سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

بصیرت در شعر شاعران

وقتی تگرگ وحشی...

کاظم رستمی

وقتی تگرگ وحشی، تن ترد باغو آزرد

انگاری روح جوونه تو نگاه غنچه پژمرد

نفس صبح بهار روز جشن عاشقی بود

سامری سحر رو بردو، سحر شب به سرمه می سود

گلا جادوشده بودن، دل خورشیدو سوزوندن

توی فتنه سیاهی، تخم تردیدو نشوندن

یه طرف دیو دوچهره، یه طرف گلای تردید

افتادن به جون باغو میوه شو سامری می چید

دل باغبونو سوزوندن، اونکه عمار علی بود

آخه باغم، اصل اصلش، فدک یار علی بود

اوناکه توی سقیفه، فتنه شک نشوندن

حالا اومدن با کینه، خطبه نفرت خوندن

با توأم ای گل عاشق، تو که تو خواب سرابی

توی این زمین بازی به خدا نقش برآبی

نذا بشکنن دوباره حرمت دست علی رو

سامری خدا بیاره گاو سبز دغلی رو

نذا تو نگاه فتنه، فتنه شوم ملخها

بشکنه تردی یاس تو هجوم هرز علفها

منو تو با هم گذشتیم، ازشب سیاه وحشت

با هم اومدیم تا اینجا، توی شادیا و محنت

حالا این سحر کویره، که داره تو رو می گیره

دریا این وره عزیزم، ماهی تو سراب می میره

اونی که سبز سرابو، توی طرح آرزو ریخت

نقشه مرگ ماها رو تو کویر فتنه می ریخت

بسه این قصه درازه، رنج دریای رشیده

بگو یا علی دوباره، آخر قصه امیده

بشکن این آیینه هارو، محو آئین علی شو

اگه آئینه اویی، حالا پابست ولی شو              

فتنه ها در کمین کشور ماست

محمود شریفی (کمیل)

در ما غرور و عشق و وفا پاگرفته است

وقتی زبیر خرده به مولا گرفته است

این جا که کوفه نیست که تنها شود علی

این سرزمین طنین اطعنا گرفته است

خفاش های خسته سرخورده از طلوع

خورشید بر بلند بقا جا گرفته است

آن پیر مشرقی که طلوع ولایت است

مهرش هماره نقش به دل ها گرفته است

با سامری بگوی که موسای عشق ما

تأیید از خدای تعالی گرفته است

گو چشم بسته باز کند خوب بنگرد

کاین قوم، می ز جام تولا گرفته است

بین خمین و خامنه دیوار و مرز نیست

لبیک ما زمین و زمان را گرفته است

  *****

فتنه ها در کمین کشور ماست

دشمن اعتقاد و باور ماست

ما به لطف خدا یقین داریم

سایه دست دوست بر سر ماست

  *****

فتنه این دفعه هم، کذایی بود

جوهر سبز آن ریایی بود

سبز اما نه سبز اهل البیت

سبز از جنس بی وفایی بود

  *****

چشم امت فریب رنگ نخورد

بازی فتنه فرنگ نخورد

روی پیشانی بلند وطن

همچنان کوفه داغ ننگ نخورد         

کسی نبرده زخاطر...

محمد مهدی سیار

هنوز ماتم زن های خون جگر شده را

هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را

کسی نبرده زخاطر، کسی نخواهد برد

ز یاد، خاطره باغ شعله ور شده را

کسی نبرده زخاطر، نه صبح رفتن را

نه عصرهای به دلواپسی به سرشده را

نه آه مانده بر آیینه های کهنه شهر

نه داغ های هر آیینه تازه تر شده را

جنازه ها که می آمد هنوز یادم هست

جنازه های جوان کوچه های تر شده را...

نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد

خبر برید دو سه شاخه تبر شده را!      




موضوع مطلب :

یکشنبه 89 اسفند 15 :: 4:32 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت