خا نه دوست آخرین مطالب
علی حسینی از واژگان کلیدی قرآن تقواست. به گونه ای که برخی ایمان را جز به تقوا معنا نمی کنند و براین باورند که انسانی که اهل تقوا نباشد اصولاً نمی تواند مدعی آن باشد که مؤمن است و به خدا و رسالت و قیامت ایمان دارد. از این رو عنوان تقوا در شبکه محوری و اساسی اصطلاحات و واژگان کلیدی قرآن و اسلام جامی گیرد. این، باور درستی است؛ زیرا تقوا چه در مفهوم لغوی آن و چه در مفهوم اصطلاحی ، نماد و جلوه ای از باورها و بینش ها و نگرش های انسانی است. هرچند که در تعریف تقوا به گونه ای عمل می شود که آن را در همه حوزه ها وارد می سازند و مسئله را به تقوای بینشی و اعتقادی نیز می کشانند ولی بی گمان تقوا امری در حوزه کنش ها و منش ها و واکنش هاست. به سخن دیگر تقوا امری نظری محض و صرف نیست که در حوزه امور انتزاعی و عقلی قرار گیرد بلکه امری است که به طور مستقیم به حوزه عمل انسانی ارتباط دارد. بنابراین بیراهه نرفته است اگر کسی مدعی شود که تقوا جز عمل انسانی نیست که بیانگر نوع تفکر و بینش و نگرش و باورهای هرکسی است. اگر کسی را بخواهید بشناسید پیش از آن که به سخنان وی توجه کنید بهتر است به منش و رفتار او بنگرید؛ چون عمل، بازتابی از درون است. بی گمان از کوزه همان تراود که در اوست. اگر کسی به ایمان واقعی دست یافته باشد بی گمان آن را به شکل تقوا در حوزه عمل خویش بروز می دهد. بر این اساس در آموزه های قرآنی ارتباط تنگاتنگی میان ایمان و تقوا وجود دارد و هرکجا از ایمان واقعی سخن گفته شده از تقوا نیز سخن به میان آمده است. آن چه مهم است این است که در آموزه های قرآنی متقی کیست و چه صفاتی را دارا می باشد؟ این نوشتار تلاشی برای دست یابی به پاسخ این پرسش است که با هم ازنظر می گذرانیم. ¤ ¤ ¤ معنا و مفهوم تقوا و درجات آن تقوا از نظر مفهومی بسیار ساده و قابل فهم است. هرکسی با واژه وقایه آشنا باشد می فهمد که وقایه به معنای خود نگهداری است و واژه تقوا از مشتقات آن می باشد. ابزاری که انسانی در پناه آن خود را از شر چیزی محافظت می کند وقایه نامیده می شود. اگر د رتندبادها و توفان شن، پارچه ای در جلوی صورت گرفته شود این وقایه از توفان است و اگر سپر جنگی و یا زره برتن شود آن نیز وقایه است. انسان برای رهایی از هر شری حتی گرما و سرما به وقایه پناه می برد و خود را در پناه آن از گزند اموری که شری را متوجه او می سازد حفظ می کند. این گونه است که وقایه به معنای خود نگهداشتن از هر شر و بدی است که متوجه شخص می شود. انسان گاه گام از این فراتر می نهد و پیش از آن که مورد تهدید قرار گیرد و یا شری وی را در برگیرد از آن پرهیز می کند چنین شخصی را متقی می گویند. بنابراین مفهوم دیگری که به ذهن خطور می کند تقوای به معنای پرهیزگاری است. این معنای احتیاطی تقواست. به سخنی دیگر دوگونه تقوا در این جا مطرح است. تقوایی که انسان هنگام حضور جدی شری در پناه آن قرار می گیرد و خود را از شر آن محفوظ نگه می دارد که در این صورت تقوای در هنگام حضور بلا و شر است و تقوایی که پیش از حضور شر به عنوان پیشگیری انجام می شود ((کیهان-87/3/19)) موضوع مطلب :
مهدی رضوانی پور امام خمینی(س) یگانه شخصیتی است که به اعتراف دوست و دشمن بیشترین تأثیر را با انقلاب الهی خویش در جامعه جهانی معاصر داشته و به عنوان احیاگر ارزش های دینی و معنوی در قرن حاضر مطرح می باشد. و به واقع، زندگی پرماجرای آن فرزانه دوران، که با عزت و سرافرازی آمد، با عزت و اقتدار به سر برد و با عزت و عظمت رفت، تجسم عینی معارف عظیم قرآنی و تحقق انسان کمال یافته ای است که مقصد و مقصود از کتاب آسمانی قرآن را دریافت و پیوسته در طریق سلامت با ایمان خالصانه و عمل صادقانه به سوی نور مطلق سیر نمود تا راضی به لقای محبوب خویش، پروردگار بی نیاز نایل آمد. آنچه در این مقاله تبیین می شود، بررسی دیدگاه حضرت امام درباره مقصد و مقصود قرآن کریم است که نیل به آن باعث عزت و سربلندی خود ایشان گشته است. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم: مقصود قرآن، سلامتی انسان امام خمینی(س) در کتاب شریف «آداب الصلوه» یکی از آداب مهم قرائت قرآن را تفکر و تدبر در آیات شریفه بیان فرموده و ضمن تبیین چگونگی تفکر در آیات الهی، به معرفی مقصود و مقصد قرآن که هدایت شدن به راه های سلامت می باشد، پرداخته است؛ راه هایی که آدمی با گام نهادن در آنها می تواند از ظلمات بیماری های نفسانی در امان بماند و در نهایت بهره مند از حقیقت قلب سلیم گردد. ایشان می فرماید: «مقصود از تفکر آن است که از آیات شریفه جستجوی مقصد و مقصود کند و چون مقصد قرآن- چنانچه خود آن صحیفه نورانیه فرماید- هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است، باید انسان به تفکر در آیات شریفه، مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن -که راجع به قوای ملکیه است- تا منتهی النهایه آن، که حقیقت قلب سلیم است- به تفسیری که از اهل بیت(ع) وارد شده که ملاقات کند حق را در صورتی که غیر حق در آن نباشد1 به دست آورد. و سلامت قوای ملکیه و ملکوتیه گمشده قاری قرآن باشد که در این کتاب آسمانی این گمشده موجود است و باید با تفکر استخراج آن کند.»2 حضرت امام در ادامه، پس از استناد به آیات3 و روایاتی4 درباره اهمیت و ضرورت تفکر و تدبر در قرآن، به بیان نقش آن در دریافت مقصود قرآن و نیل به سعادت و سلامت مطلق (که به اعتقاد ایشان همان بهره مندی از حقیقت قلب سلیم است) پرداخته و آن را باعث بینایی چشم دل و گشوده شدن ابوابی از معارف سر به مهر قرآن معرفی فرموده است: «... پس انسان در آیات شریفه کتاب الهی و در قصص و حکایات آن باید مقصود و نتیجه انسانیه که سعادت است، به دست آورد و چون سعادت، رسیدن به سلامت مطلقه و عالم نور و طریق مستقیم است، انسان باید از قرآن شریف، سبل سلامت و معدن نور مطلق و طریق مستقیم را طلب کند... و چون مدتی چشم دل را به این مقصود افکند و از دیگر امور صرف نظر کرد، چشم دل بینا گردد و حدید شود و تفکر در قرآن برای نفس عادی شود و طرق استفاده بازگردد و ابوابی بر او مفتوح شود که تاکنون نبوده و مطالب و معارفی از قرآن استفاده کند که تاکنون به هیچ وجه نمی کرده.»5 مستند حضرت امام در سخنان فوق، آیه 16 ((کیهان-19/3/87)) موضوع مطلب :
امام صادق«ع» فرمود: مردم را با رفتار خود به حق دعوت کنید نه با زبان خویش. 1- سفینه البحار، ج 2، ص 872 موضوع مطلب : از نوشته بسیجی شهید «خلیل شعبانی» تا در جبهه حق هستیم پیروزیم اکنون که در این راه قدم گذاشتم نه برای انتقام بلکه برای رضای الله و مادرم! بر خود ببال و افتخار کن که یگانه فرزندت را در راه خدا دادی و خدا موضوع مطلب : جامعه را اصلاح کنید! کوشش کنید که احکام اسلام را، هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل صحیفه امام -ج 9 -ص 291 موضوع مطلب : شرم از همسر امام علی روزی همسر و بچههایش را در وضع بسیار اسفناک (گرسنگى) دید، به حجاب زهرا روزى پیامبر (ص) و فاطمه (ع) منبع:مناقب ابنمغازلى ص 380- رضایت همسر فاطمه علیهاالسلام هرگز بدون منبع: مناقب خوارزمى ص 256 زینت زنان روزى رسول خدا (ص) در جمع على (ع) بسوى پیامبر (ص) رسول خدا (ص) فرمود: «فاطمه منبع:مناقب ابنمغازلى ص 380- دلو آب و خرما روزى رسول خدا صلى اللَّه علیه او را در نخلستان یهودى یافت منبع:بانوى نمونه اسلام، پشم ریسی روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام آیا تو مقدارى از پشم را در قابل توجه است که فاطمهى زهرا موضوع مطلب : غرق غم کجا رفتی که غافل از شب تار ایا ای مهربان مادر مگر در خاک ز هجرانت سراپا جان جانان به قلب ناتوانم آتشی افروختی تو بودی میگرفتی هر زمان گرد کنون بردار سر بین طفل خود ای شب بعد تو چون بگذشت بر ما کاش هویدا بود جایت سخت در ما کاش مصیبت دیده کی غم از مصیبت تسلی در دل غمدیدگانت کی اثر منبع:کتاب غم و مهر صفحه 20 مه مدینه رفت از کف من مام مهربانی کشتند او را موسم جوانی ای خفته در آغوش مهر مادر حال من افسرده دل ندانی هرگز نبودم طاقت جدایی کرده یتیمم قسمت خدایی شب تا سحرگاه آه و ناله میکرد از درد پهلو مادر فدایی دیشب ز چشم اشک پاک می کرد پاک از سر من گرد و خاک می کرد امشب اگر میدید حال زارم پیراهن از این غصه چاک میکرد مه مدینه میا از افق برون امشب به خاک تیره مهی گشت سرنگون منبع:کتاب غم و مهر صفحه22 حلقه غم ای ساکن بیت الحزینه زهرا تنها و بی کس در مدینه زهرا گو از چه آهت آتشینه زهرا کشتند طفل نازنینت زهرا عجل وفاتی سیدی سریعا عجل نجاتی سیدی سریعا چون سایه مهر پدر نداری جز گریه از دنیا ثمر نداری آید به سر ایام آه و زاری کردی دعا بی بی که جان سپاری عجل وفاتی سیدی سریعا عجل نجاتی سیدی سریعا از غم اگر سوزد علی بسازد لیکن پریشان زینبت چه سازد در دل ز هجر مادرش گدازد گاهی حسن گاهی حسین نوازد منبع:کتاب غم و مهر صفحه 19 یادگار نبی مرغی به شاخ و برگ گلی آشیان در آشیانه جوجه خود را نهان چون خواهد آن درخت ببرد ز بن بیشک ترحمی به جگرگوشگان کند در خانهای چون منزل و مأوی دشمن ابا ز ظلم زن و کودکان چون شد که یادگار نبی در سرای باید که گریه از ستم ظالمان در سوختند و بر دل زهرا شرر از آه او رواست، سرشک آسمان گفتا که فضه سقط شد از درد زینب نظر به حالت مام جوان کند در بر گرفت با تن رنجور کودکان باید ز ظلم هجرت از این آشیان منبع:کتاب غم و مهر صفحه 23 نوید وصل نوید وصل و من بیتاب و شب دگر پایان پذیرد رنج و محنت کنون از دامنم منقار بردارید ره عشق است راه من، خطر نزدیک پریشان حال میبینی مرا حق است لقاء رب اعلا نکتهای باریک میبینم گریبان مرا گر حلقه این باب میگیرد چه حاصل در کمین قتال دل تاریک آیا ای شاهدان آسمانی اختران شما را نزد خلاقم گواهی نیک میبینم علی آیا شبی خوابید از یاد خدا کنون خواب ابد را در لحد نزدیک منبع:کتاب غم و مهر صفحه 24 نیمه شب شبی تاریک و نعش فاطمه اندر علی غسال و گاهی تکیه بر دیوار نهاده سر به دیوار و حزین و ز غمهای دلش نبود عجب دیوار میگرید ملائک در ملال و آسمان آشفته و به بیت الحزن میآید بر این غم وفاداری زهرا بین که سوز دل علی را نیمه شب گشته عیان ندا آمد که بر گیرید از جسمش وگرنه عرش حق چون ابر بر گلزار علی در پیش و در کف مشعلش از سریر ماتمی بر دوش و در پی که ای مادر مرا دیدار در کرب و در آن ساعت که فرزندت حسین بییار منبع:کتاب غم و مهر صفحه 14 موضوع مطلب : اندر شب تار دلم از رفتنت بگرفته مادر منبع:کتاب غم و مهر صفحه 25 غریب مدینه ای غبارآلودگان این مدفن ناله های شیعیان از غربتش بوی جنت بر مشام زائرینش میرسد مادر عطشان دشت کربلا اینجاستی بیبی پهلو شکسته شافع روز جزا این همه محنت به جان بهر شفاعت از جنین بانگ اناالعطشان مادرا بار دیگر این ندا از قتلگه منبع:کتاب غم و مهر صفحه 16 ناله مادر دلم از رفتنت بگرفته مادر بمیرم خسته بوده خفته مادر مگر آسودهای از درد پهلو که از من نالهات بنهفته مادر خدا ویرانه سازد آشیانش که بنمودم چنین آشفته مادر چراغ خانه خاموش و من امشب ز چشمم خواب شیرین رفته مادر غبار غم گرفته جسم و جان را گمانم از کف من رفته مادر منبع:کتاب غم و مهر صفحه 16 در سوگ مادر گرفتار غم و سرگشته زینب ز دفن مام خود برگشته زینب اگر گرید بگریند این یتیمان نگرید سوزد او را ریشه جان بخوابد، مادرش در خواب بیند نخوابد غرق غم کنجی نشیند حسین در خواب و اشک از دیدگانش همی ریزد کنار گیسوانش گهی نالد که مادر جان کجایی کجا خفتی که از طفلان جدایی رخ در حجاب برخیز مادرا که حسینت ز ره مادر چه شد که آه مدامت دگر اشکت به چشم خشک و صدایت به رخ در حجاب از من و خاموش هر روز مادرم ز وفا کودکان خود با شوق بیحساب به آغوش میکشید اشکم به مهر پاک کن از دیده روحم ز غصه از قفس تنگ جان آخر چگونه ماتم بیمادری کشم داند کسی که پرورش مادرانه دید منبع:کتاب غم و مهر صفحه 17 یتیمی خدایا کجا میرود مادر من چه آمد در این نیمه شب بر سر جوان بود با ظلم کشتند او را در این خاک پنهان شده اختر من چه شبها که آهسته با ناله میگفت رسان مرگم ای مهربان داور من برآر از کفن دست و گیرم در که میریزد از دیدگان گوهر من یتیمی که مادر ندارد چه سازد پریشان و ژولیده مادر سر من بگریم پس از این چو ابر بهاری صدای مرا نشنود مادر من موضوع مطلب : ماموریتی به گروه ما واگذار رفتیم منطقه، مشغول کنکاش و افسوس که هر چه بیشتر می گشتیم آن روز، روز ولادت امام زمان نزدیک ظهر بود. در قسمتی از آن خوشحال شدم. آن عیدی ای بود که پیدا شدن جنازه این شهید روز جالب اینجا بود که بعد از موضوع مطلب : من به مدرسه رفتم *
تو به جبهه رفتی * او هم به جبهه آمد من نظاره میکردم *
تو با او جنگیدی * او با من و تو جنگید من داخل خانه بودم * تو خارج خانه رفتی * او هم داخل خانه بود و هم خارج من آرام آرام رشد کردم * تو مثل رهبرت جام زهر نوشیدی * او شکست من حیران بودم * تو حسرت جنگ را خوردی * او بفکر آینده من بود من دوست داشتم بشناسمت*تو من پرسیدم * تو مرا راندی* اوپاسخ داد من شک کردم* تو کافرم خواندی * او کافرم کرد من انتقاد کردم * تو ضد انقلابم نامیدی* او ضد انقلابم کرد من میخواستم تو بامن دوست باشی* تو اعتنا نکردی * او با من دوستی کرد من نیاز به محبت داشتم * تو روی خشم بمن نشان دادی * او بمن من پرسیدم مومن کیست * تو ریش و انگشترعقیق و بسیج و یقه بسته نشانم دادی * او هم تایید کرد من دوست داشتم حسین را بشناسم *تو مرا بمجلسش راه ندادی *او مرا به من دوست داشتم پای مکتب خمینی من دوست داشتم عاشق ولایت باشم* تو بنام ولایت کتکم زدی * او من گفتم میخواهم خوشبخت باشم * تو فقط از آخرت دم زدی * او دنیا را بمن داد من گفتم میخواهم زندگی کنم * تو گفتی باید محروم شوی * او گفت من گفتم جوانم * تو گفتی جوانی نکن * او گفت جوان بمان من نیاز به راهنما داشتم *تو ایامت را باشهیدان پرمیکردی * او تمام وقتش را بمن اختصاص داد من مورد هجوم بودم * تو تهاجم را در مود و لباس دیدی * اوتهاجم من بخواب رفتم *تو بیدارم کردی * اوبرایم واین قصه سر دراز دارد *
......... آری اینچنین است برادر = از سایترویای یک فرانسوی موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |