باز کن پنجره را بوی رضا می آید
بوی تسلیم و رضا از همه جا می آید
بازکن پنجره را بوی کسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی خدا می آید
باز کن پنجره و فوج ملائک را بین
که به پابوسیش از اوج سما می آید
یارب این بارگه کیست که از بام و درش
بوی گل، بوی صفا، بوی خدا می آید
تربت کیست دراینجا که ز هر ذره آن
بوی محبوب شه کرب و بلا می آید
مشهد کیست در اینجا که ز هرگوشه آن
عطر پاک گل سرخ شهدا می آید
مرقد ضامن آهوست، مگر کز حرمش
بوی معصومه زقم بر دل ما می آید؟
زار و بیمار غم اویم و می بینم، نک
که طبیب دلم از دار شفا می آید
ای رضا جان، منم آن کفتر وحشی غریب
که به طوف حرمت با رفقا می آید
گر غریبیم و حقیریم، ولی می شنوم
که خوشامد ز غریب الغربا می آید
ضامن آهو
غزال دل به غربت خو گرفته
زعطر لاله زاران بو گرفته
زگرگ نفس و صیاد زمانه
امان از ضامن آهو گرفته
ابوالفضل فیروزی (نی نوا)
موضوع مطلب :