خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

بصیرت عاشورایی

از وبلاک {چراغ دل}

عاشورا بدون شک یک اتفاق ساده و سطحی نبود بلکه یک حرکت بزرگ و سرنوشت ساز بود. حرکتی که مسیر دنیا را عوض کرد و تاریخ را هویت بخشید. اتفاقی که از جهات مختلف قابل بررسی است و همه ی زوایای آن درس های بسیاری برای همه ی زمان ها دارد و عبرتی است برای بشریت در دوران مختلف. حادثه ی عاشورا در آن روز تمام نشد بلکه آغازگر حادثه ها شد. اگر از نگاه سیاسی و یا از نگاه عبادی و یا حتی اگر از نگاه عرفانی به این ماجرا نگاه کنیم می بینیم که : « إن الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه »

متاسفانه برخی افراد بسیار سطحی به این ماجرا می نگرند و فقط به مظلومیت و کشته شدن اباعبدالله و یارانش می نگرند و به چگونگی وقوع چنین حادثه ی عظیم و درسهایش توجه نمی کنند و یا در آن تعقل نمی کنند هر چند که انسانهای خالص و مخلصی باشند. ولی آن چیزی که مهم است اینست که در کنار اشک بر امام حسین (ع) که مایه ی پاکی دل و رشد معنوی و حرکت در کمال انسانی است به درس های آن هم توجه کنیم و در چگونگی رخدادهای این واقعه تعمق نماییم تا در مسیرمان از لغزش ها در امان بمانیم.

در اینجا به گوشه ای از ابعاد سیاسی این حرکت می پردازم که مسلما فقط نسیمی از دریای درسهای سیاسی عاشوراست.

ما اغلب فکر می کنیم و البته شعار هم می دهیم که کاش در آن زمان بودیم و امام خود را یاری می کردیم و در رکاب ایشان می جنگیدیم و از این دست شعارها. ولی آیا تاریخ را نگریسته ایم و شرایط آن زمان را درک کرده ایم و در مورد افراد بزرگی همچون ابن عباس و محمد حنفیه فکر کرده ایم که چرا امام را همراهی نکرده اند! چطور می شود که از بین صدها هزار مسلمان در آن روزگار فقط 72 نفر لشکر خدا را همراهی می کنند و هزاران نفر از همین مسلمانان در برابر حق می ایستند و با قصد قربت شمشیر می کشند! آیا ما مطمئنیم که از آنها بهتر می فهمیدیم؟! اینجاست که وارد بحث بصیرت می شویم و به این امر باید بپردازیم که چقدر شناخت زمان و شناخت امام و عمل بهنگام مهم است.

در آن زمان هم تبلیغات مسموم وجود داشت و شبهه ها همچون سیل جاری بود. در این شرایط حرف اول را بصیرت می زند که باید عرصه را شناخت و راه را تشخیص داد. چطور می شود که ابن عباس و محمد حنفیه از کاروان حق جا می مانند! آنها حتی امام را از روز بهتر می شناختند ولی زمان را و عمل بهنگام را تشخیص ندادند و بجای حرکت پشت سر امام حق و گوش فرا دادن به حرف ولی امر خود ، به او نصیحت کردند که نرو ! این در حالیست که هر دوی آنها از بزرگان بودند. در حالی که 72 نفر آنچنان بصیرتی از خود نشان دادند که مایه ی افتخار تاریخ شد و نوری از آنان ساطع شد که همچنان دلهای نوع بشر را روشن می کند و امتی را هدایت می نماید و اگر آن بصیرت نورانی نبود ، اگر بصیرت امثال حضرت عباس(ع) و حضرت علی اکبر(ع) و حر در میدان جنگ و یا بصیرت زینبی پس از آن نبود کربلا در کربلا می ماند.

در نظام اسلامی یک امام داریم و یک امت و نه غیر از این. وظیفه ی امت هم بر اساس دستورات اسلامی و نص صریح امیرالمومنین در نهج البلاغه تبعیت از امام حق است. اما و اگر آوردن ها یعنی دور شدن از مسیر حق و آنچیزی را که به دنبال دارد پشیمانیست.

وضعیت کوفیانی که ما امروز خیلی راحت آنها را ملامت و البته نفرین می کنیم وضعیتی بود که در فتنه غرق بودند و نتوانستند از آن خارج شوند و بصیرت نشان ندادند و در نتیجه غرق در هلاکت شدند. تیر شبهه ها سینه هاشان را شکافت و چشمانشان را کور کرد. و این هم فقط مربوط به آن زمان نبود بلکه از ثقیقه آغاز شد. ثقیفه هم فتنه ی بزرگی بود. چرا اهل مدینه در این فتنه گرفتار شدند؟ چون باز هم در لباس حق فتنه انگیزی شد. جعل روایت و رو کردن مردم به قومی گری و شخصیت محوری آن هم از روی جهالت. در سقیفه بنای کربلا چیده شد. حکومت معاویه ، معامله ی فتنه گران با ابوسفیان بود چرا که معاویه حاکم منتصب خلیفه ی اول در شام بود. اینجاست که باز نقش بصیرت جلوه گری می کند. اگر مردم در برابر فتنه انگیزی مقاومت می کردند و امام حق را حمایت می کردند که آل امیه جای پایی پیدا نمی کردند. پس می بینیم عدم نقش آفرینی بجا و بهنگام مردم چه عواقبی را برای امت اسلامی رقم می زند. فتنه انگیزی فتنه گران ، شبهه اندازی برای مبارزه با حقیقت ، اقدام عملی در برابر حق و سکوت و همراهی خواص و همراهی جاهلانه ی مردم ثمره اش پس از 50 سال می شود کربلا. باید از فتنه ها و شبهات گذشت وگرنه مسیرمان از اسلام به کفر می گراید و خون خدا در برابر سکوت مسلمین ریخته می شود! اصل شبهه برای این پدید می آید که حق زیر سوال رود. اگر توانستیم از آن بگذریم خوب است ولی در آن ماندن همچون مرگ سیاه است. بخصوص اینکه ریشه ی این شبهات را اگر پی بگیریم به دشمنان قسم خورده ی اسلام بر می گردد.

اینطور نیست که بگوییم حالا چرا امام حسین با آنها مقابله می کرد! اگر حتی امام حسین در برابر آنها سکوت می کرد باز هم آنها دست بر نمی داشتند. باطل هیچگاه اجازه نمی دهد حق جلوه گری کند و تا نابودی حق و خاموشی آن به پیش می رود و مرگ سیاه را تحمیل می کند و تنها راه ، مبارزه ی با باطل است حتی اگر به مرگ سرخ برسد. اینجاست که حق زنده می ماند حتی اگر ظاهر متفاوت از این داشته باشد کما اینکه این در عاشورا اتفاق افتاد و درسی برای ما شد.

سرگرم شدن در مادیات و دنیازدگی باعث شده بود تا مردم ملعون کوفه امام را به درهم و دینار بفروشند. دنیازدگی آفت دین است چراکه گاهی باید از مال و حتی جان برای احقاق حق گذشت. همان کاری که امام حسین (ع) و یاران باوفایش انجام دادند ولی قشر عظیمی خلاف این کار را انتخاب کردند! و هیچ تضمینی ندارد که امروز این امر تکرار نشود.

یک مسئله ی مهم دیگر اینست که باید عرصه شناخته شود. حق و باطل باید تشخیص داده شود. اینطور نیست که بگوییم حال یکی باشد مشغول حکومت و یکی باشد مشغول دین. نه ! حکومت عامل اساسی در بقای دین است و قیام امام هم در برابر این بود که حکومت اسلامی بر عهده ی فاسدین افتاده بود و فسادشان علنی بود و این یعنی نابودی دین. لذا باید بدانیم که در دنیای اطراف ما چه می گذرد. ما مردم در برابر دین خدا مسئولیم و باید بخاطر تک تک مواضعمان پاسخگو باشیم.

امروز هم اگر نیک بنگریم 2 جبهه در دنیا می بینیم. یکی حق و دیگری باطل. یکی منادی اسلام است که در راه آرمانهای خود هزاران شهید داده که همه ی آنها شاگرد مکتب حسین بودند و در جبهه ی دیگر منادیان کفری هستند که باطل از سر و رویشان می بارد ولی می خواهند در ورای حق پنهان شوند. با رسانه های بسیار شبهه اندازی و فتنه انگیزی می کنند و اینجاست که باید بصیرت به خرج داد تا همچون کوفیان ، ملعون تاریخ نشد. ابتدای بصیرت اینجاست که عرصه را خوب باید شناخت. در مرحله ی بعد باید امام حق را شناخت هر چند که امام معصوم غایب باشد. آیا در زمان غیبت باید دین خدا را رها کرد؟! آیا طی مسیر در این همه سنگلاخ ها بدون پیشوا می شود. خب این پیشوا کیست؟ امام صادق (ع) می فرمایند: که: « من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما ... »(اصول کافی جلد 1 ص 67) مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام و آشنا به احکام همان فقیه مورد نظر ماست و او شخصی است که اسیر دنیا و نفس خود نیست و فقط رضای خدا هدف اوست. طبق روایات مشابه به هنگام دسترسی نداشتن به معصوم، فقیه حاکم مردم است و این حاکمیت از معصوم به او رسیده است. در همین روایت آمده است: «فانی قد جعلته علیکم حاکما. من او را حاکم شما قرار دادم.» روشن است امام شخص معینی را به حاکمیت نصب نکرده بلکه به صورت عام منصوب نموده است. در همین روایت آمده است : «فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکم الله و علینا ردّ والرادّ علینا کالرّادّ علی الله و هو علی حدّ الشّرک بالله». حاکمی که منصوب عام از طرف معصوم است، اطاعتش واجب است و اگر کسی حکم او را نپذیرد مانند آنست که حاکمیت معصوم را نپذیرفته است و در اینصورت طبق روایت این امر سرپیچی از دستور خدا و همانند شرک به اوست.

این چیزی نیست که ما از خودمان گفته باشیم یا بعضی فقها گفته باشند بلکه نص صریح روایت از معصوم (ع) است و با توجه به توضیحات فوق کاملا منطقی و عقلانی هم به نظر می رسد. و البته این قداست از جانب بشر نیست بلکه از جانب خداست که می فرماید : اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولوالامر منکم. حرکت امت اسلامی باید تحت فرمان چنین شخصی باشد و ما فقط موظف به اطاعتیم نه اینکه نگاه کنیم تا ایرادی بگیریم هرچند نصیحت به حاکم خوب است و چنین ساز و کاری هم وجود دارد ولی وظایف امت در برابر امام نباید خدشه دار شود.

 حالا تیرهای شبهه علیه نظام اسلامی ما هم سرازیر است و همه ی ما در معرض آن هستیم. اما چه باید کرد؟ باید اسیر شبهات شد یا از آن با استدلال عبور کرد؟ اصلا چرا باید حرف دشمن و شبهه ی آنها درون جامعه ی دینی تکرار شود با اینکه دشمنی آنها نه با ما بلکه با دین خدا عیان است؟! اصلا چرا ما باید به خاطر دنیامان در برابر ظلم ظالم سکوت کنیم و مواضع خود را کتمان کنیم در حالی که به لطف خدا قدرتمندیم و توان مقاومت داریم؟ این به دور از مکتب حسین (ع) است که در دنیای امروز امر به معروف و نهی از منکر را که وظیفه ی نظام ماست به بهانه های واهی همچون تحریم کنار بگذاریم و یا ماهیت استکبار را بیان نکنیم. امروز دشمنان به قدری ضعیف هستند که به جای منطق ، ترور می کنند. خب آیا حق آشکار نمی شود؟!

همه ی آزادگان دنیا امروز چشم امیدشان به نظام ماست و ما در حال گذار از یک مرحله ی مهم تاریخ هستیم تا امانت را به دست صاحب اصلیش برسانیم. لذا وظیفه ی اصلی ما جانبازی در این راه است و باید راه هزاران شهید را که برای بقای این نظام جان سپاری کردند ادامه دهیم و البته در برابر خون آنان مسئولیم. حقانیت ما همچون روز روشن است و فقط کافیست چشمانمان را باز کنیم. علی رغم همه ی مشکلات موجود اعم از اجتماعی، قضایی و اقتصادی ما در مسیر درست در حال حرکتیم و گواه آن هم این دشمنی بی سابقه ی نظام کفر و استکبار با ماست چرا که اگر ما در مسیر غلط باشیم آنها بیشتر کمکمان می کنند نه دشمنی.

بنیان نظام اسلامی ما در کربلا بنا نهاده شد و ما امروز ادامه دهندگان حرکت عاشوراییم و تا قیام خونخواه آل محمد(ص) در برابر خدا و اهل بیت و شهدا مسئول هستیم .




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 3:56 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت