سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

چشم به راه سپیده

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.

«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...

و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله» در آستانه آدینه ای دیگر که با نورباران میلاد امام سجاد (ع) همزمان است با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت پیامک هایی را که جمعه ها به یاد تو رد و بدل می کنند، مرور و همصدا با آنان سرود انتظار را زمزمه می کنیم.

بغض جمعه

تا کی غروب جمعه بینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا، شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد دردها به خدا، از رقم گذشت

پله آخر

داشتم کنج حرم، جامعه را می خواندم

برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده به او، کار جهان در هم شد

کاسه های خالی

دوباره جمعه گذشت و قنوت گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت، گوشه خیابان ماند

نور باران

یک نفر گل می کند با جنگلی در کوله بار

نارون، تنهای کوهستان نمی ماند عزیز!

یک نفر فردا زمین را نور باران می کند

مهدی ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز

فاصله ها

مائیم و دلی زعشق رویت سرشار

ای مرد خدا، سوار آئینه تبار

هر فاصله ترجمان دلتنگی ماست

بازآ و همه فاصله ها را بردار

راز سرافرازی

ما منتظران لحظه دیداریم

از عطر گل محمدی سرشاریم

این حرمت و عزت و سرافرازی را

از حرمت انتظار مهدی داریم

جمکران دل

کاش از دلبر نشانی داشتیم

بر سر کویش مکانی داشتیم

از برای مهدی صاحب زمان(عج)

کاش در دل جمکرانی داشتیم

نشانه او

گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است

گفتا تو خود حجابی ورنه، رخم عیان است

گفتم که از که پرسم جانا نشان رویت؟

گفتا نشان چه پرسی؟ آن کوی بی نشان است

دست نیاز

در حسرت تو، در به دری شد نصیب خضر

ورنه به سیر کوه و بیابان چه می کند

دست نیاز سوی تو دارد وگرنه نوح

                                                                                                      با زورق شکسته به طوفان چه می کند؟

(ازروزنامه کیهان)




موضوع مطلب :

جمعه 90 مهر 22 :: 9:10 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت