خا نه دوست آخرین مطالب
غرق غم کجا رفتی که غافل از شب تار ایا ای مهربان مادر مگر در خاک ز هجرانت سراپا جان جانان به قلب ناتوانم آتشی افروختی تو بودی میگرفتی هر زمان گرد کنون بردار سر بین طفل خود ای شب بعد تو چون بگذشت بر ما کاش هویدا بود جایت سخت در ما کاش مصیبت دیده کی غم از مصیبت تسلی در دل غمدیدگانت کی اثر منبع:کتاب غم و مهر صفحه 20 مه مدینه رفت از کف من مام مهربانی کشتند او را موسم جوانی ای خفته در آغوش مهر مادر حال من افسرده دل ندانی هرگز نبودم طاقت جدایی کرده یتیمم قسمت خدایی شب تا سحرگاه آه و ناله میکرد از درد پهلو مادر فدایی دیشب ز چشم اشک پاک می کرد پاک از سر من گرد و خاک می کرد امشب اگر میدید حال زارم پیراهن از این غصه چاک میکرد مه مدینه میا از افق برون امشب به خاک تیره مهی گشت سرنگون منبع:کتاب غم و مهر صفحه22 حلقه غم ای ساکن بیت الحزینه زهرا تنها و بی کس در مدینه زهرا گو از چه آهت آتشینه زهرا کشتند طفل نازنینت زهرا عجل وفاتی سیدی سریعا عجل نجاتی سیدی سریعا چون سایه مهر پدر نداری جز گریه از دنیا ثمر نداری آید به سر ایام آه و زاری کردی دعا بی بی که جان سپاری عجل وفاتی سیدی سریعا عجل نجاتی سیدی سریعا از غم اگر سوزد علی بسازد لیکن پریشان زینبت چه سازد در دل ز هجر مادرش گدازد گاهی حسن گاهی حسین نوازد منبع:کتاب غم و مهر صفحه 19 یادگار نبی مرغی به شاخ و برگ گلی آشیان در آشیانه جوجه خود را نهان چون خواهد آن درخت ببرد ز بن بیشک ترحمی به جگرگوشگان کند در خانهای چون منزل و مأوی دشمن ابا ز ظلم زن و کودکان چون شد که یادگار نبی در سرای باید که گریه از ستم ظالمان در سوختند و بر دل زهرا شرر از آه او رواست، سرشک آسمان گفتا که فضه سقط شد از درد زینب نظر به حالت مام جوان کند در بر گرفت با تن رنجور کودکان باید ز ظلم هجرت از این آشیان منبع:کتاب غم و مهر صفحه 23 نوید وصل نوید وصل و من بیتاب و شب دگر پایان پذیرد رنج و محنت کنون از دامنم منقار بردارید ره عشق است راه من، خطر نزدیک پریشان حال میبینی مرا حق است لقاء رب اعلا نکتهای باریک میبینم گریبان مرا گر حلقه این باب میگیرد چه حاصل در کمین قتال دل تاریک آیا ای شاهدان آسمانی اختران شما را نزد خلاقم گواهی نیک میبینم علی آیا شبی خوابید از یاد خدا کنون خواب ابد را در لحد نزدیک منبع:کتاب غم و مهر صفحه 24 نیمه شب شبی تاریک و نعش فاطمه اندر علی غسال و گاهی تکیه بر دیوار نهاده سر به دیوار و حزین و ز غمهای دلش نبود عجب دیوار میگرید ملائک در ملال و آسمان آشفته و به بیت الحزن میآید بر این غم وفاداری زهرا بین که سوز دل علی را نیمه شب گشته عیان ندا آمد که بر گیرید از جسمش وگرنه عرش حق چون ابر بر گلزار علی در پیش و در کف مشعلش از سریر ماتمی بر دوش و در پی که ای مادر مرا دیدار در کرب و در آن ساعت که فرزندت حسین بییار منبع:کتاب غم و مهر صفحه 14 موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |