خا نه دوست ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آخرین مطالب
مکاتب عرفانی نوظهور (2) البته در این جریانها آموزههای ارزندهای وجود دارد، زیرا به هر حال بر سر سفره ادیان و پیامبران نشستهاند، اما تحریفاتی که وارد سنتهای معنوی ادیان شده کاملا در عرفانهای دروغین ظهور و بروز یافته و یک عدهای را دارد دنبال خودش میکشاند. و زیانش از سودش بیشتر است. و برآیند نهایی آموزههای درست و نادرست این جریانها به نادرستی و کژی میل می کند. در کنار همه اینها جریان معنویتگرای راستین هم در غرب دارد شکل میگیرد که البته اینها را ما از حوزه معنویتهای انحرافی و سکولار خارج میکنیم. یعنی به واقع عرفان ناب اسلامی، مسیحی و حتی یهودی در دنیای امروز دارد مورد توجه قرار میگیرد و آنهایی که محققتر و اندیشمندتر هستند به سمت این جریانهای معنوی پیش میروند. ولی به طور کلی آن چیزی را که ما به عنوان معنویت انحرافی میشناسیم و با این عنوان این جریانها را دستهبندی میکنیم، طیف وسیعی را شامل میشوند که اینها شاید جوهره مشترکشان این باشد که میخواهند از عالم ماده فراروی داشته باشند و به این نظام شالوده تحکیم شده تمدن مدرن نه بگویند. ما در اخلاق و معنویت و عرفانی که تاکنون داشتهایم کمتر نگاه و رویکرد پیامدگرانه داشتهایم، به این معنا که بیاییم پیامدهای مثبت اخلاقی زیستن، معنوی زیستن و عرفانی زیستن و حتی دینی زندگی کردن را معرفی کنیم. بیشتر نگاهمان وظیفهگروانه و تکلیفگروانه بوده است. یعنی گفتمان تکلیفی داشتهایم نه نتیجهگرایانه. همه اینها امروز معنویت خوانده میشوند. و بسیاری از آنها از دل ادیان برنیامدهاند. شما از فرقههای متال و رپ بگیرید تا حتی اسلامگراها، کل این طیف معنویتگرا نامیده میشوند که بعضیهایشان به سنتهای راستین معنوی و الهی روی آوردند و برخی بیرون این حوزه هستند. اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم باید بگوییم معنویتگرایی مورد بحث از مواد مخدر شروع میشود و حتی روابط آزاد سکس را هم به اسم معنویتگرایی شامل میشود، تا ریاضت کشیدن و رژیمهای غذایی ویژه مثل گیاهخواری و اعتقاد به تناسخ. حتی بسیاری از معنویتهای انحرافی اعتقاد به خدا را هم اما به صورت خیلی تحریف شده مطرح میکنند. مثلا مکتب اکنکار صریحا خدا را مطرح میکند، اما این حرفها هماهنگ با مبانی مستحکم دینی نیست. و نمیتواند واقعاً زندگی انسان را تغییر دهد. ممکن است او را آرام یا سرگرم سازد تا دیگر مثل دهههای گذشته دست به جنبشهای فراگیر اجتماعی نزند، و منافع سرمایهداری و نیروهای مسلط دنیا را به خطر نیاندازند اما از این که به راستی روح انسان را به سرچشمه اصلی و الاهی آن باز گرداند و به وصال با زیبایی و دانش و قدرت و شکوه و عشق مطلق برساند عاجز و ناتوان است. دلایل شیوع این عرفانها متعدد است. از مهمترین این دلایل این است که ما مدل زندگیمان را داریم از غرب وارد میکنیم؛ از استفاده از تکنولوژی گرفته تا نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. خوب نبودن این امربرای نخبگان ما محرز است. لذا پژوهشگاههایی را داریم که با جدیت تمام در جستوجوی نظام اجتماعی اقتصادی و سیاسی اسلام هستند، اما به هر حال از نحوه شهرسازیمان گرفته تا نرمافزارهای حکومتی و اجرایی و مدیریتی جامعهمان را داریم از غرب میگیریم و علتاش این است که ساماندهی زندگی نیاز به دانش دارد و دانشی که ما داریم کاملا دانش غربی است و آنها هم در راستای ارزشهای خودشان این دانش را تولید کردهاند. بنابراین چون مدل زندگیمان غربی است، در معنویت هم نسبت به معنویت غربی پذیراتر هستیم. زیرا انسجام ساحتهای مختلف زندگی را در راستای ارزشهای غربی حفظ میکند. لذا اکنون ما به راحتی معنویت غرب را میپذیریم و این معنویت با سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غرب تعریف شده و سازگار است. موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |