شهید محمدعلی صادقی نائینی
عهد و پیمان نشکستیم خدا می داند
و اینک شماها را به خاطر خدا و رسول خدا(ص) ترک
کردم و عازم جبهه های حق علیه باطل هستم. خدایا! ما با تو پیمان بسته بودیم تا آخر
راه برویم و بر پیمان خود همچنان استوار ماندیم. شهادت مقطعی از حرکت تکاملی انسان
است که انسان به وجود مطلق می پیوندد. هیچ اجباری در این پیوند نیست بلکه باید
انسان راه رشد را بیابد و از طغیان و زبونی درآید. انسان که در سر دوراهی قرار می
گیرد باید یکی را انتخاب کند یا عزت یا ذلت یا حسین(ع) یا یزید یا شهادت یا...
اکنون با قلبی سرشار از عشق به الله سوی جبهه
برای دفاع از دین اسلام می روم تا به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام امت خمینی بت
شکن(ره) لبیک گویم و بگویم ای امام، این جان ناقابل که چیزی نیست، ای کاش هزار جان
داشتم و در راه خدا هدیه می کردم.
مادرم! می دانم که آخرین کلامهای من برای تو
دردآور و سخت است و گریه می کنی و باید گریه کنی، چون همین اشک های مادر شهید است
که سیلی از آن روان می شود و کاخ ستمکاران و جباران را از ریشه می کند و در
گورستان تاریخ دفن می کند. پدر عزیز و مادر مهربانم اگر چه فرزند خوبی برای شما
نبودم از شما می خواهم که مرا ببخشید وحلالم کنید و برای سلامتی امام عزیز و
پیروزی اسلام دعا کنید
*************************************
از نوشته شهید «علی خسروی»
اولین میدان جنگ، مبارزه با نفس است
در همه کارها خدا را از یاد نبرید و جلوی نفس
اماره را بگیرید وگرنه نفس اماره انسان را به هلاکت می رساند. انسان اگر جلوی نفس
خود را نگیرد نمی تواند دست از دنیا بردارد و رو به خدا کند و کار نیک انجام دهد.
اولین میدان جنگ، مبارزه با نفس است. اگر در این مبارزه پیروز شوید در سایر میدان
ها پیروز خواهید شد و اگر در این مبارزه عاجز بمانید، در سایر میدان ها نیز عاجز
خواهید شد. بیازمائید کارهایی را که انجام می دهید، حسین(ع) کسی را می طلبد که
بتواند عاشق واقعی او باشد و پسرانی مثل علی اکبر به میدان های مبارزه بفرستد و
بگوید برای تحقق اهداف حسین جنگ کرده است، بارخدایا! تو که از اسرار همه آگاهی می دانی
که آرزوی بنده روسیاه و گناهکار درگاهت این است که شهادت در راهت را زمانی که خود
صلاح دانستی نصیبم گردان.
شهید «علی خسروی»، سال 1350 در مشکین شهر متولد
شد و سال 1365 در عملیات کربلای پنج (منطقه شلمچه) به شهادت رسید.
هیئت رزمندگان آذربایجان شرقی
از نوشته پاسدار شهید «علی رضا اکبری زارع»
مردن حق است
اما من اینطورش را دوست دارم
آرامش عجیبی را الان احساس می کنم. اصلا حالتی
برخلاف گذشته ها دارم. غرض از نوشتن نامه دادن چند تذکر کوتاه بود:
اول اینکه، آن دوهزار تومان را از برادرم بگیر،
200 تومانش را به عنوان خمس من که دیشب حساب کردم و این مبلغ شد، بپرداز. اگر
بازگشتم باز آخر سال (خمس) بقیه اموالم را خواهم پرداخت. بقیه پولها را چون دو سه
ماهی در تهران نیستم به همان ترتیب قبلی مصرف کن. فقط به آن خانواده ماهی 330
تومان بده تا برای سه ماه ایشان کافی باشد...
از همه بچه ها، دوستان و آشنایان بخواه که مرا
حلال کنند. درحق همه ایشان ممکن است یک بدی هایی کرده باشم. از همه ایشان معذرت می
خواهم. اگربرگشتم به امید خدا آنقدر عوض شده ام که دیگر تکرار نکنم اشتباهات گذشته
را و اشتباهات انجام شده را نیز جبران بکنم.
مردن حق است، اما من اینطوریش را خیلی دوست
دارم. فقط ترس از این دارم که نصیبم نشود، تو هم از خدا بخواه که نصیبمان کند. اگر
هم نشد که دیگر هیچ؛ معلوم می شود به آن درجه نرسیده ایم که خدا ما را به پیش خودش
ببرد...
از تو می خواهم که این نامه را کاملا حفظ کنی.
اگر زنده بازگشتم بخودم بده تا اگر بعدها خواستم مرتکب گناه بشوم به این نامه نگاه
کنم و از این حالت فعلی ام خجالت بکشم.
پاسدار شهید «علیرضا اکبری زارع» سال 1340 متولد
شد و در 1359.9.15 در جبهه سرپل ذهاب به شهادت رسید.
بنیاد شهید و ایثارگران منطقه 6
تهران
از نوشته بسیجی شهید «اسماعیل خدارحمی»
شاهدم بر وعده های الهی
ما راه شهیدان را ادامه می دهیم و وارد صحنه ای
می شویم که شاید شهادت نصیبم گردد و شاهدی باشم بر وعده های الهی.
همیشه پیرو بی چون و چرای رهبر و ولایت فقیه
باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد. از پدر و مادرم و خویشاوندان می خواهم که الگو
باشند و همانطوری که سایر اقوام شهدا صبر و حوصله و شجاعت داشته اند، اینها
ازسایرین با حوصله تر باشند که «ان الله مع الصابرین».
بنیاد شهید و ایثارگران الیگودرز
***
از نوشته سردار شهید «عمران همرنگ»
ایمان ما استوار و قلب ما آرام است
رسالت ما در مقابل اسلام و انقلاب و همه شهیدان
و کیفیت ادامه راه آنان در رساندن پیام مظلومیت اسلام ومظلومیت این انقلاب- که بر
همه جهانیان بسی سنگین است- برعهده ماست. من هم مثل تمامی برادران جان برکف، به
غیر از جان چیزی ندارم که به دین اسلام هدیه کنم. لذا خواستم جان خود را در راه
مسلکم وعقیده ام و قرآنم قربانی کنم. ایمان ما استوار و قلب ما آرام است، ما را
گریه مادران داغ دیده و زاری خواهران بی برادر و اشک سالخوردگان وخردسالان از راه
خویش باز نمی گرداند.
سردار شهید «عمران همرنگ»، سال 1338 در شهر اردبیل
متولد شد و سال 1365 در حالی که معاون گردان حضرت قاسم ازلشکر 31 عاشورا بود، در
منطقه شلمچه به شهادت رسید.
هیئت رزمندگان آذربایجان شرقی
موضوع مطلب :