خا نه دوست آخرین مطالب
تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه «غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مرا ببخش مرا بخاطر غمهای بی کرانه ببخش به آتشی که زجانم کشد زبانه ببخش زبار معصیت و بی کسی و تنهایی شد از دو دیده روان، اشک دانه دانه ببخش جبینم از عرق شرم تا ابد خیس است روان زخمی ام از غصه، شانه شانه، ببخش برای آتش قهرت اگر توان باشد ز دوری تو کجا من شوم روانه، ببخش بهار، بودن با توست، ورنه، بی تو کجا وزد نسیم بهاری به آشیانه، ببخش اگر چه تیره شده صفحه سپیددلم ولی هنوز به لب دارم این ترانه، ببخش اگرچه بار گناهم چو کوه سنگین است به انتظار عطایم بر آستانه ببخش به چله ای که به ندبه، شبانه طی کردم و دیدم از برکات دمت نشانه، ببخش هنوز در رگم از عشق قطره هایی هست کم من و کرمت، قطره کن بهانه، ببخش حسین بزرگی (حامد) موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |