هیچ کس در به درت نیست خیالت نرسد
هیچ تاجی به سرت نیست خیالت نرسد
هیچ شاعر صفت عاشق دل سوخته ای
روز و شب نوحه گرت نیست خیالت نرسد
حق نداری که بسوزانی و آتش بزنی
دلم ارث پدرت نیست خیالت نرسد
بعد از این خواه برو خواه بیا، هیچ مرا
کار با خیر و شرت نیست خیالت نرسد
بی تو یا با تو به هر حال زمین میگردد
و کسی منتظرت نیست خیالت نرسد
موضوع مطلب :