خا نه دوست آخرین مطالب
ولایت پذیری حسین قدیانی درباره «ولایت پذیری» نکته هاست اما آن دغدغه آن درد که باعث شده در این باب بنویسم بیم از خطری است که هم اکنون مشاهده اش می کنم. آن خطر این است؛ «تلقی غلط داشتن از ولایت پذیری» و اینکه این مهم را طوری در ذهن من و تو جا بیاندازند که دست مان را برای نوشتن، پای مان را برای حرکت، حنجره مان را برای فریاد و از همه مهم تر انگیزه مان را برای کار عاشقانه ببندد و کور کند. بخشکاند و می بینی که دشمن جانی و دوست جاهل و هر کدام با نیتی متفاوت اما نتیجه ای یکسان قصدشان همین است. یعنی «بستن دست ما به بهانه ولایت پذیری» در شرایطی که ولایت فقیه و ایضاً ولایت پذیری که منظور پذیرش ولایت فقیه است، قرار است عامل شور و شعور و حرکت ما باشد، همه هستی ما همه عشق ما باشد اما ارائه قرائتی تفریطی از ولایت پذیری همان قدر خطرناک است که برداری و افراط کنی در این باب. بگذار نکته به نکته شرح دهم این مسئله را. اینگونه راحت ترم. 1- اینکه «باید پشت سر رهبر حرکت کرد» حرف کاملا درستی است اما همان دشمن جانی و دوست جاهل ناخواسته دست به دست هم داده اند تا از این سخن حق، اراده باطل کنند. این 2 گروه در تعریف «حرکت پشت سر رهبری جامعه اسلامی» تفسیری ارائه می دهند که باید هر چه انجام می دهی و هر کار که می کنی و هر چه که می نویسی، بی اذن ولی امر نباشد. یکی مثل من و یعنی «ما» که جملگی برخاسته از یک نسل و یک فصل، فصل زیبای 9 دی هستیم نه فقط از فرط عشق و شور که یکی هم از نهایت عقل و شعور، اعتقاد راسخ دینی و شرعی و فقهی مان است که بی اذن امام زمان و در دوران غیبت خورشید، بی اذن نائب ایشان، نفس کشیدن مان هم حرام است. دیگران اگر برای سکوت و فریادشان برای سکون و حرکت شان خود را ملزم به اذن رهبر می دانند ما اما قلب مان به عشق خامنه ای می تپد. این اذن و این عشق نباشد ما همان مردگانیم. بسیجی این دنیا و آن آخرت را بی خامنه ای نمی خواهد. بهشت ما لبخند خامنه ای است. این از این. 2- در این باب تلقی غلط از ولایت پذیری، نه در مسائل نظری که در عرصه عمل، این است؛ «تو برای هر کاری باید از ولی امر اجازه داشته باشی الا تندتر از رهبر حرکت کرده ای». فرضاً یکی هم صنف من بخواهد اسیر این مغلطه شود و برای آنکه ثابت کند از دایره ولایت پذیران خارج نشده، نوشته های خود را تنظیم کند. در آن صورت لابد باید برای هر کلمه ای که می نویسم، زنگ بزنم «بیت رهبری» و نظر مبارک «آقا» را استعلام کنم درباره آن کلمه و ایضاً جمله پیش رو و نیز کل مقاله! لحظه ای فکر کنید؛ اگر هر کسی برای اثبات ولایت پذیری خود بخواهد چنین کند، آیا عقلانی است؟ و اصلاً چنین چیزی ممکن است؟ و آیا وقت شریف رهبر عزیز برای کل امت اسلامی است یا تک تک کارهایی که شمای خواننده انجام می دهی و یک به یک کلماتی که یکی چون من می نویسد؟ 3- اینجا اذن گرفتن از رهبر را باید درست تعریف کرد که ما اجازه نخواهیم داد ولایت پذیری را برای مان بد تعریف کنند. اگر هم دشمن جانی و دوست جاهل چنین کنند، قطعاً ما را اعتنایی نیست. ما را اگر در این باب شبهه ای هم پیش آید مراجعه مان به مرجع اهل فن است که شایستگی های لازم را برای چنین کار مهمی داشته باشد. از علمای حکیم که الحمدلله زیادند، اندیشمندی چون علامه مصباح یزدی و در مراجع بزرگوار که باز هم شکر خدا زیادند و خداوند بیافزاید بر عمر عاشورایی شان، عالم دهری چون آیت الله نوری همدانی که گفته اند بی «پیر» نرو تو در خرابات، نه بی منتقد و مقاله نویس و دشمن جانی و دوست جاهل. امثال من نازنینیم در حد خودمان و قطعاً ملاک نیستیم. 4- رهبر عزیز بارها گفته اند؛ حرف پنهانی ندارند. من نوعی اگر بخواهم به اذن رهبر بنویسم و در این زمینه ولایت پذیر باشم، به جای پذیرش قرائت های غلط از ولایت پذیری، نگاه می کنم به سخنان «آقا». فی المثل رهبر بارها گفته اند راضی به اختلاف افکنی میان قوای 3گانه نیستند. نه حالا که اصولگرایان حاکم اند، در عصر دولتمردی دوم خردادی ها هم همین بود سیاست«آقا». قبل از شرح این موضوع، نکته بعدی را «داخل پرانتز» و با توجه بخوانید. 5- 2 تن از همانان که ما سران فتنه می خوانیم شان، روزگاری هم زمان در این ملک روسای قوای مجریه و مقننه بودند. به عبارتی مملکت دست کسانی بود که امروز اصحاب فتنه هستند اما به عبارتی دقیق تر من اشتباه گفتم. به هر عبارتی که می گویی، مملکت دست جانباز خامنه ای است که نسلش برمی گردد به کف العباس. دیگران می آیند و می روند اما دست خدا بر سر ماست، خامنه ای رهبر ماست. یک دوره آموزش جامع و کامل رهبری جامعه اسلامی در شرایط سخت و بحرانی است، آن 8 سال عصر اصلاحات که خامنه ای حکم به حکمت داد و همچنان همین گونه است. یادتان هست آن روزها را. مجلس نمی گذاشت دولت کار کند و دولت هم اتفاقاً دنبال همین می گشت که طولانی ترین جلسه هیئت دولت آن زمان به آزادی یک مجرم از زندان برمی گشت! هر آن کس که می خواهد جامعه ای، اعم از مملکتی بزرگ تا خانواده ای کوچک را اداره کند، لاجرم باید مطالعه کند و درس بگیرد از زمامداری حکیمانه خامنه ای، به خصوص در دوره دوم خرداد، و بالاخص در فتنه 88 که خامنه ای این دست خدا بر سر ما نشان داد شیطان بزرگ پیش ما کوچک است. پولی که صرف سوزاندن چندسطل زباله در کشور ما شد، آمریکای احمق می توانست با آن 2 تا قاره را سرنگون کند؛ نه، لااقل می توانست مشکلات مردم زجردیده آمریکا را مرتفع کند. پس اگر عشق را هم بگذاریم کنار، عقل حکم می کند که قدر دست خدا بر سر خود را بدانیم. سجده کنیم در آستان حضرت دوست که به ما رهبری داده از تبار حیدر کرار از تیره فاطمه. رجز می خواهم بخوانم: تا امام مان خامنه ای است، ای فتنه های پیچیده! ما را دریابید... این را همین جا اضافه کنم: قبل از من بودند کسانی که چنین بنویسند و بعد از من هم خواهند آمد. روزی اگر از این اعتقاد پا پس کشیدم، بی لیاقتی خودم را نشان داده ام. آن روز هم دریا، دریاست و آسمان، آسمان است. بدا به حال قطره ای که دور کند خود را از دریا و اف بر ذره ای که غیر از آسمان، خانه برای خود دست و پا کند. خامنه ای شجره طوبا و طیبه ای است و چون من برگی هستم با این دعا و ادعا که هیچ پائیزی نمی تواند مرا از این ریشه مبارک جدا کند. بیاییم آرزوهای قشنگ داشته باشیم. ان شاءالله همه ما سربازان مهدی فاطمه باشیم در روزگاری که سردار سپاه بقیه الله است «حضرت ماه». 6- وقتی قوای 3گانه به جای همدلی مشغول دعوای با هم باشند، خواه کشور دست اصلاح طلب باشد و خواه دست اصولگرا، سنگ روی سنگ بند نمی شود. از همین رو بود که جلوی سوءاستفاده جریان انحرافی از نامه خود را گرفتم و به وسع کوچک خود تلاش کردم برای همدلی قوا. آن متن «عشق است اباالفضل» را بی هیچ مصالحه ای نوشتم. بگذریم که برای شاد کردن دل «آقا» حاضرم با هر که و هر کجا باشد، با افتخار مصالحه کنم. با این همه باز هم از خواص، بی بصیرتی ببینم بر سیاق همان «نه ده» خواهم نوشت و هنوز هم داغ دارم و مثل شمای خواننده خوب می دانم که رهبر به چه کسانی «خواص بی بصیرت» گفتند و از دست چه کسانی گفتند «این عمار» اما اتفاقاً اگر بصیرت داشته باشیم و عمار باشیم، باید بدانیم که امور کشور باید در آرامش، وحدت، همدلی و همت مضاعف ما مردم و حضرات مسئولین پیش برود؛ این خواست مولای ماست. قوای 3گانه باید متحد باشند، این خواست رهبر است. جهت گیری کلی ما باید زدن دشمن اصلی باشد، این خواست «آقا» از همه ماست. خشم عاشورایی ما در نوشته هایی که می نویسیم، باید دشمن اصلی را سران کفر و سران فتنه را نشانه بگیرد، این خواست خامنه ای است. به احدی نباید بیش از آنچه استحقاق دارد، ظلم کنیم، این را رهبر علوی تبارمان از ما خواسته. مطالبات عدالت طلبانه خود را شور جوانی خود را باید در مسیر درست خرج کنیم، این سخن رهبر با ماست. چه اشکالی دارد؟ اگر خشم عاشورایی ما با لطائف الحیل دشمن جانی و دوست جاهل دارد به تفرقه میان خودی ها منجر می شود، چون «مالک»، مالک نفس خویش می شویم و برمی گردیم و حفظ وحدت می کنیم با همان مختصات و مشخصاتی که «آقا» گفتند. و این همه را رهبر عمومی گفته اند. پنهانی نگفته اند. سخن رهبر ملاک ماست. براساس این ملاک می گوییم و رفتار می کنیم و می نویسیم. 7- از این همه که گفتم معلوم آمد ولایت فقیه و پذیرش این ولایت یعنی «ولایت پذیری» نقطه قوت ماست. ولایت پذیری یعنی ولایت فقیه پذیری. ولایت فقیه را نپذیری، حرف مفت است که از ولایت امام زمان دم بزنی. دقیقاً حرف مفت است. «مسلم» سفیر حسین را اگر در کوفه تنها نمی گذاشتند، راس الحسین را در کربلا و شام روی نیزه نمی دیدند. خامنه ای آخرین سفیر یوسف زهراست و چون اینجا کوفه نیست، به دوست و دشمن می گویم؛ امر «سیدعلی» برای ما همان امر «علی» است. ما از فرط عشق به مهدی فاطمه است که خامنه ای را بی نهایت عاشقیم. خامنه ای برای ما سفیر رسالت همه انبیاست و ولایتش استمرار ولایت 12 امام معصوم ماست. دشمن اما می خواهد این مهمترین و اساسی ترین نقطه قوت ما را این ولایت پذیری ما را تبدیل به نقطه ضعف ما کند. تبدیل فرصت به تهدید اصولا شگرد دشمن در جنگ نرم است ولی دشمن چطور این فرصت را به تهدید تبدیل می کند؟ دشمن خائن با کمک دوست نادان قرائت های من درآوردی از ولایت پذیری ارائه می دهد و یقین ما را مرتب بدل به شک می کند؛ آیا این که نوشتی «آقا» راضی هست؟ اصلاً اجازه گرفتی؟ نکند رهبر از تو راضی نباشد؟ و از این قبیل. این شکیات البته فی نفسه بد نیست، اصلاً لازم هم هست اما دشمن وقتی این دغدغه ها را مثل خوره در ذهن من و شما فرو می کند، قصه فرق می کند. دشمن با این شکیات می خواهد ما را به انفعال بکشاند. به سکوت. به سکون. دشمن می خواهد خودش فعال باشد و ما منفعل. این شکیات وقتی از سوی دشمن به مغز ما هدایت می شود، نتیجه اش این است که ما سرخورده شویم و لب فرو بستن و نخفتن را به گفتن و کمر همت بستن، ترجیح دهیم. نتیجه سکوت ما اما به هیچ چیز منجر نمی شود الا به تنهایی علی. به اینکه روزگاری آموزگار عدالت سر در چاه غربت فرو کند و از نبود ذوالشهادتین ناله سر دهد که کجایی عمار؟ کجایی مقداد؟ کجایی مالک؟... کجایی خرازی؟ کجایی زین الدین؟ کجایی چمران؟ کجایی حاج احمد؟ کجایی شهید روستایی؟ کجایی شهید گمنام؟... و اینچنین است که ولایت پذیری ما از فرصت بدل به تهدید می شود و از نقطه قوت تبدیل به نقطه ضعف می شود. یک بار خامنه ای گفت «این عمار»، دیگر تکرار نمی شود. مدت هاست که برای ما هر روز 9 دی است و چه جالب که دی ماه 89 هم با «چهارشنبه» شروع شد؛ 9دی سال هشتاد و اشک را به یاد آورید که «چهارشنبه» بود و به یاد آورید؛ «چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه». ما همان بسیجیان خمینی هستیم و این اتوبوس همان اتوبوس است. موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |