شود و به تدریج، نخبگان سیاسی همسو با واشنگتن جایگزین نخبگان موجود می شوند و نهایتاً، پوسته نظام سیاسی و نظم مستقر برمی افتد.
در این راهبرد دوم، پنهانکاری یک اصل است، بدین ترتیب که آمریکا در بعد ظاهری تحولات کشور هدف، رویکردی را اتخاذ می کند که مقبول مردم باشد و به عنوان مثال، از ادبیات دموکراتیک و حمایت از دموکراسی دم می زند و در همان حال، گروه های اقتدارگرا را در پشت پرده تقویت می کند. لذا، سیاست در این راهبرد، دو لایه آشکار و پنهان دارد که با هم متفاوت هستند. براساس این استراتژی، زمانی می توان قدرت سازی کرد که به موازات بازی آشکار، معادلات مربوط به نخبه سازی پنهان را هم سازماندهی کرد. این راهبرد، پس از ترور «رفیق حریری» نخست وزیر اسبق لبنان، در 24 بهمن سال 1384 برای این کشور، مورد توجه آمریکا و اسراییل قرار گرفت و همه تحولات کنونی لبنان رامی توان در این چارچوب تحلیل کرد.
تحولات در لبنان به سمت و سویی می رفت که روند طبیعی اش، قدرتمند شدن حزب الله و مقاومت ضد اسراییلی بود؛ اما در پی ترور حریری، آمریکا علی رغم حمایت ظاهری از دموکراسی، با نیروهای حامی غرب وارد تعامل پنهانی شد و آنها را به قدرت رساند. نتیجه این فرآیند، روی کار آمدن یک دولت دست نشانده در لبنان بود که زمینه فعالیت گروه های ضد غربی و ضد اسراییلی را برنمی تافت و جنبش های حزب الله و امل تحت فشار و جوسازی قرار گرفتند. اگر مقاومت جنبش حزب الله در مقابل اجرای راهبرد «تغییرات تدریجی- فروپاشی» نبود،
چه بسا آمریکا و اسراییل صد در صد به اهداف خود در لبنان می رسیدند.
غلامرضا محمدی
کارشناسی ارشد روابط بین الملل


موضوع مطلب :

دوشنبه 87 فروردین 19 :: 11:4 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت