صبح است تا سر از شب غیب برآوری خورشیدی از مدار کرامت برآوری با برق یک نگاه خود، ای روشنای محض از چشمهای صاعقه، حیرت برآوری در خلوتم بریز که در نوبت دعا دستی از آستین اجابت برآوری ای ناگهان حضور زمان در طواف تو کی در زمین شود که قیامت برآوری درگیر و دار معرکهای کاش زودتر شمشیر از نیام عدالت برآوری لبریز از سکوتی از این دست مانده ایم لبهای تو کجاست به صحبت برآوری
منبع: ماهنامه سبزسرخ شماره 51
|