سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

دامادکشون!!

مراسم عروسی، نرخ طلا و دامادکشون!!

نرخ طلا هرروز دارد با قلب هزاران جوان در آستانه ازدواج بازی میکند!

خرج و مخارج مراسمات مختلف قبل و بعد داماد شدن به قدری کمر شکن شده که فقط کار حضرت فیل است!

احمقانه نیست که ما آدمها رسمی می گذاریم و بعد خودمان اسیر همان رسم می شویم؟!

اصلا اجازه بدهید طور دیگری وارد بحث شویم؛ عیار ایمان ما قرار است کجاها محک بخورد؟!

اگر جوانان مذهبی و اصولگرا و مدعی ولایتپذیری در مقابل این سنتهای غلط نایستند چه کسی قرار است بیاستد؟!

عجیب نیست بشر مدرن برای فرار از احکام دین و مسائل شرعی هزارجور توجیه می تراشد و استدلال قلبی و عقلی و ... می خواهد ولی برای این رسومات جاهلی آخرالزمانی سر و دست میشکند!!

سوار ماشین گل زده شدن عروس چند درصد خوشبختی می آورد؟!

مادربزرگ ما به رژلب می گوید زوج لب به ریمل هم می گوید مژه برگردونی!! به ناخن مصنوعی هم می گوید ناخن دروغی!! مهریه اش هم فقط یک بره بوده پدربزرگمان برایش غش می کرد حالا این جوانک ها با چندین میلیون مراسم و جهیزیه و رنگ و لعاب امشب عروسند فردا در دادگاه خانواده شاکی و گریان و پرونده به دست!

نگویید ما هم انفاق می کنیم هم صدقه می دهیم هم مراسم آبرومند!! می گیریم متاسفانه اجرای این سنت ها و در واقع بدعت ها به شدت سرعت نور، چشم و هم چشمی بردار است و تبدیل به مد می شود حالا اگر یک قشری به کمک رسانه- اصلا صداوسیمای خودمان که ام الفساد است منظور نیست- فرهنگی را پی ریزی کند که این نگاه حذف شود خدا وکیلی خودش یک جهاد نرم نیست؟!

اگر قرار باشد همه چیز طبق روال و برنامه مثل همه باشد بعد ما، بادی به غبغب بیندازیم که بنده خوبی هستیم پس چگونه قرار است عیار بندگیمان را اثبات کنیم؟!

 شوی ما (دامت توفیقاته) حتی برای خواستگاری از مقام همایونیمان! شیرینی و گل نیاورد فقط برای باردوم که آمدند اختلاط کنیم تا درصد تفاهم مشخص شود چون فصل خرما پزان بود یک سطل خرما آورد!!!

(درگوشی می گویم : بحث شانیت را مطرح نکنید که حالم به هم می خورد.)

روزی که ما عقد کردیم پسر عموی شوهرم، درگوش ایشان گفته بود خیلی خری!!

بعد هم خودش شیوه ما را پیاده کرد و به روح امواتمان فاتحه فرستاد!

سنت حسنه و سنت سیئه که می گویند چیست؟

به قول مادر بزرگ من: جلوی دیگران را نمی توانم بگیرم جلوی خودم را که می توانم!

-حیف که مادر بزرگم نمی داند چقدر در پست های وبلاگم به او ارجاع داده ام و استناد کرده ام!-

به تازگی مراسم جشن این بچه مذهبی ها هم به آسیب هایی دچار شده که حقیقتا مایه تاسف است

در یک مراسم همه چیز تمام و آبرومند! یک زوج مذهبی دو آتشه شرکت کرده بودم، از شدت تجملات و ریخت و پاش به قدری متاسف شدم که همه می گفتند چی شده چرا اینقدر تو همی؟! -آن هم منی که همیشه نیشم تا بناگوش باز است!-

 به ضمیمه کارت عروسی گران قیمتشان هم دفترچه ای از صحبت های رهبری در بحث ازدواج، تبرکا به شرکت کنندگان هدیه دادند، دفترچه ای با گرافیک عالی که حتما هزینه اش خداتومان شده!

کلی هم بابت این کار فرهنگیشان کیفور بودند.

رهبر عزیزمان با این صحابه ای که دارند اصلا نباید به مردم کوفه فکر کنند!!

تز بعضی این است که مرد تا برای زنش خرج نکند قدرش را نمی داند و قدردانی مرد به میزان تلاشی است که برای به دست آوردن زنش انجام می دهد؟!!

البته انجام معقول و به جای مراسمات قبول است و لازم ولی آنچه اکنون در جامعه ما پیاده می شود مراسمات معقول و به جا نیست!

تا وقتی متولیان امر یک مراسم معقول عروسی را تعریف نکنند چاره ای جز جهاد فردی نداریم.

مدرسه رفتن های ما، متولدین نیمه اول دهه 60 و بمب جمعیتی، مثل نسل حالا نبود، بچه که بودیم شب ها کلی تکلیف داشتیم که باید تا صبح هم که شده می نوشتیم

انگار حالا که بزرگ شده ایم تکلیفمان را گم کرده ایم

دیگر تکلیف محور نیستیم

زمانه محور شده ایم !

از وبلاک ((4 سوق))




موضوع مطلب :

شنبه 89 آبان 15 :: 7:4 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت