سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

شعر از میرشکاک 

از من و ما

از من و ما چند می‌گویم سخن

مانده‌اند اندر این من و ما ممتحن

کاش یک‌سر بی من و ما می‌شدم

همچو نی از خود تهی، لا می‌شدم

تا نگردم سر به سر از خود تهی

گرد بر گرد من است این گمرهی

گمرهم تا از خودم باشد خبر

بی‌خبر شو از خود آنگه درنگر

شاخ خشکی صد بهار آرد پدید

از یزیدی برکشد صد بایزید

خامشی، آواز بلبل پرورد

خار خشکی، لاله و گل پرورد

خشک ریشی را شهنشاهی دهد

عزتی از ماه تا ماهی دهد

از شبی ماهی برآرد نقره‌فام

پخته‌ای را خام گرداند به کام

پس رسیلی می‌کند با جان خود

همنفس با عیسی پنهان خود

کاش ما و من نبودی در میان

یا نماندی این عیان و این بیان

زانکه او فوق عیان است و بیان

وز نهان پنهان‌تر است آن مغز جان

جان جان‌ها و جهان‌های برین

احمد مرسل امام‌العالمین

پیشوای هر که اندر عالم است

آنکه لطفش دم‌به‌دم با آدم است

از خودی در بیخودی بگریخته

جرعه‌ای در جام آدم ریخته

این هیاهوها همه در کوی اوست

هرکه «اخراجی»ست محو بوی اوست

تا درین محویتست افضال او

ای خوشا اخراجیان خال او

اوست با ما در به هر کار ای کرام

پس سخن کوتاه باید والسلام

((گرفته شده از وبلاک مسعود ده نمکی))




موضوع مطلب : شعر

سه شنبه 91 آذر 14 :: 11:24 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت