خا نه دوست آخرین مطالب
تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» «غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت و اینک ای قبله هر قافله و ای غایب آشکار غایب آشکار، یعنی تو رحمت کردگار، یعنی تو قرنها بی قرار، یعنی ما در دل ما قرار، یعنی تو منتظر مانده هر دیار - ترا رونق هر دیار، یعنی تو خیر دنیا و آخرت، از توست نعمت بی شمار، یعنی تو فخر ما اینکه دوستدار توئیم مایه افتخار یعنی تو حد دین را - حریم قرآن را در جهان، پاسدار - یعنی تو دادگستر به مرکب و شمشیر آن سوار، آن سوار یعنی تو در ظهورت تجسمی ز علی ست صاحب ذوالفقار، یعنی تو بدون نام نگران تو به تمنای طلوع تو جهان، چشم به راه به امید قدمت، کون و مکان، چشم به رخ زیبای تو را یاسمن آیینه بدست قد رعنای تو را سرو جوان چشم به راه در شبستان شهود، اشک فشان دوخته اند همه شب تا به سحر، خلوتیان چشم به دیدمش فرشی از ابریشم خون می گسترد در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه نازنینا! نفسی اسب تجلی زین کن که زمین گوش به زنگ است و زمان چشم آفتابا! دمی از ابر برون آ، که بود بی تو منظومه امکان، نگران؛ چشم به بدون نام چرا نظر نمی کنی؟ چرا ز کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی چه شد که هرچه خوانمت به من نظر نمی مگر مرا ز درگهت خدا نکرده رانده ای دگر برای خدمتت مرا خبر نمی کنی نشسته ام به راه تو به شوق یک نگاه ز پیش چشم خسته ام چرا گذر نمی کنی تو ای همای رحمت، ای جهان به زیر چرا نظر به مرغکی شکسته پر نمی کنی نگر به خیل عاشقان، به سامرا و ز باب خانه ات چرا سری به در نمی کنی حبیب الله حسان «چایچیانموضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |