سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده
فساد سناتور «تد استیونز» جمهوریخواه (آلاسکا) که اخیراً لو رفته و نقل محافل شده است، در واقع در مقابل آنچه در آمریکا به مسئله ای کاملاً پیش پا افتاده و رایج تبدیل شده، حقیقتاً «ناقابل» است... چون که، به دریافت فقط 250 هزار دلار «بی ارزش» خلاصه می شود!
در عوض، آنچه که حالا به عادتی پیش پا افتاده تبدیل شده، مبالغی غیرقابل چشم پوشی و هنگفت را شامل می شود! از جمله اینکه، کنگره آمریکا تحت تأثیر لابی ها و منافع شخصی و بدون در نظر گرفتن مصالح اقتصادی، کلی تصمیم می گیرد که فقط ضربه ای است به اقتصاد این کشور! به گفته «مارتین هاچینسون» تحلیلگر، مثلاً جناب «استیونز» بانی کلی طرح ویژه «چشمگیر» است که متون تصویب شده متعددی را دربرمی گیرد و ارزش پولی شان در سال 2006 جمعاً 29 میلیارد دلار بوده، در حالی که تعداد این پروژه ها در این سال در مقایسه با سال 1994 حدود 650 درصد و هزینه شان هم 270 درصد افزایش داشته است!
به علاوه، لابی گرها که اغلب بانی این اقدامات «چشمگیر» هستند، خودشان هم کلی بیشتر شده اند، که این افزایش بین سال های 2000 و 2007 حدود 24 درصد بوده، که به زبان «دلار» می شود 84 درصد افزایش! و تازه، هزینه «انحرافات» پارلمان آمریکا خیلی بیشتر از این حرف هاست و پای بخش خصوصی «خوش اشتها و طمعکار» را هم وسط می کشد! «هاچینسون» تأکید می کند که لابی گرها و طرح های خصوصی به خودی خود شکل های قانونی فساد هستند و جناب «استیونز» هم فقط «مشتی از خروار» واشنگتن است. همینطور، نمونه ای از «بی فرهنگی» اقتصادی کنگره! و این نادانی خیلی بیشتر از هر شکل دیگر فساد برای اقتصاد آمریکا هزینه می سازد!
¤ سرویس خارجی کیهان



موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 5:43 عصر

حدیث دشت عشق

دست نوشته شهید محمد حسن علیجانی
راه شهدا را ادامه دهید
که فردا مسئول خواهید بود
اینجانب «محمدحسن علیجانی» با عشق به اسلام و امام روانه جبهه حق علیه باطل شدم وخدا را شکر می کنم که در این راه قدم گذاشتم که راه انبیاء است. اما دوستان و برادران عزیزم: خود را به اخلاق الهی بیارائید و در همه حال اخلاق را رعایت کنید. در همه حال خدا را ناظر اعمال خود بدانید اگر اینطور شد آن وقت است که معنی توحید را درک کرده اید، نمازهای خود را در اول وقت بخوانید، پشتیبان روحانیت مبارز و امام باشید که ما را به شاهراه هدایت رسانید، حتماً در نماز جمعه شرکت کنید و عاجزانه می خواهم که راه شهدا را ادامه دهید که در غیر این صورت فردای قیامت مسئول خواهید بود.
بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه 6 تهران




موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 5:42 عصر
در گزارشی که در فرانسه منتشر شده است، 20 دانشمند صاحب نام جهان نسبت به خطرات ناشی از استفاده تلفن همراه، به مردم هشدار جدی دادند.
هفته نامه «ژورنال دو دیمانش»، چاپ پاریس در شماره اخیر خود اقدام به انتشار گزارش و فراخوان 20 دانشمند مطرح کشورهای مختلف جهان از جمله فرانسه در خصوص خطرات ناشی از استفاده تلفن همراه به ویژه نزد کودکان و نوجوانان کرده است.
در این گزارش عنوان شده که استفاده از تلفن همراه در درازمدت خطر ابتلا به سرطان را به شدت بالا می برد.
نویسندگان این فراخوان علاوه بر دادن هشدار، 10 توصیه کلی برای کاستن خطرات ناشی از استفاده این وسیله را مطرح کرده اند.
در بخشی از این توصیه ها بر ضرورت ممانعت از در دسترس بودن تلفن همراه برای کودکان زیر 12 سال تأکید شده است.
دور بودن تلفن هنگام استفاده (به فاصله 1 متر) و استفاده از آن از طریق گوشی های با سیم یا از طریق بلندگوی گوشی و استفاده بیشتر از پیامک به جای محاوره مستقیم، برخی از این توصیه ها است.
نگارندگان این گزارش ضمن تاکید بر این نکته که از نظر علمی هیچ تحقیقی دال بر زیانبار بودن قطعی استفاده تلفن همراه در دسترس نیست، تصریح دارند که در صورت استفاده طولانی از این وسیله احتمال ابتلا به سرطان بسیار بالا خواهد بود.
براساس نظر این دانشمندان میزان خطر ابتلا به سرطان در این حالت 50 برابر بیشتر از ابتلا به سرطان ناشی از مصرف سیگار یا در معرض آزبست قرار گرفتن است.
در جمع دانشمندانی که اقدام به انتشار گزارش یاد شده کرده اند شماری از پژوهشگران مراکز مختلف سرطان شناسی فرانسه نیز دیده می شوند.



موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 5:41 عصر

یک روز می آید خبر

مولا رسیده از سفر

ما در هوایش می زنیم

با شادمانی بال وپر

آن روز دیگر می شود

یک جشن گل بر پا کنیم

همراه او مثل بهار

در باغ گل غوغا کنیم

آن روز ما نشریه را

خوشحال بیرون می دهیم

نشریه ی گل های باغ

مسئول پخش آن نسیم

ما روی جلد نشریه

یک عکس زیبا می زنیم

یک عکس خوشگل مثل ماه

از روی مولا می زنیم

آن وقت ما نشریه را

تقدیم مولا می کنیم

نشریه را با بوی گل

در قلب او جا می کنیم

مولا نگاهی می کند

لبخند دارد بر لبش

ما مات روی ماه او

با خال مانند شبش

عطر عبایش با نسیم

در باغ گل پر می شود

این عطر خوشبوی خدا

تا دور تر ها می رود

ای نیمه ی شعبان ما !

داروی ما درمان ما !

ما تشنه ی روی توایم

آبی بزن بر جان ما

ما غنچه ها هر روز وشب

در انتظارت مانده ایم

ما بار ها بعد از نماز

شعر فرج را خوانده ایم

ای سردبیر مهربان !

ای مهدی صاحب زمان !

شعری برایت گفته ام

لطفی کن و آن را بخوان

ای کاش می شد لا اقل

یک سر به دفتر می زدی

ما بی خبر بودیم وتو

یکباره بر در می زدی

آن وقت می گفتی به ما

نشریه تان را خوانده ام

تا جان ما خالی شود

از کوله بار درد و غم

نشریه مان ناقابل است

اما قبولش کن عزیز

در کاسه ی دستان ما

از لطف بسیارت بریز

با یک نگاهت نشریه

جام جهانی می شود

چون جای جای نشریه

صاحب زمانی می شود

«مهدی بیا ! مهدی بیا !»

این جمله خیلی آشنا ست

این جمله ی خیلی قشنگ

حرف تمام بچه هاست((کیهان-22-5-87))




موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 4:39 عصر
پرسش: چه ضرورتی در مسئله انتظار وجود دارد و بی انتظاری چه آثاری را برای انسان به دنبال دارد؟
پاسخ:
عدم انتظار آثار مخربی در زندگی فردی و اجتماعی انسان بر جا می گذارد که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1- یاس و ناامیدی
زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است به گونه ای که بدون انتظار، زندگی مفهومی ندارد و شور و نشاط لازم برای تداوم آن در کار نیست و انتظار فرج از آن جهت مورد تأکید اهل بیت (ع) قرار گرفته است که در شخص منتظر امید به آینده ایجاد خواهد کرد و در اهمیت و جایگاه امید همین بس که رسول خدا می فرمایند: «اگر امید نبود، مادری فرزند خود را شیر نمی داد و کسی درختی را نمی کاشت» (نهج الفصاحه، ص 189)
نهرو هم می گوید:
«در دنیایی که پر از کشمکش و نفرت و خشونت است، اعتقاد بستن به سرنوشت انسانی، ضروری تر از هر زمان دیگر است... هر گاه آینده ای که ما برای آن کار می کنیم، سرشار از امید برای بشریت باشد نابسامانی های کنونی، چندان اهمیتی ندارد و کار کردن برای آن آینده، دارای حقانیت است».
گرفتن «انتظار» به معنای ناامید کردن شخص از آینده و نوعی بدبینی است که نظام زندگی را از هم می پاشد؛ و یعنی یأس، خود شکست است انسان هنگامی شکست خورده است که باور نماید شکست خورده است؛ زیرا که شکست از درون و از طرز تفکر و اراده شخص شروع می شود، و لذا اسلام با یأس مبارزه کرده است و آنرا در حکم کفر قرار داده است.
پس نه تنها نمی توان منتظر نبود بلکه برای پیشرفت بیشتر باید در خط مقدم انتظار قرار گرفت.
2- حل شدن در مفاسد
کسی که منتظر نیست در مفاسد و آلودگی های محیطی خود حل می شود یعنی هنگامی که فساد جامعه را فرا می گیرد، و اکثریت یا جمع کثیری را به آلودگی می کشاند، گاهی افراد پاک در یک بن بست سخت روانی قرار می گیرند، بن بستی که از یأس از اصلاحات سرچشمه می گیرد. زیرا احساس می کند که کار از کار گذشته است و امیدی برای اصلاح نیست و کوشش برای پاک نگهداشتن خویش بیهوده است و این نومیدی به تدریج او را به سوی فساد و همرنگی بامحیط می کشاند و همرنگ با جماعت شدن را موجب رسوائی می داند.
تنها چیزی که بشر را امیدوار می کند و نمی گذارد از محیط فاسد ضربه بخورد و فاسد شود امید به اصلاح نهایی است. و اگر می بینیم در دستورات اسلامی یأس از آمرزش، گناه شمرده شده است فلسفه اش همین است که گناهکار مأیوس از رحمت خدا هیچ دلیلی نمی بیند که به فکر جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه گناه بردارد و منطق او این است که آب از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت... اما هنگامی که روزنه امید برای او گشوده شود، امید به عفو پروردگار و امید به وضع موجود، نقطه عطفی در زندگی او پیدا می شود و چه بسا او را به توقف کردن در مسیر گناه و بازگشت به سوی پاکی و اصلاح دعوت می نماید.
3- خروج از حوزه مؤمنان و متقیان
با انتظار زیستن و منتظرانه دین داشتن، وظیفه ای است که شریعت اسلام، از مؤمنان خواسته است. چشم داشتن به ظهور منجی و حاکمیت دوازدهمین امام، از سلسله امامان معصوم(ع) باور به تداوم امامت و عینیت رهبری دینی، در نهایت تاریخ زندگی است، نهایتی دور، ولی در پیش، بسا امروز، فردا یا فردای دیگر.
عالمان بزرگ دین، برپایه احادیث معصومین انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان دیندار در عصر غیبت دانسته اند و همواره دین داران را به داشتن و دانستن این مهم فراخوانده اند.
پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «انتظار فرج داشتن برترین عمل امت من است» (بحارالانوار، ج 2، ص 128)
امام صادق(ع) می فرماید: «خبر دهم شما را به چیزی که خداوند عمل بندگان را جز با آن نمی پذیرد؟ گفتم آری!
امام فرمود: باور به خدای یکتا و پیامبری محمد(ص) و چشم داشتن به ظهور قائم(عج)». (غیبت نعمانی)
حال با این وصف اگر کسی منتظر نباشد خویشتن را از این فیض بزرگ محروم کرده است. خود را از حوزه متمسکین به ولایت اهل بیت خارج کرده است و بدون تردید خروج از این دایره خسرانی بزرگ است که هرگز جبران نمی شود.
از طرفی قرآن کریم «ایمان به غیب» را اولین شاخص «تقوا» برمی شمارد، براساس هستی شناسی توحیدی، عالم از دو بخش عالم مشهود و محسوس و عالم نامشهود و غیرمحسوس تشکیل یافته است. موحد متقی کسی است که عالم نامحسوس «غیب» را با همه گستردگی و عناصر و اجزایش باور داشته باشد و دلیل براین که مطلب آیه شریفه: «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاه و ممارزقناهم ینفقون»(بقره-3) است.
مرحوم علامه طباطبائی (ره) در تفسیر واژه غیبت می فرمایند:
«غیبت برخلاف شهود است و بر همه امور نامحسوس اطلاق می گردد که همان خداوند سبحان و نشانه های بزرگ پنهانش است».
و چون حضرت مهدی(عج) از بزرگترین آیات پنهان الهی است که خداوند توانا در قرآن کریمش ظهور او را وعده حتمی خود معرفی فرموده است. ایمان به حضرتش از مقدمات تقوا و عامل رستگاری شمرده می شود. کسی که منتظر ظهورش نباشد و دل را به قیامش معطوف نکند خود را از جرگه متقیان خارج کرده است.((کیهان-22-5-87))



موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 4:37 عصر

زبان و دل، بهترین یا بدترین

«لقمان حکیم» مردی سیاه چهره بود. شخصی او را به غلامی خرید. وقتی لقمان به خدمت گرفته شد، پس از مدتی صاحبش فهمید او فردی حکیم و دانشمند است. روزی برای امتحان به لقمان دستور داد: گوسفندی را بکش و بهترین اعضای او را برای من بیاور. لقمان گوسفندی را کشت و دل و زبانش را نزد صاحبش برد. روز دیگر صاحبش به او گفت: امروز هم گوسفندی بکش، ولی بدترین اعضایش را برایم بیاور. لقمان گوسفندی را ذبح کرد و این بار هم دل و زبانش را برد. صاحبش گفت: دلیل این کار چیست؟ چرا دل و زبان، بهترین و بدترین عضو بدن است؟ لقمان گفت: اگر دل و زبان پاک باشند، هیچ چیز بهتر از این دو عضو نیست و اگر ناپاک باشند هیچ چیز بدتر از آنها نیست.(1) چرا که رسول خدا فرمود: لایستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لایستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه. هیچ گاه ایمان بنده ای کامل و استوار نمی شود، مگر اینکه قلب او درست باشد و قلب او راست و درست نمی شود مگر اینکه زبانش سالم باشد.(2)

1- بحارالانوار، ج13، ص424
2- میزان الحکمه ، ج8، ص49




موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 4:36 عصر
گفت برایم دو خط از عشق بنویس. گفتم: عشق چیست؟ عشق کجاست؟ دستی به شانه ام زد و با لبخندی گفت: پیدایش کن!
در شهر به راه افتادم تا عشق را بیابم و از آن بنویسم. قدم زنان به انتهای خیابان رسیدم. جوانی را دیدم که به ماشین خود تکیه داده بود و با سیگاری لای انگشتش بازی می کرد. به او نزدیک شدم و پرسیدم: به نظرت عشق چیست؟ با آرامش پکی به سیگار معطر و گران قیمتش زد. ابروهایش را کمی بالا انداخت و با لحن تمسخرآمیزی گفت: عشق؟! خب عشق یعنی بنز عروس من! یعنی پول! یعنی جوونی کردن... بعد سیگارش را روی زمین انداخت، سوار ماشینش شد و عبور کرد.
و من لاشه عشق را دیدم که بی رحمانه زیر تایرهای بنز او له می شد، مثل سیگاری که چند لحظه قبل زیر پایش له شده بود. به راهم ادامه دادم به کوچه ای قدم گذاشتم و بر شانه مردی که از آنجا عبور می کرد زدم و پرسیدم: ببخشید، شما می دانید عشق چیست؟ لبخندی زد و با دست تابلوی کوچه را نشان داد و رفت. به تابلو چشم دوختم روی آن نوشته شده بود کوچه شهید... نام شهیدش خوانا نبود گرد و غبار روی آن نشسته بود و مردم آن کوچه حتی فرصت نداشتند غبار زمان را از روی نام عشقشان پاک کنند...
خنکای نسیم، قدم زدن مرا امتداد داد... در کوچه پس کوچه های شهر جلوی یکی از رهگذران را گرفتم و پرسیدم: شما می دانید کجا می توانم عشق را پیدا کنم؟ با نگاه عاقل اندر سفیهی سر تا پایم را ورانداز کرد و گفت: چند قدم بالاتر توی پارک، عشق و عاشقی ریخته، برو جمعشان کن.رفتم. چهره های رنگارنگ و زیبا و دل های پرفریبی را که با لبخندی و چشمکی طعمه می شدند، مشاهده کردم و به وفور دیدم، برگه هایی را که درپی طنازی های آلوده جوانک های شهر رد و بدل می شد. به روی آن ها شماره تلفنی نوشته شده بود و زیر آن اضافه شده بود عاشق تو...!!
آنجا من انبوهی از کالای هوس را دیدم که روی آن برچسب عشق می زدند، خب جنس تقلبی همه جا پیدا می شود! کمی جلوتر رفتم مقابل خانه ای زنی میانسال سبد خریدش را به داخل خانه می برد، از او پرسیدم: از نظر شما عشق چیست؟ با دست جوانی بلند قد را که از انتهای کوچه به ما نزدیک می شد نشان داد و گفت: عشق من پسرم است. پسر نزدیک شد و بی تفاوت نسبت به حضور من با خشونتی که در چهره اش هویدا بود موضوعی را برای دعوا با مادرش بهانه کرد. من عشق را دیدم که چگونه از جر و بحث های آن ها فرار می کرد...نا امیدانه به راهم ادامه دادم طول یک خیابان بلند را آرام آرام طی کردم و به کودکی رسیدم که بر سه چرخه اش سوار بود و شادمانه بازی می کرد. به او نزدیک شدم و با لحنی کودکانه از او پرسیدم: عزیزکم تو می دانی عشق چیست؟ کودک آب نبات چوبی را که در دست داشت به من تعارف کرد. عشق او چه شیرین بود مانند لبخندش. شکلات کوچک زرورق پیچ شده ای را به ازای عاشقی کودکانه اش به او نشان دادم. کودک آب نبات کوچک خود را روی زمین رها کرد تا بتواند شکلات را از من بگیرد.لبخندی زدم و شیرینی عشق او را دیدم که به ازای برق زرورقی بر زمین افتاد...نزدیک اذان بود و دلم گرفته بود. حتی نتوانسته بودم کلمه ای از عشق بنویسم. وارد مسجدی شدم و با دیگران به نماز ایستادم. بعد از نماز و سرسجاده به ناتوانی خود فکر می کردم که صدای ذکر سبحان الله نمازگزاران مرا به خود آورد. کمی به او خیره شدم. چه زیبا و دلنشین این ذکر را تکرار می کرد. ناگهان ...خدای من! عشق!... آن را یافتم. در آنجا، بین آن مردم، در فاصله ای از محراب مسجد و فضای با شکوه آن. من مردمی را دیدم که دانه های تسبیح عشق را در بین انگشتان خود لمس می کردند. کسانی را دیدم که بر تربت عشق سجده می کردند و مقابل عشق خود تعظیم می نمودند. دیدم که در اقامه شان شهادتین عشق سر می دادند و در نمازشان ربنای عشق می خواندند. قطرات عشق را دیدم که برگونه هاشان می غلطید وقتی امن یجیب می گفتند. چه زیبا بود معاشقه مخلوق و خالق در هنگامه عشق.
کاغذ برداشتم و برایش نوشتم:
«من عشق را در ذره ذره و سلول سلول مردم این شهر دیدم وقتی به خالق عاشق و بی منتهایشان اندیشیدم...»((کیهان-22-5-87))



موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 4:34 عصر

خوش خیال(گفت و شنود)

گفت: مگه دولت مخملی گرجستان اینهمه قربون صدقه آمریکا نمی رفت؟
گفتم: اختیار کامل گرجستان را به آمریکا داده بود و اختیار کامل ارتش این کشور را به رژیم صهیونیستی.
گفت: مگه قرار نبود آمریکا و رژیم صهیونیستی از گرجستان در مقابل تهدیدات بیرونی دفاع کنند؟
گفتم: همه امید گرجستان به همین بود.
گفت: پس چرا در مقابل حمله روسیه به گرجستان هیچ اقدامی نکردند؟!
گفتم: آدم خوش خیالی نزد خان روستا رفت و شعری در مدح او خواند، خان گفت؛ یادت باشه هنگام برداشت محصول بیایی و جایزه خود را بگیری. یارو هنگام برداشت محصول نزد خان رفت و جایزه خواست. خان گفت؛ چه جایزه ای، تو یک چیزی گفتی که من خوشم اومد و من هم یک چیزی گفتم که تو خوشت اومد، این به اون در... دیگه حسابی نداریم!  ((کیهان-22-5-87))




موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 4:32 عصر

حدیث دشت عشق

سروده شهید «مجید کمالیان» قبل از شهادت
ای دل کمی هشیار شو
شهید مجید کمالیان در بخشی از وصیت نامه اش می نویسد: «به عنوان کوچکترین فرزند شما ملتمسانه درخواست می کنم که با تمسک به حبل الله و آشنایی عمیق با اسلام و قرآن و حدیث، وحدت و یکپارچگی و مهر و محبت را در میان خویش برقرار نمایید و در پی این باشید که قدر زندگی در پرتو جمهوری اسلامی و ارزش این نعمت الهی را دریابید. حرکت انسان ملهم از نیاز او است که بر مبنای جهتی که برای خویش انتخاب کرده، شکل می گیرد. آنکس که نیازش قرب به الله گشت جهت الهی پیش می گیرد و به راهی قدم می گذارد که بیگانه را در آن راهی نیست.»
سلام بر او زمانی که با اصابت گلوله در 61.1.2 در عملیات فتح المبین به شهادت رسید و سلام بر او در آخرین شعرش که ساعتی قبل از شهادت سرود و حدیث دلدادگی را فریاد کرد:
ای دل کمی هشیار شو بس کن دگر دیوانگی
از عشق خالی شو دگر این والد آوارگی
این خلق در فکر خود و بیگانه از دلداگی
دل می سپارند لیک بر دنیایی از رندانگی
دنیای رندان پرزغش پستی است و مکارگی
این دل سپردن کی بود بر امر دل وا دادگی
حیف است این پاکی جان در دامها افتادن و زین رهگذر آلودگی
تاکی تو در این ورطه و آلوده در بیگانگی
بیگانه شو از غیر او تنها خدا کن بندگی
رو جلوه حق را ببین کن با خدا هم خانگی
بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه 6 تهران




موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 4:31 عصر

در مکتب امام

نقش سازنده ماه شعبان
ماه شعبان مقدمه است برای ماه مبارک رمضان، که مردم مهیا بشوند برای ورود درماه مبارک رمضان و ورود در «ضیافه الله» شما وقتی که می خواهید به مهمانی بروید، خوب یک وضع دیگری -غالباً البته -یک وضع دیگری خودتان را درست می کنید. لباسی تغییر می دهید و یک طور دیگری وارد می شوید. آن طوری که درخانه هستید یک تغییری می دهید. ماه شعبان برای این است که همان مهیا بودنی که می خواهید مهمانی بروید، خودتان را مهیا می کنید و سر و ظاهرتان را، سر و صورتتان را یک قدری فرق می گذارید با آن وقتی که درخانه هستید. درضیافت خدا، ماه شعبان برای مهیا کردن این افراد است. مهیا کردن مسلمین است برای ضیافت خدا، ادبش آن «مناجات شعبانیه» است. من ندیده ام در ادعیه دعایی را که گفته شده باشد همه امام ها این دعا را می خواندند. در دعای شعبانیه این هست؛ اما من یادم نیست که در یک دعای دیگری دیده باشم که همه ائمه این را می خوانده اند.
این مناجات شعبانیه برای این است که شما را، همه را مهیا کند برای «ضیافه الله».
صحیفه امام -جلد 13- صفحه 13




موضوع مطلب :

یکشنبه 87 مرداد 27 :: 4:30 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت