خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

لشگر خوبان (4)

برگ سبزی از درخت تنومند کتاب خاطرات

مهدی قلی  رضایی

به کوشش معصومه سپهری

یک روز مسؤل دسته مان ، با بسته ای در بغل ، وارد چادر شد . بسته را باز کرد و گذاشت وسط ، گفت :(( متاسفانه ما با کمبود ملزومات انفرادی مواجهیم . برای هر دسته یک بسته دادن ، هرکدام از برادرها که بیشتر نیاز دارن ، می تونن از این لباس ها برداران )) در بسته ، هفت دست پیراهن و شلوار بود. هنگام اعزام ، به هرکداممان یک دست لباس داده بودند که دراین مدت بعضی از آنها پاره شده بود. وسوسه شده بودم ، یکی از لباس ها را بردارم و منتظر بودم تا کسی دست به لباس ها ببرد. وقتی سرم را بالا گرفتم و حالت بچه ها را دیدم ف به خاطر افکارم شرمنده شدم ف چون هیچ کس از آنها برنداشت ، ساعتی بعد ومسؤل دسته مان ، یاسر زیرک بسته لباس ها را به تدارکات گروهان برگرداند .(ص32کتاب)

پشت خاکریز و توی کانال ، بچه ها سه ، چهار نفر عراقی را که یک تکه پلیت رویشان کشیده و خود را به مردن زده بودند ، به اسارت گرفتند. یکی از بچه ها داشت به قصد غنیمت شلوار یک جنازه عراقی را در می آورد که ناگهان عراقی بلند شد و پا به فرار گذاشت ! بچه ها اورا زدند ، اما رنگ روی دوست ما که از زنده شدن مرده ترسیده بود ، تا یکی دو ساعت سفید بود.(ص37کتاب)

عراقی ها زمین را به صورت مربع یا مستطیلی به ابعاد حدود یک ونیم متر کنده و به ارتفاع نیم متر رویش بلوک یا گونی گذاشته اند و فقط چند سوراخ برای تیر اندازی بین گونی ها یا سوراخ ها باز گذاشته بودند ، سنگر ها چنان محکم بودند که زیر آتش سنگین خمپاره و توپخانه ، آسیب چندانی ندیده بودند.(ص38کتاب)




موضوع مطلب : لشگر خوبان

دوشنبه 94 شهریور 9 :: 12:16 صبح

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت