خا نه دوست ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آخرین مطالب
حسین مروتی
طنز/ برای اولین بار منتشر می شود: ناگفتههای وزیر اطلاعات از نقش دولت در حمله موشکی به داعش!گروه طنز رجانیوز - حسین مروتی:
ما به روایت جدیدی از ماجرای شلیک موشک به داعش دست یافته ایم که برای نخستین بار در این رسانه منتشر می شود. این روایت شامل مصاحبه کامل و بدون سانسور وزیر اطلاعات، پیرامون این قضیه می باشد که در آن از نقش تک تک ارکان دولت در خلق این حماسه پرده برداری شده است:
وزارت اطلاعات آدرس بچه های داعش را پیدا کرد. با تلفنی که محمود (واعظی) وزیر ارتباطات تأمین کرده بود به آقای روحانی زنگ زدیم. روحانی به اسحاق (جهانگیری) گفت تا سحر وقت دارید، موشک بسازید. اسحاق به نعمت زاده زنگ زد؛ که البته خواب بود. قرار شد سورنا (ستاری) موشک بسازد. موشک ها آماده شد و جمعی از وزرا از طریق راهی که عباس (آخوندی) درست کرده بود، راهی کردستان و کرمانشاه شدیم. در میان راه مزارع زیبایی دیده می شد که حاصل زحمات محمود (این بار حجتی)، وزیر کشاورزی بود. در همین گیر و دار بود که ناگاه جواد (ظریف) زنگ زد و هراسان گفت: کَری تماس گرفته و تهدید کرده که موشک ها را برگردانید! به او گفتم: اینبار دیگر چه جوری فهمیده اند؟! جوابی نداشت. به جواد یادآور شدم که کری دیگر در آمریکا سِمتی ندارد. ظریف در پاسخ گفت: آهان. حواسم نبود!
وسط راه ایستادیم تا هم کمری راست کرده باشیم و هم بررسی کنیم، مبادا موشک ها از پشت کامیون افتاده باشند. خدا را شکر موشک ها، صحیح و سالم سر جایشان بودند. ناگاه چیز مشکوکی در کامیون دیده شد. یکی از بچه های بالا، رفت بالا و دید که پشت موشک به تعداد زیادی لباس ایتالیایی جاسازی شده. فهمیدیم که باز شیطنت دختر یکی از وزرا گل کرده است. امان از این بچه ها! چه زود بزرگ شدند!
مقدار دیگری که رفتیم از بد روزگار سوخت کامیون تمام شد! به بیژن (زنگنه) یک پیت دادم و گفتم: برو لب جاده. تو وزیر نفتی. تو را ببینند، به ما بنزین می دهند.
دو ساعتی گذشت تا یک ماشین ایستاد. بنزین را گرفتیم و از راننده تشکر کردیم. گفت: تشکر به چه درد من می خورد؟ پولش را بدهید! تک تک وزرا را معرفی کردم و متذکر شدم که در جاده مانده ایم و پول نداریم. گفت: روی پیشانی من چیزی نوشته شده؟ آیا من احمقم که به شما بنزین مجانی بدهم!
این را که گفت برخی از وزرا نگاه شیطنت آمیزی به بیژن کرده، خندیدند!
به هر حال با هر مکافاتی که بود یک پولی فراهم کردیم و به او دادیم. ناگفته نماند که متاسفانه مردم بی چشم و رو شده اند. بگذریم...
به محل پرتاب موشک ها رسیدیم، اول ذغالی فراهم کردیم و جوجه ای به بدن زدیم. برخی از وزرا سر سفره با تکیه کلام آقای روحانی شوخی می کردند و هر لقمه ای که می خوردند، می گفتند: علی برکت ا...
گفتیم قبل از پرتاب موشک ها، با آنها یک عکس دست جمعی هم بگیریم. ایستاده بودم که یک دست را بر شانه ام احساس کردم. در حالی که ترسیده بودم، برگشتم و دیدم که...
حسین فریدون بود. گفت: ناقلاها عکس می گیرید آن هم بدون من؟! این که چه جوری خودش را به آنجا رسانده بود، واقعا جای سوال دارد.
نهایتا نوبت به لحظات حساس و غرور آفرین شلیک موشک رسید. به وزرا گفتم: بیایید این دکمه را بزنید تا موشک شلیک شود. کسی زیر بار نرفت! یکی هم غش کرد که حسن (قاضی زاده) رفت بالای سرش. زمان می گذشت و نزدن آن دکمه، خیلی ضایع به نظر می رسید. ناگاه یک پاسدار از آن حوالی رد شد که من او را صدا زدم. آمد. به او گفتم: قربان دستت. می خواهیم داعشی ها را بزنیم. تو فقط لطفی کن و این دکمه را فشار بده!
خدا را شکر قبول کرد.
با تهران هماهنگ کردیم و آقای روحانی آمد پشت تلفن. از صدایش معلوم بود، بنده خدا را از خواب بیدار کرده اند. با رمز عملیات «یورش کوبنده! علی برکت ا...» موشک ها شلیک شدند.
در لحظات شلیک موشک ها، واکنش وزرا که به هیجان آمده بودند، واقعا تماشایی بود. حسن می گفت: آن مزدورهای بیشعور را بکشید. یکی دیگر از وزرا هم حرف هایی می زد که... بماند!
بعد از شلیک موشک ها، خبرنگاری برای مصاحبه آمد که احساسم را از این لحظه شکوهمند برایش بگویم. من هم احساسم را در آن لحظه شکوهمند برایش گفتم. بعد از من، خبرنگار بخت برگشته به سراغ عباس رفت و پس از آن دیگر کسی آن خبرنگار را ندیده است. به هر حال شب بود و محذوریت های روز را نداشت!
حسین (دهقان) از تهران زنگ زد. مقداری ناراحت شده بود که: خیر سرم، من وزیر دفاع هستم، ولی شما من را خبر نکردید. به شوخی گفتم: تو وزیر دفاعی نه حمله! گفت: بهترین دفاع حمله است. پرسیدم: استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟ گفت: استقلالی. چطور مگر؟! گفتم: ما به خاطر تو شش تا موشک زدیم.
حسابی تشکر کرد.
گوشی را زمین نگذاشته بودم که معصومه (ابتکار) زنگ زد. خیلی خوشحال بود و خیلی خیلی تشکر کرد. علت خوشحالیش را پرسیدم. پاسخ داد: عامل اصلی مشکل ریزگردها، داعش بوده است و حالا که ما موشک زده ایم، مشکل ریزگردها حل خواهد شد. آخر سر هم توصیه کرد: روی ذغالی که با آن جوجه درست کرده اید، آب بریزید و بطری نوشابه هایتان را هم بردارید و محیط زیست را آلوده نکنید. پرسیدم از کجا فهمیده ای که ذغال هنوز داغ است و ما بطری ها را روی زمین انداخته ایم؟! در پاسخ گفت: دیگه دیگه!
خیر سرمان وزیر اطلاعاتیم!
در این گیر و دار، بیژن پیشنهاد داد حالا که تا اینجا آمده ایم و کامیون هم داریم، بیایید یک بارِ گاز هم بزنیم و برای ملت دوست و برادر ترکیه بفرستیم. مخالفتی نشد. کامیون رفت و ما با هواپیمایی که هنوز هم بوی نویی می داد به تهران برگشتیم. آقای روحانی هم بابت حماسه ای که خلق کرده بودیم به ما یک هفته مرخصی تشویقی داد.
نتیجه: شلیک موشک تجربه ای نوین در همکاری همه نهادهای دولتی بود ولاغیر. بعضی ها الکی کلاس آن را نگذارند. لااقل این موشک را بگذارید برای مردم بماند.
موضوع مطلب : طنز
موضوع مطلب : طنز این روزها به این فکر می کنم که هرچند لقب و صفت "دولت راستگویان" برازنده و شایسته ی دولت جناب روحانی و کابینه ی تدبیر و امید است ولی لقب و صفتی شایسته تر می بایست برای این دولت برگزید که هرگاه قبای آن را بر تن رییس ریش رنگی اش می بینی به یاد همه ی خدمات و زحمات بی چون و چرایش بیافتی .
در همین فکرها بودم که ناگهان پردهای مکاشفه ی دولتی از پس چشمانم کنار زده شد و در خیالات و اوهام چیزهایی دیدم مثل تبلیغات تلویزیون قبل فیلم سینمایی 4 ساعته پدرخوانده تیزرهای تبلیغاتی بود که پشت سر هم می آمد و می رفت . - دینگ !!!! حل مشکلات مملکت شما "چشم بسته" ،کلیدی ، در 100 روز بی چون و چرا و بدون هیچ بازگشتی ،صد درصد تضمینی. دولت چشمبستگان با مدیریت حسن روحانی ! -دینگ دینگ !! شاهکار جدید دولت چشمبستگان اتمام همه ی آلودگی های هوا اعم از ترافیکی و گرد و غبار با آموزش "چشم روی هم گذاشتن "و ندیدن . فقط تا دو سال دیگر فرصت دارید .پس با چشم روی هم گذاشتن از زندگی لذت ببرید ! -دیرینگ رینگ! بازگشایی تضمینی دربهای تجارت و اقتصاد جهانی و رونق کسب و کار به مملکت با قبول "چشم بسته "ی بازرسی ماموران آژانس از مراکز هسته ای و نظامی -چشمان خود را ببندید و بنزین بدون یارانه تحویل بگیرید!! قطع "چشم و گوش بسته "و بی صدای بنزین یارانه ای و ارائه ی بنزین به نرخ فوب خلیج فارس ، مفت و مجانی ، سوم خرداد گیفت روحانی ! . فقط و فقط در دولت چشمبستگان !!! بشتابید !!! اجرای برنامه های چشم بندی و شعبده بازی فوق العاده در مجموعه دولت چشمبستگان .با ما همراه شوید ! داشت همینجور این مکاشفه ادامه پیدا می کرد که ناگهان پرده های مکاشفه پاره شد و ریخت پایین و یه ارور ناشناخته اومد که ((به دلیل پایین بودن سواد و شعور شما امکان ادامه ی پخش مکاشفه وجود ندارد ! )) . انگشتم رو بردم جلو و دکمه ی اوکی رو زدم که یهو یک ارور ناشناخته ی دیگر هم اومد جلوی چشمم:((به علت مشکوک بودن به بی شناسنامگی امکان ادامه ی پخش مکاشفه وجود ندارد ! )). دوباره انگشتم رو بردم جلو و اوکی رو زدم یه ارور دیگه اومد :((به علت نداشتن ریش رنگی امکان ادامه ی پخش مکاشفه وجود ندارد ! )) . زدم اوکی دوباره اومد ((به علت فضولی زیاد در کار دولت امکان ادامه ی پخش مکاشفه وجود ندارد ! )) . دوباره زدم اوکی دیدم صفحه پر شد از ارورهای جور واجور انقد زیاد که مخم هنگ کرد کله م رو کوبیدم به دیوار و برگشتم به حالت طبیعی . اون موقع تا حالا چهارتا گنجشک دور سرم پرواز می کنن و می گن دولت چشمبستگان جیک جیک ! .خدایا از سر تقصیراتم بگذر . من که داشتم به چیزای خو خوب فکر می کردم پس چی شد به این روز افتادم !.نکنه روحانی از دستم ناراضیه ! محسن نادری . وبلاگ بی شوخی موضوع مطلب : طنز گروه طنز رجانیوز - میلاد . چ:
وقت ملاقات - محوطه زندان - سالن ملاقات: میم.ه: یادش بخیرپارسال این موقع شمال داشتیم جت اسکی سواری میکردیم... شهرام تو وقتی آزاد بودی چیکار میکردی؟ شهرام. ج: من خوراکم کارای خیریه س! کمک به نیازمندان، فقرا، نمایندگان مجلس ششم. میم. ه: این چیه داری خط خطی میکنی؟ شهرام. ج: هیچی بابا دارم تمرین جعل امضا میکنم. میم. ه: این دله دزدی ها رو بزارکنار، تا کی میخوای آفتابه دزدی کنی عمو؟ مثل خودم بزن تو کار قراردادهای نفتی و یه شبه خودتو ببند، ریارل و ول کن دلار رو بچسب، ژنرال شو! شهرام. ج: آخ که چقددلم برا مهدی. ک تنگ شده! بزارچندتا چک باطله200میلیونی براش بکشم تا حالشو ببره! میم. ه: بیا یکم ازاین پستهها بخور تا جون بگیری، معلومه که مخت کپک زده... پسته هاش مال باغ خودمونه، حرف نداره لامصب، بخورکه شب عید بچهها گرونش میکن گیرت نمیاد. بلندگوی زندان: زندانیان محترم! لطفا پسماند خوراکیهای خودرا روی زمین نریزید. شهرام.ج: با من و توئه؟ میم. ه: نمیدونم... (بر میگردد سمت بلندگو و باصدای بلند:) چی میگی مردک! به من میگی دزد؟! بدم پدرتونو دربیارن؟! شهرام.ج: دزد چیه؟ گفت آشغال نریزید! م.ه: هرچی! میدم پدرش رو در بیارن! بلندگوی زندان: زندانی میم. ه! درصورت تکرار فحاشی از هواخوری محروم میشید. شهرام. ج: خودمونیم، من تو دزدی و خلاف 3 هیچ از تو عقبم! یه نفر همزمان دزدی و اختلاس و فتنهگری و خیانت و... بکنه؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟! جا داره یه دوره آموزشی برا زندانیها بزاری، حیف این همه نبوغ بره زیرخاک؟! میم. ه: وقتی دادم چندتا از اراذل و اوباش زندان شیشه ها رو شکوندن دیگه منو از بلندگو تهدید نمیکنن! فلن بیا این کلید رو که از مامور زندان دزدیدم بگیر تا به وقتش از زندان فرار کنم... میرم لب مرز و بعدشم ویلامون تو لندن. شهرام. ج: آخه کوپول خان! مگه سریال فراراز زندانه؟ یادت رفته من فرار کردم و 2 روز بعد با یه بادمجون پاچشمم برم گردوندن؟! میم. ه: حالا داری کجای میری؟ شهرام. ج: دارم میرم فایل صوتی مکالممون رو به دوستان بدم! بلندگوی زندان: زندانی میم. ه هرچه سریعتر خودتو به مسئول خدمات دستشوئیهای زندان معرفی کن! موضوع مطلب : طنز علی آقای جنتی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در دومین اجلاس سراسری مدیران کل فرهنگ و ارشاد استان ها گفتهاند: «بعد از توافق اقبال عمومی به کشور زیاد شده است و رفت و آمدها نیز بیشتر شده است. قبل از توافق معاونین وزرا هم حاضر نبودند به کشور بیایند اما در حال حاضر خود وزرا می آیند و به کشورمان رفت و آمد می کنند، رفت و آمد توریست ها هم بسیار زیاد شده است و شاید تا یک سال دیگر ما هتل کافی برای توریست ها نداشته باشیم.» که خلاصهاش میشود اینکه «بعد توافق اینقدر توریست میآید که هتلها جا نخواهند داشت». ضمن تبریک این موفقیت به ایشان، بیان این نکته خالی از لطف نیست که در اجلاس سران کشورهای عضو پیمان عدم تعهد که سال 91 در تهران برگزار شد و مقامات صد کشور از جمله 30 رییس جمهوری، نخست وزیر و معاون رییس جمهور آمده بودند، این مقامات احتمالا در حسینیه و مساجد اسکان داده شده و هتلها خالی مانده بودند! اما گذشته از این با توجه به این بیانات وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی بعید نیست سایر مقامات دولتی هم بعد از این، چنین جملاتی داشته باشند: وزیر آموزش و پرورش: بعد از توافق مدادها را هر چقدر تراش کنید تمام نمیشوند. وزیر نیرو: بعد از توافق هرچقدر میخ توی پریز بکنید برق نمیگیردتان. وزیر اطلاعات: بعد از توافق همه جاسوسها وقتی توی خیابان راه میروند ناخودآگاه بو میدهند. وزیر بهداشت: بعد از توافق دیگر لازم نیست بعد از دستشویی دستتان را با آب و صابون بشویید، فوت میکنید تمیز میشود. وزیر ارتباطات: بعد از توافق به ازای هر دقیقه تماس بین شهری مردم میتوانند بیایند و 66 ریال دستی از مخابرات بگیرند. وزیر رفاه: بعد از توافق کودکان خیابانی سر چهارراهها دستمال ابریشمی و جدول مندلیف میفروشند. وزیر کشور: بعد از توافق هرچی پول کثیف در انتخاباتها بوده است تمیز میشود. وزیر جهاد کشاورزی: بعد از توافق خیار هم بکاری هلو انجیری و کیوی عمل میآید. وزیر علوم: بعد از توافق دانشجویان درس ریاضی3 را بر میدارند اما امتحان ادبیات و تربیت بدنی میدهند. وزیر امور خارجه: تعریف از خود... وزیر اقتصاد: بعد از توافق جمشید بسم الله دلار فروشی را رها کرده و به تشک دوزی روی خواهد آورد. وزیر دادگستری: بعد از توافق هم من نماد مبارزه با فسادم! وزیر دفاع: بعد از توافق کودکان با هیچ محدودیتی برای ساخت موشک کاغذی روبرو نخواهند بود. وزیر شهرسازی: قبل و بعد از توافق ندارد، مسکن مهر همیشه مزخرف است. وزیر صنعت: بعد از توافق به لطف خدا هر ایرانی یک وارد کننده خواهد بود. وزیر نفت: بعد از توافق اون دکل رو پیدا خواهیم کرد. وزیر ورزش و جوانان: بعد از توافق از ایران یک تیم و از بقیه دنیا 31 تیم به جام جهانی خواهند رفت. موضوع مطلب : طنز طنز
گفتگو با یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری بعد از اصلاح قانون انتخابات
طنزاز محمدرضا شهبازی ببینندگان عزیز، من از محل ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری با شما صحبت میکنم. بالاخره بعد از 5 روز یک نفر در این محل حاضر شد و برای انتخابات ثبت نام کرد. با ما همراه باشید و گفتگوی کوتاهمان با این نامزد انتخاباتی را ببینید. بله؛ عرض کنم که خیلی هم خوب! در واقع الان رقابت برای رییس جمهور شدن بجای اینکه در روز انتخابات متمرکز باشد، در طول سال توزیع شده و خیلیها در طول 365 روز دنبال امضا جمع کردن هستند. طبیعتا افرادی که در رقابت امضا جمع کردن موفق نبودهاند لیاقت ندارند در رقابت اصلی شرکت کنند و وقت مردم را بگیرند! بله، برنامه هم همان بود. اما خب بعضی ها دندان گرد هستند و در معامله دبه میکنند دیگر! واقعیت آن است که یکی از امضا کنندهها راه نمیآمد و بالاتر از عرف بازار طلب میکرد. همین هم وقت ما را گرفت. بله، بالاخره یکجور با هم راه آمدیم دیگر، مبلغش منطقی نبود اما دوستانگفتند هر جوری هست طرف را راضی کنیم که شر نشود. بچه خوبی بود اما خب چون تازه وارد بازار سیاست شده خیلی فی بازار دستش نبود! هرجور بود راضیاش کردیم! خواهش میکنم. من در دو حوزه عمومی و خصوصی برنامههایی برای اجرا دارم. در بعد خصوصی باید به شخصه از خجالت این دوستانی که منت گذاشته و پای برگه نامزدی من را تایید کردهاند در بیایم! نخیر، در اون بخش هم باید برنامههایی رو اجرا کنم تا عموم مردم از خجالت امضا کنندهها در بیان و در خدمتشان باشند. الحمدلله من در این زمینه دغدغهای ندارم، همانها که امضا کردهاند باید به فکر هزینه تبلیغات هم باشند! تعدادشون هم اونقدری هست که بهشون فشار نیاد! اتفاقا یکی از خوبیهای قانون انتخابات جدید که تصویب شد همین شفافیت در زمینه هزینههای انتخاباتی است دیگر؛ بالاخره امضاها معلوم است، بدهیهای ما هم معلوم است. چرا اتفاقا، فکر میکنم، اما مگر بد است؟ بالاخره شما الان نگاه کنید همه خانوادههای ایرانی کلی وامدار این بانک و آن بانک هستند. ما هم که از بطن مردم برخاستهایم باید مشیمون همین باشه دیگه. ضمنا وام دار بودن مهم نیست، وامدار کی بودن مهمه! ببینید بالاخره اینها کم آدمهایی نیستند که؛ یکی استوانه است، یکی ستون است، خلاصه کلی اجرام و حجمهای هندسی هستن دیگه! اینکه بهتر از اینه که آدم وامدار چند میلیون گرهگوری پابرهنه باشه! اینا تعدادشون محدوده و خواستههاشون هم مشخص، بالاخره از یکی که شروع کنیم بعد از چهار سال نفر آخر رو هم راضی میکنیم. اما مردم چی؟ یکی میگه شیر ارزون بشه، یکی میگه خونه ندارم، یکی میگه شغل چی شد، یکی هم که هنوز سنش به چهل نرسیده دنبال ازدواجه! ببینید باید آینده نگر باشن، به نظر من از همین الان شروع کنند و برای 16 سال یا حتی بیشتر، مثلا هشت سال بعد برنامه ریزی داشته باشن! از الان دویست سیصد نفر آدم رو که احتمال داره مدیر یا نماینده مجلس بشن در نظر بگیرن و دائم تو دست و بالشون بپلکن. از همین الان دَمشون رو ببینن تا روز موعود بتونن از امضاهاشون بهره مند بشن! ((از رجا نیوز)) موضوع مطلب : طنز پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |