قبل از انتخابات جناب کرباسچی در نشستی گفتند سیاست ایران در سوریه اشتباه است و باید با داعش مذاکره کرد. این اظهارات با استقبال داعشیها مواجه شد و باعث شد گروهی از آنها برای مذاکره با جناب کرباسچی به ایران بیایند و درحالی که درپی یافتن کرباسچی به مجلس و حرم امام هم سر زدند، با قضاوت زودهنگام نیروهای امنیتی مواجهه شده و کشته شدند. اما اگر این مذاکره انجام شده بود به چه صورت پیش میرفت:
_ سلام کرباسچی هستم. اینجا چیکار دارین؟
+ گیریم علیک. اومدیم هواخوری. خب باهوش تروریست چیکار داره؟ آدم دیگه نبود بفرستن مذاکره؟
_ ببینید! بیاین جوری صحبت کنیم که احترام¬ها حفظ بشه و نه سیخ بسوزه نه کباب. سریع قال قضیه رو بکنیم تموم بشه بره. حله؟
+ خب حالا پیشنهاداتت رو بگو ببینیم چی میشه.
_ ببینید شما پنج نفرین. برید تو خیابون، نفری یه عابر به انتخاب خودتون بکشین برید بسلامت.
+ زکی! آقا رو! ما خودمون رو هر دهاتی منفجر کنیم اقل کم سی تا تلفات می¬گیریم. تهران که دیگه خودت حساب کن.
_ نه خب من گفتم بکشین و برید خونه¬تون اما اگه قراره از خودتون هم مایه بذارین خب نفری ده تا با یه نماینده مجلس هم اشانتیون. خوبه؟
+ داداش معامله گر نیستی. ما زدیم به دل مجلسا. تلفات سیاسی برامون اولویته نه انسانی. .پنجاه تا نماینده مجلس به همراه رییس مجلس. یک کلام، ختم کلام!
_ جان شما اونقدری که فکر میکنین برا من سود نداره. من کلا دومیلیارد گرفتم اومدم مذاکره. تلفات سنگین باشه ازم پس میگیرن. رییس مجلس رو بیخیال شو.
+ وضعیت ما رو هم نگاه کن خب. اینهمه راه اومدیم با یه عالمه اسلحه. الان یه دقیقه این کمربند انفجاری رو بپوش ببین طاقت میاری تو این گرما؟
_ متوجه هستم. خسته هم نباشی ولی شما هم مراعات من رو بکن. بیا عوضش همون پنجاه تا نماینده که گفتی منم ده تا میذارم روش. شصت تا به انتخاب خودت فقط از لیست امید نباشن.
+ اینجوری ضرره واسه ما. حداقل دوتا نایب رییس باید باشه توشون.
_ دوتاشون که نه. یکیشون که رفقاتون قدیما پدرش رو کشتن خودش رو دیگه نمیشه. اگه اون نباشه کی هی رفع حصر رو مطالبه کنه؟ اون یکی رو قبول. ولی یکی از آدماتونم باید زنده تحویل بدین.
+ پس یکی¬مون هم باید تو بازار خودش رو منفجر کنه. قبول؟
_جهنم وضرر. قبول! خیرش رو ببینی. ورودی صحن علنی ازین طرفه. فقط داداش اشتباه نزن خواهشا. برو ببینم چه میکنی.
