|
خا نه دوست 
درباره وبلاگ  آخرین مطالب
خانوم میگفت: 5 سال عقد بودیم شوهرم توان مالی نداشت تا زندگی مشترکمون رو شروع کنیم بد اخلاق ، بد دهن و عصبی بود اما من تحملش میکردم و صبور بودم بارها به خاطر بداخلاقیهاش خواستیم جدا بشیم اما من از ته قلبم دوسش داشتم و راضی نمیشدم تا اینکه زندگی زیر یه سقف رو تجربه کردیم یه خرده تغییر کرده بود و اوضاع بدک نبود اما زندگیمون زمانی جهنم شد که پای ماهواره به خونه مون باز شد شب می نشست پای برنامه های ماهواره میگفت فردا باید تا وقتی من برگردم موهات مثل این خانومه رنگ شده باشه میخوایم بریم مهمونی من جلو دوستام آبرو دارم دو روز بعد دستور میداد نه این رنگ مو خوب نیست دیگه تکراری شده برو فلان رنگ کن و فلان مدل کوتاه کن یه مدت بعد می گفت باید وزنتو کم کنی مثل این بازیگر مانکن باشی یادت باشه تا جشن عروسیه برادرزاده م فرصت نداری ها!!!! منم خودمو می کشتم و رژیم سخت میگرفتم تا لاغر استخوونی بشم اما تا فلان مجری فلان شبکه ماهواره رو میدید می گفت نه لاغر خوب نیست!!! باید تا هفته دیگه مثل این خانومه تو پر باشی من هم مجبور به اجرای دستورش بودم ... خسته شدم ...خسته . دیگه دین و غیرت براش معنا نداره شوهرم سیری ناپذیره و هوسهاش متنوع شده و داغون کننده اشک تو چشماش جمع شد . به کودک یه ساله ش که با معصومیت تو بغلش خوابیده بود نگاهی کرد و گفت فردا وقت دادگاه دارم ...دیگه تحملش برام سخته..سخت منبع : وبلاگ پرنیان عفاف
موضوع مطلب : ماهواره پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
