خا نه دوست آخرین مطالب
تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی. «غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند... و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه ای دیگر با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم. بی گل و یار چرا؟ آینه بی اثر شود گر که تو جلوه گر شوی روشنی سپیده دم هم نفس سحر شوی ای مه من چه می شود از افق زلال عشق پرده زرخ برافکنی جلوه کنی بدر شوی ریخته بال و پر مرا ای همه بال و پر مرا سوی تو بال و پرزنم بال و پرم اگر شوی صبر و قرار تابکی؟ بی گل و یار تابکی؟ جان زتنم برون شود تا ز دلم خبر شوی خسته ز کار و بار ما جانب خود بخوان مرا ترسم از آن که سوی ما آیی و خسته تر شوی چهره ز اشک شسته ام خانه ز غیر رفته ام تا که تو میهمان این خسته خونجگر شوی «یاسر» اگر براه وصل آینه دار غم شدی بعد صبوری عاقبت همقدم ظفر شوی حسرت دیدار روز و شب کار دلم ناله و آه است بیا بی تو عمر همه عالم به تباه است بیا صبر ایوب مرا نیست که هجر تو کشم دل طوفان زده ام چشم به راه است بیا بی تو ای ماه، زمین عرصه دلتنگی هاست جلوه روی تو چون جلوه ماه است بیا شب و روزم همه در حسرت دیدار گذشت روی زرد و دل بیمار گواه است بیا دگر از جور زمان سخت به تنگ آمده ایم روز ما چون شب تاریک سیاه است بیا وعده کردی شرر ظلم اگر شعله کند خواهی آمد که همان لحظه و گاه است بیا چشم دلسوختگان منتظر مقدم توست سایه ات بر سر ما عزت و جاه است بیا علی غنی زاده- ارومیه موضوع مطلب : ویدادهای 12 بهمن * امام خمینی پس از سالها دوری و * حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه * امام خمینی پس از اقامه نماز در کف * با ورود حضرت امام به سالن * حضرت امام طی بیاناتی در فرودگاه * حضرت امام در اولین سخنرانی خود در * با وجود سرمای زمستان، دیشب هزاران * شهرهای کشور در شادی ورود امام، * از هنگام هجرت حضرت امام از نجف سخنرانیها 59 عدد مصاحبهها 108 عدد پیامها 36 عدد نامهها و تلگرافها و جمع 209 عدد * در حالی که مراسم ورود حضرت امام * عدهای از مردم با قطع جریان پخش * امام خمینی در شب اول اقامت خود در * روحانیون متحصن در دانشگاه، با * آیتالله شریعتمداری طی تلگرافی * در پی درخواست مجدد بختیار برای * شاپور بختیار در آستانه ورود امام * دکتر علی آبادی ، عضو شورای سلطنت، * دانشجویان ایرانی در مقابل سفارت * خبرگزاری فرانسه: سخنگوی کاخ سفید * آمریکا مقداری از دستگاههای نیروی هوایی سیستمهای * بانکهای سوئیس گفتند که پولهای * مطبوعات و یونایتد پرس: قراردادهای * در لیبی به حمایت از انقلاب اسلامی * یک سخنگوی جنبش پولیساریو در * رایدو کویت: وزیر انرژی آمریکا * سازمان چریکهای فدایی خلق ورود موضوع مطلب :
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی سوز نی ، آه شبان عشق یعنی معنی رنگین کمان عشق یعنی شاعری دل سوخته عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله بر خرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن عشق یعنی یک تیمّم، یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چواحسان پا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بُـت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی موضوع مطلب : از نوشته بسیجی شهید خلیل هرگز مترسان زآتشم ***من شعله را دربرکشم در مراسم ها و از نوشته سرباز شهید «کریم خوش آئین» دفاع از اسلام وظیفه است «وظیفه ماست که از اسلام دفاع ازنوشته سردارشهید «غلامرضا نوین» در سختی و آسانی به اهل بیت(ع) متوسل شوید دست ***** از نوشته سردار شهید «منصور فرقانی» پاکم کن و خاکم کن خدایا! تو خود حالم را بهتر از من می ***** از نوشته بسیجی شهید «محمدجعفر آذر» زخون به روی زمین رنگ دیگری زده اید من هم از سالار شهیدان حسین بن موضوع مطلب :
اولاً: هدف امام حسین (ع) در واقعه کربلا کشتن عموم مردم نبوده است، بلکه هدف اصلى حضرت بیدارى امت اسلامى است، و کشتن دشمن باید در حدّ ضرورت باشد. ثانیاً: مسأله اثبات مظلومیت امام حسین (ع) است که در طول تاریخ مردم را به او متوجه ساخته و دلها را سوزانده است و منجر به نهضتها و شورشهایى بر علیه حکومت یزید و یزیدیان شده است. ثالثاً: حضرت اباالفضل (ع) مىدانست که چه آب بیاشامد و چه نیاشامد او و برادرش امام حسین (ع) کشته خواهند شد و هرگز از این میدان جان سالم به در نخواهند برد، زیرا دشمنان مصمّم به قتل او و جوانان بنى هاشم هستند، لذا چه بهتر که با لب عطشان به ملاقات پروردگارش رفته و به شهادت نائل آید. شاهد مطلب این است که اگر انسان بداند که آشامیدن آب سبب نجات او است خوردن آب بر او واجب مىگردد، ولى حضرت عباس (ع) از زندگى و بقاى خود قطع امید نموده و کشته شدن خود را حتمى مىدانست. رابعاً: حضرت عباس (ع) این را خیانت مىدانست که خود آب بیاشامد در حالى که امام حسین (ع) و عیالاتش و تمام اهل بیتش تشنه هستند. این خلاف ادب است که امام او تشنه باشد و انسان خود را سیراب کند. خامساً: ایثار از سجایا و اخلاق نیکوى اهل بیت بوده است. حضرت عباس (ع) در این واقعه نهایت ایثار و از خودگذشتگى را نسبت به امام حسین (ع) و اهل بیت او نشان داده است، همان گونه که پدرش حضرت امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین، از خود گذشتگى کرده و با سه روز روزه هنگام افطار، غذاى خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند و خود با آب و شکمى گرسنه به سر بردند. ( بر گرفته از سایت دینی پرس و جو) موضوع مطلب : روایتى است که از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که حسین علیه السلام روزى در دامن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم بودند و حضرت با او بازى مى کردند و او را می خنداندند؛ عایشه گفت : چقدر به این کودک محبت دارى ؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: چگونه او را دوست نداشته باشم و از او به شگفت نیایم ؛ که میوه قلب من و روشنایى چشمان من است ؛ اما امت در آینده او را مى کشند. پس ، کسى که او را بعد از شهادتش زیارت کند، خداوند براى او حجّى از حجهاى من مى نویسد. عایشه تعجب کرد و گفت : حجى از حج هاى شما؟!!! فرمودند: بلى ، دو حج از حجهاى من . عایشه گفت : دو حج از حج هاى شما؟! فرمودند: بلى چهار حج . و این رقم را آنقدر بالا بردند که به 90 حج از حج هاى رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با عمره هایش رسید. پس بی جا نخواهد بود اگر از این پس به کربلایی ها حاجی واقعی گفته شود. موضوع مطلب : ایام محرم و روزهای عزاداری سرور عاشقا ، آقا ابی عبدالله الحسین (ع) در جبهه،بچه ها هر چه در امکانات و لوازم و ظواهر تدارکاتی کم داشتند ، در عشق به آقا و حال و حزن و اندوه چیزی کم نداشتند. هر شب اگر دسترسی به حسینیه داشتند در حسینیه و بین دو نماز مغرب و عشاء ، و اگر نداشتند در یکی از سنگرهای ، چادرها و اطاقها با صمیمیت و به دور از ریا عزاداری مینمودند.گاهی هم با حرکت گروهانی و گردانی به صورت دستجات و هیئتهای مذهبی در شهر به یکدیگر سر می زدند و به هم تسلیت می گفتند. روز تاسوعا لشگرهایی به صورت هیات راه می افتادند ، به طرف پادگان ابوذر سر پل ذهاب . در آنجا بود که بچه ها سینه زنی مفصلی انجام می دادند نوحه خوانان پابرهنه می شدند و بعضی از برادران به تبع کسانی که رسمشان بود سر تا پای خود را گل اندود می کردند و با چنین وضعی سینه می زدند. عزاداری خاصه در این دو روز محدودیت بردار نبود و عاشورا خلاصه ی همه ی عزاداری ها بود و بی تابی ها . در محوطه ی قراراگاه ، برادران تبلیغات لشگر ، چادرها و خیمه هایی را که تداعی کننده ی خیام اهل حرم بود برپا می کردند و درست موقع ظهر عاشورا به وسیله ی تعزیه خوانان اسب سوار با مشعلهای افروخته آنها را به آتش می کشیدند و حالتی را در عزاداران پدید می آوردند که قابل وصف نبود. صبح روز عاشورا ، آنهایی که می توانستند به شهرهای مجاور منطقه می رفتند . با همان لباسهای خاکی که سرشانه هایشان را گل مالیده بودند ، با پای برهنه و پوتینهای به هم گره کرده و به گردن انداخته راه می افتادند به سمت مسجد جامع شهر در وضعی که هر بیننده را به خود جلب می کرد و اشک بر گونه هایشان جاری تا آنکه وقت اذان ظهر می شد. فرهنگ جبهه / آداب و رسوم ج2 ص128 موضوع مطلب : یوسف را از یعقوب جدا کردند ، درد فراق یوسف ، یعقوب را از پا درآورد و از گریه زیاد یعقوب کور شد . یعقوب یوسف را دوست داشت و به او عشق می ورزید ، پیامبر خدا بود ولی امتحان الهی سخت بود و طاقت فرسا . یوسف پادشاه مصر شد و خدا یوسف را به یعقوب برگرداند چشم یعقوب روشن شد ، خوشحال شد ، به وصال فرزندش رسیده بود . حسین علی اکبر را دوست می داشت وقتی به قد و بالایش نگاه می کرد جدش رسول الله(ع) را بیاد می آورد . روز عاشورا جوانش راهی میدان شد با لبی تشنه ، حسین همه امیدش را به میدان فرستاد . وقتی علی اکبر از میدان برگشت لبانش خشکیده بود ، طلب آب کرد حسین زبان خشکیده اش را در دهان فرزند گذاشت و دوباره او را راهی میدان کرد . علی اکبر از حسین جدا شد و وقتی حسین چشمش به جوانش افتاد فرقش شکافته بود و آنقدر تیر و نیزه به او اصابت کرده بود که حسین نتوانست او را به خیمه بیاورد . اسماعیل تشنه بود ، بی تابی می کرد ،هاجر بدنبال آب برای طفلش ، بین صفا و مروه ، هفت بار رفت و برگشت ، اسماعیل از تشنگی پای کوچکش را بر خاک می خراشید به حالت تلظی افتاده بود یعنی از بی رمقی فقط می توانست دهانش را مانند ماهی از آب گرفته شده باز و بسته نماید ، چشمه آبی از زیر پای اسماعیل سرازیر شد هاجر طفلش را سیراب کرد ، هاجر آب نوشید و به طفلش شیر داد و خوشحال شد . علی اصغر روز عاشورا تشنه بود به تلظی افتاد ، حسین او را برداشت ،روی دست گرفت تا لشکریان یزید به بی گناهیش رحم کنند و سیرابش نمایند ، تیری سه شعبه گلوی اصغر را شکافت و بالای دست پدر سیراب شد . حسین دلش سوخت ، خون علی اصغر را به آسمان می پاشید . زینب عزیز و محترم بود در مدینه با عشق حسینش زنده بود ، دختر علی بود ، فخر زنان مدینه ، جوانان بنی هاشم ، عباس ، علی اکبر ، پسرانش در طول مسیر تا رسیدن به کربلا به او خدمت می کردند ، او را بر کجاوه سوار و پیاده می نمودند ، بعد از ظهر عاشورا دیگر نه حسینی برایش مانده بود نه عباسی و نه اکبری و نه پسری . اسیر دست دشمن ، محرمی نبود که او را کمک کند بر کجاوه سوار شود . دانستی که چرا تا این حد حسین نزد خدا منزلت دارد و خدا فرشتگانش را هم به عزای حسین می فرستد ؟ چون حجم مصیبت حسین بالا بود و هیچ پیغمبری مانند حسین به مصیبت و سختی نیفتاد . خداوند ابراهیم را در ذبح اسماعیل امتحان کرد ولی در لحظه ای که ابراهیم کارد را بر گلوی اسماعیل گذاشت خداوند امتحان را بیش از این پیش نبرد و او را از ذبح اسماعیل بازداشت و او را به ذبح اکبر وعده داد ولی علی اکبر حسین روی زانوی پدر صیحه ای کشید و جان داد . فرزندان حسین کوچک و بزرگ روزعاشورا ذبح شدند قطعه قطعه شدند دستهای برادرش عباس را بریدند و عمود آهنین بر فرقش نواختند و تیر به چشمش زدند . خودش را با لب تشنه سر بریدند و او ذبح اکبر بود بجای اسماعیل . السلام علیک یا ذبیح الله . از سایت((معجزه قلم)) موضوع مطلب :
شمیم محرم به مشام رسیده و عالم دگرگون شده است، قلب ما تندتر از هر زمان دیگر می تپد و میل به سوگواری در عین دلاوری در روح و جانمان زنده شده. در گوشه گوشه محله هایمان حال و هوای محرم حکمفرماست، چادرهای برپا شده و پرچم های سرخ، سبز و سیاه، کنار چادرها، تن به موج باد داده اند. همه جا ماتم زده است و سیاهپوش. عشق به امام حسین(ع) دلیل و برهان نمی خواهد، این عشق، عقل ظاهربین را پس می زند گویی عشق و محبت به حسین(ع) را با خاک و گل سرشته اند، دیدن فوج فوج سیاهپوش عزادار، زیر خیمه حسین(ع) چه تماشایی است. همه آمده اند، همه اهل محل، پیر و جوان، زن و مرد، دانشجو و کارگر، همه و همه. بی رنگ و ریا در صف هایی منظم، سر از پا نمی شناسند. همه در پی عاشورایند، عاشورای حسین(ع). چشمانت را که باز کنی، همه را می بینی. همه ماتم زده و سوگوارانه از بچه خردسال و کوچک دبستانی گرفته تا همسایه دیواری، پیرمرد، پیرزن، بقال و کفاش محله و... همه هستند و هریک مشغول کاری؛ دیگر نه خبری است از ابهت و جذبه همسایه و نه از بدخلقی های نابهنگام بقال محله. حتی جوان ناآرام محله هم به عزاداران تشنه، شربت نذری می دهد. حسینا! در دل های اهل محله مان چه می گذرد. عزیز زهرا با آنها چه کرده ای که این گونه فارغ از خود شده اند. در دسته های عزاداری کسانی را می بینی که باورت می شود دیگر اینجا شغل و منصب و مقام جایگاهی ندارد. همه خودشان را فراموش کرده اند و فقط و فقط به حسین(ع) و شهیدان کربلا می اندیشند. سخت است باور کنی یکی از سرشناسان محل، ساعت ها در صف طولانی غذای روز عاشورا می ایستد و حتی ته مانده نذری را برای بیمارش هدیه می برد. باور کن! اشتباه نمی کنی، اینها هم محله ای های تو هستند، این بار همه را خوب می شناسی. اما باورش برایت کمی دشوار است و به این فکر می کنی که محرم چیست. مردم از محرم و حسین چه دیده اند. از زینب(س) و علی اصغر چه می خواهند. عاشورا چه فلسفه ای دارد. مردم چه می جویند و با خود می اندیشی که رمز ماندگاری قیام امام حسین(ع) در چیست. و بعد با مردم هم صدا می شوی و زمزمه می کنی حسین، حسین(ع)... ناهید جعفرپورکامی (کیهان-25/10/86) موضوع مطلب :
موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |