سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

افسران - جای خالی رسانه های منتقد !




موضوع مطلب : سرداران

شنبه 94 آبان 16 :: 10:7 عصر

افسران - استاد رحیم پور ازغدی




موضوع مطلب : سرداران

شنبه 94 آبان 16 :: 10:3 عصر

افسران - نسیه و وجه دستی داده می شود




موضوع مطلب : سرداران

یکشنبه 94 مهر 19 :: 4:26 عصر

مرغان دشت جهاد هوایی شده‌اند

دل نوشته سردار هنر در سوگ سردارِ سربدار، حسین همدانی؛

مرغان دشت جهاد هوایی شده‌اند

یکشنبه 19 مهر 1394

لحظه‌ای که خبر به جانم نشست، بیش از آنکه به سردار فکر کنم از جاماندگی خودم حالم گرفت. این مائیم که در این هندسه حضور، حصاری به قد عادات‌مان به دور خویش کشیده‌ایم و سردارِ سربدار این هندسه را بر هم زد و رفت.

به گزارش رزمندگان شمال، پس از انتشار خبر شهادت سردار حسین همدانی در سوریه بسیاری از همراهان آن عزیز و هنرمندان در فضای مجازی یادداشت منتشر کردند و این واقعه دردناک را به همه هموطنان تسلیت گفتند.

ابراهیم حاتمی سینماگر انقلاب و دفاع مقدس نیز پس از انتشار این خبر یادداشتی را در فضای مجازی منتشر کرد که متن کامل آن به شرح ذیل است:

یا خدا

خبر آمد که سردار حسین همدانی رفت.

لحظه‌ای که خبر به جانم نشست، بیش از آنکه به سردار فکر کنم از جاماندگی خودم حالم گرفت.

سردار که باید می‌رفت. سردار که در صراط رفتن بود و مگر جز این، زیبنده سردار بود.

این مائیم که در این هندسه حضور، حصاری به قد عادات‌مان به دور خویش کشیده‌ایم و سردارِ سربدار این هندسه را بر هم زد و رفت.

سردارِ سربدار حسین همدانی، آن سیمای سفید کرده در آسیاب جهاد سالهاست که می‌رفت و ما گمان کردیم در کنارمان است. او بازمانده قافله‌ای بود که سالارش حاج احمد متوسلیان بود.

گمانم اکنون سردار سلیمانی غصه‌دار است، گمانم اکنون مرغان دشت جهاد هوایی شده‌اند. ولی شما مرغان وحشی کجا و ما اهلی شدگان در قفس عادات کجا. آیا کسی صدای ما را می‌شنود؟ آیا امیدی برای ما هم هست؟

ابراهیم حاتمی‌کیا / جمعه 17 مهر 1394




موضوع مطلب : سرداران

یکشنبه 94 مهر 19 :: 4:17 عصر

افسران - ...




موضوع مطلب : سرداران

چهارشنبه 94 مهر 15 :: 10:6 عصر

افسران - حاج قاسم ؛ بسیجی خاکی دیروز و شیر نام‌آور امروز




موضوع مطلب : سرداران

سه شنبه 94 مهر 7 :: 11:13 عصر




موضوع مطلب : سرداران

سه شنبه 94 مهر 7 :: 10:35 عصر

سردار سلیمانی و گوش مالی داعش+کارتون




موضوع مطلب : سرداران

دوشنبه 94 شهریور 9 :: 9:36 صبح

ساده، صمیمی و بی‌تعارف
حسن جنتی برادر علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرزند آیت‌ا... احمد جنتی دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران صاحب یک کارگاه نجاری در یکی از محله‌های قدیمی اصفهان است.در منطقه لادان اصفهان همه حسن جنتی را می‌شناسند و به او حساس هستند. آن‌قدر حساس که جوانی که خانه جنتی را نشانمان داد، قبلش آهسته گفت: من خانه را نشان می‌دهم و فرار می‌کنم بقیه‌اش با خودتان! یک خانه آجرنمای دوطبقه که یک طرفش هنوز نماکاری نشده، منزل اوست. نجاری جنتی با خانه‌اش، دو تا کوچه بیشتر فاصله ندارد. یکی دوباری رفتیم در مغازه، بسته بود. به شماره‌تلفنی که داشتیم و البته روی دیوار گچی مغازه هم با ماژیک درشت حک شده بود زنگ زدیم. قم بود، برای یک هفته بعد قرار گذاشتیم. اولش برای مصاحبه مردد بود، در مغازه قرار گذاشتیم و همان‌جا مصاحبه انجام شد.قد و قیافه و حتی لحن صدای پسر، همانند پدر است، گویا احمد جنتی 30سال جوان‌تر شده است. حسن آقا سرزنده و قبراق کار می‌کند، از پدر با نام «حاج آقا» و از برادر با نام «علی آقا» یاد می‌کند و می‌گوید این روزها سالگرد دایی حاج آقاست که در 95 سالگی فوت کرده.وانت آبی رنگش را نشان می‌دهد و می‌گوید: «این وانت را تازه خریده‌ام وانت قبلی‌ام را دزدیدند، زمانی که چند روزی برای کار تهران رفته بودم.» حسن جنتی ساده و صمیمی حرف
می‌زند. آن‌قدر صمیمی است که تمایلی به ورود به سوالات چالشی ندارد. برای همین سوالات ما از قبیل رابطه جنتیِ پدر با جنتیِ وزیر ، نظرش درباره رفع فیلترینگ فیس بوک، عملکرد دولت قبل و دولت جدید و… را تقریبا
بی پاسخ می‌گذارد و من گفتگو را این طور شروع می کنم :

یک هفته‌ای هست مغازه‌تان بسته است.
بله، رفته بودم قم، اصفهان نبودم. ببخشید مغازه‌ام به هم ریخته است. قم بودم کارهایم عقب افتاده است.

قم برای زیارت رفته بودید؟
نه! یک مقدار کار بود رفته بودم آنجا انجام بدهم.

کار نجاری؟
بله! یکی دو تا سفارش آنجا داشتم رفتم انجام بدهم.

آشنا بودند؟
بله، خب ما را می‌شناسند و سفارش کار می‌دهند. ما هم می‌رویم انجام می‌دهیم.

غیر از قم از کجا سفارش گرفته‌اید؟
از تهران هم بوده.

تعجب نمی‌کنند پسر آیت‌ا... جنتی در خانه‌شان کار نجاری می‌کند؟
خیلی‌ها وقتی روبه‌رو می‌شویم به هیچ عنوان باورشان نمی‌شود. همان بهتر که باور نکنند.

مردم از آقازاده‌ها چیزهایی دیده‌اند و شنیده‌اند… چرا باور نمی‌کنند پسر یک مسئول عالی‌رتبه مثل بقیه مردم امرار معاش می‌کند؟
خب! حتما از آقازاده‌ها چیزهایی دیده‌اند و شنیده‌اند. ما فعلا با این کارها از قافله عقبیم (با خنده)! الحمدا... صد هزار مرتبه شکر مشغول به این کاریم.

شما بزرگ‌تر هستی یا علی آقا؟
علی آقا حدود یک‌سال بزرگتر است.

با هم ارتباط دارید؟
کم و بیش. بالاخره سال به سال یکی دو مرتبه تماس می‌گیرند یا اگر اصفهان بیایند می‌بینیمشان. ما هم بریم تهران می‌بینمشان.

اینجا تابلو زده کتابخانه ملاهاشم جنتی. چه نسبتی با ایشان دارید؟
من نوه ملاهاشم هستم. ملاهاشم روحانی معتمد محل و پدر حاج آقا جنتی هستند که خب سال‌های مدیدی است فوت کرده‌اند.
................................................

توی این منطقه هر کسی با آقای جنتی کار دارد سراغ شما می‌آید؟
بله! خیلی‌ها می‌آیند اینجا و با حاج آقا کار دارند یا نامه می‌آورند. ما هم از ایشان خواهش می‌کنیم تا جایی که از دستشان بر می‌آید مشکلاتی که مردم دارند را حل کنند.

چی مثلا؟ در خواست وام دارند؟ 
وام و این‌ها کم است. بیشتر درخواست کار و شغل دارند یا گره اداری دارند. ایشان هم تا آنجا که از دستشان بر بیاید و بتوانند انجام می‌دهند.

شما خودتان مستقیم به حاج آقا می‌دهید؟
بله، ایشان می‌آیند منزل ما و من نامه‌ها را تحویلشان می‌دهم.

چند وقت یک‌بار می‌آیند اینجا؟
بستگی داره. یک ماه، دو ماه و گاهی سه ماه یک‌بار. بستگی به مشغله خودشان و کارهای ضروری اینجا دارد.

چه کار ضروری؟
کارهای ضروری محل مثل کارهای مسجد و کتابخانه و این‌ها.

اینجا می‌آیند ساکن منزل خودتان می‌شوند؟
بله

برای خودتان تابه‌حال چه سفارش‌هایی انجام داده‌اند؟ وامی؟ پروانه‌ای؟
هیچی. مثلا خود من از ابتدا تا آخر دنبال کار ساخت خانه‌ام بودم و خودم ساختم. توی این مدت(25 سال پیش) هم شهرداری خیلی اذیت کرد و در نهایت از من شکایت کردند.

چه کسی شکایت کرد؟
شهرداری. من 15متر عقب‌نشینی کرده بودم ولی خب بیشتر از این باید عقب‌نشینی می‌کردم ولی نمی‌دانستم. ما را به دادگاه و این طرف و آن طرف کشاندند و خسارت گرفتند و جریمه‌مان کردند تا بالاخره یک مجوز گرفتیم. همین مغازه را هم 12-10 سالی هست ساختم. این بار حواسم را جمع کردم و از ابتدا پروانه گرفتم و قسطی هزینه‌اش را دادم.

شهرداری می‌دانست شما پسر آقای جنتی هستید؟
اوایل نه، ولی کم کم آخر کار فهمیدند. آن وقت هم که فهمیدند خودم خجالت می‌کشیدم که چرا خلاف ساختم. من نباید با بقیه فرق داشته باشم. هر کاری با بقیه می‌کنند باید با من هم بکنند. البته آن‌ها هم نباید اذیت کنند و طبق قانون اگر جلو برویم نباید به مشکل بر بخوریم.

خب آن موقع که اوایل انقلاب بود و دوران جنگ و فضا با فضای پس از جنگ خیلی فرق داشت. توی این چند سال اخیر سفارشی برای‌تان کرده‌اند؟
اصلا.

مگر می‌شود؟
یک مثال می‌زنم؛ دختر من دانشگاه ارومیه قبول شد. خب راهش طولانی بود و برای رفت و آمد اذیت می‌شد. ولی حاج آقا سفارشی چیزی نکردند. تا اینکه خودم پیگیری کردم و جایگزین می‌خواستیم بکنیم که موفق نشدم و فقط یک ترم انتقالی گرفت و اصفهان مهمان شد آن هم طبق قانون.

اخبار و سخنرانی‌های پدرتان را پیگیری می‌کنید؟
بله اگر در نماز جمعه یا جایی سخنرانی داشته باشند پیگیری می‌کنم. نه فقط ایشان بلکه خیلی از آقایان را دنبال می‌کنم.

چند تا برادر و خواهر هستید؟
ما چهار تا برادریم. یکی حسین آقا بود که عضو مجاهدین خلق شد و اوایل انقلاب کشته شد. محمد هم در سازمان تبلیغات تهران مشغول است. او قبلا در کارهای برقی مشغول بود و 30 سال است رها کرده و رفته سازمان تبلیغات. علی آقا هم که می‌دانید زمانی استاندار خوزستان بود و بعد استاندار خراسان شد و مدتی هم سفیر ایران در کویت بود. الان هم وزیر است.

چقدر در جریان مبارزات پدر بودید؟
کم. اطلاعات کمی داشتم. یادم هست اواخر خیلی اذیت شدیم. ساواک مرتب می‌ریخت در منزل ما و مرتب در خانه و روی پشت بام و…. بودند. مردم از دستشان در عذاب بودند. گاهی ساواکی‌ها مردم را می‌زدند گاهی هم از مردم کتک می‌خوردند.

اینجا یا قم؟
اینجا. منزل حاج آقا بزرگ ملاهاشم پدر حاج آقای جنتی. مرتب می‌آمدند اینجا دنبال حسین و علی.

دنبال پدرتان نمی‌آمدند؟
پدرم همدان تبعید بود.

و نتیجه این رفت و آمدها؟
حسین را گرفتند. ولی نتوانستند علی را دستگیر کنند. علی به راحتی دم به تله نمی‌داد و ساواک را در عذاب گذاشته بود. ولی خب حسین همان موقع‌ها دستگیر شده بود.

سیاسی‌های خانواده شما به‌جز پدر، علی و حسین هستند. درست است؟
بله. من و محمد سیاسی نبودیم.

حسین فرزندی نداشت؟
یک پسر داشت که او هم کشته شد.

چطوری؟
اسمش محسن بود. پدرش که کشته شد تحت نظارت حاج آقای جنتی تربیت شد. تحت کنترل بود و مسئله‌ای هم نداشت. یک روز در بسیج مشغول گشت‌زنی بود که توی یک تصادف کشته شد. حدود 15 سال سن داشت.

وقتی می‌گویید بسیج مشخص است که از نظر تفکرات سیاسی به پدربزرگش رفته بود تا پدر.
بله. بالاخره پیش حاج آقا بزرگ شده بود. پسر زرنگی بود. عضو فعال بسیج بود و مسئله‌ای نداشت.

از بچه‌های حاج آقای جنتی چطور شد کسی راه پدر و پدربزرگ را ادامه نداد و راهی حوزه علمیه نشد؟
علی آقا حوزوی بودند. دو سالی هم در لباس روحانیت بودند منتها در گرفتاری‌های ساواک و اینکه مرتب می‌رفتند لبنان و سوریه و این طرف و آن طرف، لباس را کنار گذاشتند. ولی خب در قم در مدرسه حقانی تحصیل کرده بودند.

پس علی معمم بود؟
بله. استعداد و هوش فراوانی داشت.

آقای جنتی! پیامک‌هایی که درباره پدرتان رد و بدل می‌شود را دیده‌اید؟
از این پیامک‌هایی که درباره پدرم رد و بدل می‌شود خیلی دیده‌ام و شنیده‌ام. چشم و گوشمان از این‌ها پر است. ما حضوری می‌شنویم چه برسد به اینکه برایمان پیامک کنند. ولی خب چه‌کار می‌توانیم بکنیم؟! (با خنده) نمی‌شود که درگیر شد.

ناراحت می‌شوید؟
چه‌کار می‌توانیم بکنیم؟! (با خنده) نمی‌شود که درگیر شد. البته به‌طورکلی در مورد این نق‌زدن‌ها مقداری مردم حق دارند تعدادی هم مغرض هستند. به هر حال باید بسازیم.

درست است که در خانواده شما عمر طولانی متداول است و مثلا دایی حاج آقا جنتی اخیرا فوت کرده‌اند؟
بله، ایشان دوسالی هست فوت کرده‌اند. با هم همکار بودیم. ایشان یک نجار قدیمی بود.

به نظرتان چه باعث شده این‌طور سالم و سرزنده باشید؟
من و پدرم از نظر شکل و رفتار خیلی به هم رفته‌ایم ولی با این حال پدرم قبلا خیلی عصبانی بودند و جوش می‌زدند. شاید این علت ضعفشان بوده باشد.

سر چی عصبانی می‌شدند؟
سر مسائل سیاسی. سر مسائل انقلاب. خیلی از بارهای کشور روی دوش ایشان بوده و هست. البته بقیه وقت هم سرشان توی کتاب بود.

الان چی؟ اینجا روزنامه می‌خوانند؟
بیشتر اخبار را گوش می‌دهند. گاهی هم روزنامه می‌آورند و مطالعه می‌کنند.

توی یک 24 ساعت که منزلتان هستند چه‌کار می‌کنند؟
ایشان خیلی به کارِ با برنامه اعتقاد و اصرار دارند. مثلا اگر قرار ملاقاتی دارند باید دقیق سر وقت انجام شود وگرنه ناراحت می‌شوند.

به‌جز ملاقات‌ها، برنامه کامل روزانه‌شان چیست؟
صبح زود قبل از اذان پا می‌شوند. مقید به نماز شب هستند. پدرشان هم همین‌طور بودند. صبح آفتاب زده کمی می‌خوابند حدود نیم ساعت تا سه ربع. توی روز اگر ملاقاتی دارند انجام می‌شود یا نامه‌ها را مطالعه و بررسی می‌کنند. بعد از ظهر هم یک ساعتی می‌خوابند. شب‌ها هم حدود 11 خواب می‌روند.

قرارشان با مردم است یا مسئولان؟
هم با مردم هم با مسئولان. از محله و بسیج گرفته تا ادارات مهم.

برای بحث رد صلاحیت‌ها پیش شما می‌آیند که واسطه شوید و با پدرتان صحبت کنید؟
بله می‌آیند. ولی ما مرده‌شور هستیم. حرف‌ها و درخواست‌ها را به حاج آقا منتقل می‌کنیم و حاج آقا خودش پیگیری می‌کند. ایشان هم تحت تاثیر من و امثال من قرار نمی‌گیرد. اگر بداند حقی ضایع می‌شود، وارد می‌شود و کمک می‌کند چه برای کاندیداتوری نمایندگی باشد چه کاندیداتوری ریاست جمهوری.

آخرین باری که همه اهل خانواده اعم از پدر و برادرهایتان دور هم جمع شدید کی بود؟
عروسی بچه علی آقا بود. بهمن 92 بود.

به‌جز این چی؟
سالی یک‌بار بروم تهران می‌بینمشان.

عید دیدنی در خانواده جنتی چقدر مرسوم است؟ 
زیاد پررنگ نیست. عیدهای ما اعیاد غدیرخم و قربان است. البته این عید هم برایمان مهم است ولی نه خیلی زیاد. حاج آقا هم همین‌طورند.

توی این گرانی و تورم چه‌کار می‌کنید؟ 
هر کاری مردم می‌کنند. ما کاری نمی‌توانیم بکنیم. من معتقدم مسئولان و رجال مملکت باید جلوگیری کنند که نمی‌کنند. این نتیجه بی‌تعهدی مسئولان است.

شما با گرانی دست و پنجه نرم می‌کنید؟
چرا نمی‌کنم؟

به هر حال آقازادگی امتیازات خوبی دارد و خیلی‌ها بهره‌مند شده‌اند. 
من به رفتار دیگران کاری ندارم. کار خودم را می‌بینم و می‌گویم. فقط حرف پشت سر برایمان دارد. همین خانه را که داشتم می‌ساختم چند دفعه جوی ایجاد کرده بودند که پسر فلانی دارد قصر
می‌سازد. در حالی که برای ساختن این خانه، خودم دوشادوش عمله‌ها و بناها کار کردم. زمان شاه یک مغازه 15متری اجاره کرده بودم و شب و روز کار می‌کردم. این‌طوری کار کرده‌ام. الان هم می‌بینید که چطور مشغول کار هستم. این وانت من است. چند سال پیش خریدمش. قبلش یک ماشین دیگر داشتم که تهران دزدیدنش و این را خریدم.

کجا دزدیدند؟
در تهران نجاری می‌کردم همانجا هم دزدیدند باخبر شدند ولی کار خاصی نکردند. مثل بقیه مردم رفتم نیروی انتظامی شکایت کردم و پرونده تشکیل دادم. هیچ وقت هم ماشین پیدا نشد.
................................................
مروری بر نظرات مردم درباره مصاحبه حسن جنتی؛ آفرین، آقا زاده ها یاد بگیرن
مصاحبه با حسن جنتی در رسانه‌های مختلف بازتاب گسترده‌ای داشت. در این بخش به مرور چند کامنت از نظرات خوانندگان این سایت‌ها پرداخته شده است:

آفرین. آقازاده‌ها یاد بگیرن! البته بنده از منتقدان دلسوز آیت‌ا... جنتی هم هستم.

ا...وکیلی حال کردم فرزند یک مسئول داره ساده زندگی می‌کنه، مغازه‌داری می‌کنه؛ نه رانت‌خواری و فساد.

درود بر فرزند پاک و ساده که با دست‌های پینه‌بسته کار می‌کند؛ ولی مانند بعضی‌ها به اوین نمی‌رود.
درود بر تربیت درست شما.
واقعا گزارش عالی بود.
دشمنان انقلاب از امثال آیت‌ا... جنتی چیزی ندارن که بگن بهشون با جک توهین می‌کنند.

«م ه»‌ها یاد بگیرند.

آن‌قدر فساد شده، یکی که داره درست زندگی می‌کنه باعث تعجبمون شده.

بنده وقتی به آیت‌ا... جنتی فکر می‌کنم، یاد خطبه «همّام» یا همان «اوصاف پارسایان» از نهج‌البلاغه می‌افتم... .
برای این اصلا تعجب ندارد دنیای باطل تمامی وسایل و همت خود را به‌کار گیرد تا این مردی را که در حق قدم برمی‌دارد، تمسخر و ترور شخصیتی کند.

سران درجه اول انقلاب با سند و مدرک من ندیدم کسانی باشن که بخواهند سوءاستفاده بکنند از مقام و عنوانشان؛ ولی بعضی‌ها که هیچ‌کاری برای انقلاب نکرده‌اند، حتی خانواده‌هایشان درخارج از ایران هستند، خوب دارند بیت‌المال را حیف‌ومیل می‌کنند، هیچ‌کس هم دست اون عده خاص را که آبروی نظام و انقلاب را از بین می‌برند و تو هر دو گروه اصلاح‌طلب و اصول‌گرا هم هستن رو نمی‌کنند. نمونه‌اش خاوری. این بابا کی بود، از کجا سبز شد، این‌قدر پول در کانادا.

می‌شه گفت این آقا با این کارگاه نجاری نون حلال درمیاره آقازاده هم هست؟ یاد بگیرند آقازاده‌ها.




موضوع مطلب : سرداران

یکشنبه 94 شهریور 8 :: 12:52 صبح

افسران - خون دل...




موضوع مطلب : سرداران

شنبه 94 مرداد 24 :: 12:4 صبح
< 1 2 3 4 5 >> >

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت