خا نه دوست آخرین مطالب
پاسخ میثم مطیعی به هجمههای اخیر پس از شعر خوانی در عید فطر/ دیگر نصیحت صف اول صلاح نیست!شعر خوانی دکتر میثم مطیعی در مراسم نماز عید سعید فطر با واکنشهای مختلفی از جانب برخی طرفداران دولت همراه شد و آنان که نسبت به بیان واقعیتها پیرامون خسارتهای توافق هستهای گلهمند بودند اقدام به حمله این مداح انقلابی کردند. روز گذشته در نهایت سکوت میثم مطیعی شکسته شد و این مداح انقلابی با ذکر اشعاری نسبت به این مسئله پاسخ داد.گروه سیاسی-رجانیوز: دکتر میثم مطیعی به اتفاقات پس از عید فطر واکنش نشان داد.
به گزارش رجانیوز فیلم و متن شعر این مداح انقلابی که از آن به عنوان " اولین و آخرین واکنش میثم مطیعی" یاد میشود به شرح زیر است:
ای دوستان که در صف دوم نشسته اید!
وی دوستان که در صف سوم نشسته اید!
ای دوستان که در صف چارم به هردلیل
یا اینکه جایی از صف پنجم نشسته اید!
ای دوستان... شما... نه... شما... پشت نردهها
آری شما که غرق تبسم نشستهاید
ای دوستان که در صف شش، هفت، هشت، نُه
فرقی نمی کند صف چندم نشسته اید
دیگر نصیحت صف اول صلاح نیست!
ای ناصحان که در دل مردم نشسته اید
گویند حرف عدل مگویید و مشنوید
دندان نهید روی جگر خاصه روز عید
وحدت شکن مباش و خیانت مکن دگر
دعوت به کار و خدمت و همت مکن دگر
از کارگر ز دست پر از پینه اش مگو
از دردهای سینه ی بی کینه اش مگو
آیینه ی تظلّم پیر و جوان مباش
فریاد دادخواهی معدنچیان مباش
آخر چه وقت دم زدن از عدل حیدر است؟
نهج البلاغه بسته بماند وزینتر است!
وحدت شکسته هر که به دشمن زند نهیب!
حرمت شکسته هر که ز جرأت برد نصیب!
هر شکوه از خیانت دشمن خیانت است!
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
باید گذاشت تا به ابد دست روی دست
گر پشت پا زده ست به عهدی که بسته است
مداح را چکار به نقد و نصیحت است؟
مداح مدح ما کند و بس کفایت است!
***
کم نیست حرفهای نگفته هنوز هم
کم نیست دردهای نهفته هنوز هم
ذاکر شوی نفس نفست وقف هیئت است
وقف صدای مردم و نذر عدالت است
آموختیم امر به معروف با حسین
هرکس حسینی است و فداییست یا حسین
مدح حسین نقد کژیهای امت است
مداح نور دشمن تزویر و ظلمت است
هر دم میان "هِقهِق" و "حَقحَق" زحق بگو
چون دعبل و کمیت و فرزدق ز حق بگو
مداح اهلبیت زبان نگفتههاست
فریاد او صدای هر آنکس که بی صداست
قند است نقد، تلخ شده کامشان چرا؟
عریان شده ست دشنه ی دشنامشان چرا؟
تحریم های تازه رسیده به خیر باد
تحریم دادخواهی و تحریم انتقاد
هرگز نمیرویم به ترس از میانه، ما
مرد شهادتیم چنین فاتحانه، ما
ای مردم همیشه مقاوم، به یادها
ای قوم استوار در این گردبادها
ای سروهای در دل تاریخ سربلند
ای مردم همیشه غریب و شکوهمند
تنها اگرچه در دل سنگر رها شویم
ما عهد بسته ایم زبان شما شویم
زخم زبان ز دوست و دشمن چشیده ایم
توهین نکردهایم؛ که توهین شنیده ایم
حاشا در این مجاهده کوتاه آمدن
یا با فساد ثانیه ای راه آمدن موضوع مطلب : شعر بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور که صبر میوه شیرین تر از ظفر دارد
بخوان دعای فرج را که با شکسته دلان نسیم لطف خدا، انس بیشتر دارد
بخوان دعای فرج را و ناامید مباش بهشت پاک اجابت، هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که آسمان ها را شمیم غنچه نرگس ز جای بردارد
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده اشک که یار گوشه چشمی به چشم تر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد
پی نوشت: امـام زمـان(عج) فرمودند: «اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان فی ذلک فرجکم» برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید به راستی که فرج شما در آن است. بحار، ج53، ص181 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم و فرجنا بهم موضوع مطلب : شعر هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟ من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟ گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟ عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟ تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم؟ راستی، این همه بیمار نباشم چه کنم؟ چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟ ابرویت تیغ مصری ست که جان می طلبد به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟ خواستم نام مرا هم بنویسند همین سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟ من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟ موضوع مطلب : شعر فاطمه مظهر حق واسطه ی فیض خداست اسوه ی صبر و رضا مشرق انوار هداست طلعت پاک نبوت ز رخش جلو گر است مصدر علم لدن آیه ی تسلیم و رضاست همسر شیر خدا ام حسین است و حسن محور ارض و سماء دخت رسول و سراست ظلمت لیل حکایت کند از عفت او همه ایام علی در غم او شام عزاست رخ آن بانوی دلخسته ز سیلی نیلی حرمتش بعد پدر دستخوش قوم دغاست قلب او را بشکستند و دگر پهلوی او وای از میخ در و سینه که اسرار خداست اثر تخته ی در مخزن اسرار شکست سقط شدآن گهر پاک که شمع شهداست طاقتش بین در و آتش و دیوار برفت هر دم از ناله ی او خون جگر ارض و سماست فضه را کرد طلب جست از او استمرار یاعلی یا ابتا گفت که مولا برخاست ضیغم عرصه جست چو نظر کرد بدید خانه اش هجمه ی دشمن شده غوغا بر پاست دست بر تیغ دو پیکر بنمود و قدر است آمد اندر نظرش اینکه کنون صبر بجاست سوخت تا شام ابد قلب محبین زین غم تا بشداشک فشان خامه رهائی بینواست
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر سرو بستان حسن از شاخسار هل اتی لاله ی گلزار نرجس ماه برج اِنّما اختر ثانی عشر در آسمان اولیا مهدی صاحب زمان و سایه ی لطف خدا علت غایی موجودات پیدا و نهان لنگر ارض و سماء ناموس خاص کبریا آسمان از بهر تعظیمش خم آمد چون حباب آمد و بنشست بر مسند وصی الاصفیا لطف بی حدّ میر امجد اولیاء را جانشین یا جمال انورش مصداق مصباح الهدی اشرف اولاد آدم صاحب دیوان عشق سر مستودع سرور سینه ی خیر النسا یملا الارض از وجودش بر نظام عدل وداد نور وجه ا... و مرآت جمال کبریا حشمت ا... است اندر بارگاه رفعتش چون (رهائی) مور لنگی آمده در التجا
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر *مرثیه درشهادت حضرت امام محمدباقرعلیه السلام* ای وارث خونین کفن کرببلا گل بوته ی گلزار علی(ع) و زهراء(س) هستی تو شکافنده ی آیات و علوم هم نور هدایتی ز آل طاها(ع) اسلام گرفته رونق از علم شما قرآن و علوم علوی(ع) شد احیاء هرجا بدرخشید حدیثی گویند از صادق(ع) و باقر(ع) است ای اهل ولاء تو وارث احمدی(ص) وسجاد(ع) وعلی(ع) قرآن و زبور پدر از تو احیاء دین بیمه شد از علوم و اخبار شما تا روز قیامت که شود حشر بپا صد حیف که در هفتم ذیحجه بشد از زهر جفا شهید نجل زهراء(س) شد کشته ی زهر کین امام باقر(ع) از جور هشام ملحد شوم دغا داغت زده بر قلب محبین شرری کز شعله ی آن سوخت همه ارض وسماء در خاک بقیع گشته مدفون بدنت در مضجع باب خود به شهر بطحاء گردید مدینة النبی(ص) خاک بقیع بین الحرمین با رسول(ص) دو سراء تخریب نمودند حرم های شما وهابی و کفار و نکردند حیاء تا بهر (رهائی) از کف آل سعود شمشیر به کف برون شود دست خدا ظاهر بشود به رایت قرآنی مهدی(عج) و بگیرد انتقام ازاعداء (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر
اثر هنری که رهبر انقلاب 2 بار از آن تجلیل کرد+فیلمبه گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: برای اولین بار رهبرمعظم انقلاب در یک مراسم عمومی با حضور هزاران نفر از یک اثر هنری تقدیر نمود. این اثر هنری سرودی دسته جمعی در دیدار بسیجیان با مقام معظم رهبری بود که به محض آغاز سخنرانی، معظم له از این سرود تجلیل نمودند. اسماعیل احمدی که شاعر و خواننده ی این اثر هنری است می گوید: آنچه سرور و خشنودی مرا بیشتر نمود نامه ی رسمی بیت بود که برای دومین بار، رهبری با جملاتی ارزشمند این اثر را مورد لطف خود قرار داده بودند. وی که صله ای نیز بابت این کار هنری دریافت نموده بود ادامه داد: پس از این دو تمجید بی نظیر که هنوز هم بدیلی ندارد بر آن شدم تا این کار را در استدیو خوانده و ضبط کنم که به لطف کارگردان بسیجی محمدعلی مردانی از سفر امام به خراسان شمالی نیز تصاویری تهیه و نهایتا تبدیل به نماهنگی تحت عنوان «یار علمدار» گردید. فرمایش ولایت در تعریف این اثر: « سرودی هم که این برادران عزیزِ سرودخوان اجرا کردند، بسیار خوب بود؛ هم مضمون، هم اجرا بسیار خوب و جالب بود » متن شعر: ما امت قرآنیم جا مانده ی یارانیم در سایه ی تو آقا چون موج خروشانیم ما پیرو زهراییم دل داده ی مولایم رزمنده ی هر میدان روشنگر فرداییم دشمن چه هراسان است این خطه شیران است هیات من الذله این رسم شهیدان است تا جان به بدن داریم ما یار علمداریم خنثی شده هر تحریم در همت و در کاریم ما لشگر توحیدیم صد فتنه به خود دیدیم در عهد تو ای رهبر تابنده چون خورشیدیم موضوع مطلب : شعر *هجران و غم منتظران کی به سر آید* هر صبح و مساء در طلب روی نگاریم از شوق ملاقات رخش روز شماریم چون مرغ شباهنگ سحر خواب نداریم بر خاک بساییم رخ و ناله بر آریم (تا صبح سعادت دمد و مهر فروزان تابد به جهان و بکند چهره نمایان) روشن کند از جلوه ی خود این شب دیجور در آینه ظاهر بکند آن رخ مستور عالم شود از ماه رخش نور علی نور هر جا که گذر کرد کند چون جبل طور (موسی صفتانند همه عاشق رویش از بهر اطاعت بشتابند به سویش) یاران به خون خفته سر از خاک برآرند در نصرت او بار دگر بال و پر آرند از یوسف گم گشته به عالم خبر آرند در یاری او بر کف خود باز سر آرند (گویند که باشد پسر فاطمه(س)پیروز باطل شده نابود به صمصام عدو سوز) عالم بشود دشت خُتن زان گل رخسار قرآن بشود حاکم از آن لعل گهر بار بر مسند حق تکیه زند آن شه ابرار بر روی زمین جلوه کند دولت بیدار (احکام شود ساری و جاری به عدالت نابود شود روی زمین کفر و ضلالت) کی منتقم آل محمد(عج)ز در آید هجران و غم منتظران کی به سر آید کی یار سفر کرده ی ما از سفر آید آن مهدی(عج) موعود و شه دادگر آید (تا ظل همایون وی افتد به سر ما روشن شود از نور جمالش بصر ما) تا سایه ی مهدی (عج)به سر منتظران است روشن به دو عالم بصر منتظران است مشتاق رخش چشم تر منتظران است بر یاری او جان و سر منتظران است (آن کس که بود طالب دیدار فدایی است از قید غم و گردش ایام (رهائی) است) (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر قال رسول ا...صلی ا...علیه و آله:حسین منی و انا من حسین قبله ی اهل یقین سرای حسین است اشرف ملک مکین سرای حسین است لنگر عرش برین به طارم اعلا رشگ بهشت برین سرای حسین است سایه ی طوبی اگر طلب بنمائی واسطه ی بهترین سرای حسین است لطف عمیش همیشه ساری و جاری اختر چرخ برین سرای حسین است افسر شاهلیت خدمت کویش هستی عالم رهین سرای حسین است حد حریمش گذشته از سر گردون سجده گه عارفین سرای حسین است یثرب و زمزم صفا و مروه و بطحاء نور دل مومنین سرای حسین است محرم سر خدا بودبه دو عالم ناله ی هل من معین سرای حسین است نصرت قرآن نموده خون خدا شد یاور مستضعفین سرای حسین است وادی طور است و کعبه ی تعظیم آینه ی هر جبین سرای حسین است نیر اعظم بگفته به وصفش من ز حسینم یقین سرای حسین است نیست به غیر از حسین و آل محمد(ص) حصن حصین در زمین سرای حسین است سید و سالار و قبله ی عشاق یا یدی ا.. بین سرای حسین است نیست (رهائی) به غیر حبل ولایش تکیه گه مسلمین سرای حسین است (اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر یا فاطمه ای بانوی پهلو شکسته در ماتمت ارض و سماء در غم نشسته از ضرب سیلی صورتت گردیده نیلی نه چرخ سوزد زین الم ای دل شکسته گویای حالت شد درب و دیوار گریان خلایق از رنج مسمار آتش فکندند از جفا بر درب خانه قنفذ شکسته بازویت از تازیانه شرم از خدا ننموده و نی از پیمبر آن بت پرست مفسد شوم زمانه داغت به عالم زد شعله ی نار عالم فدای آن جسم بیمار شاه ولایت را سوی مسجد کشیدند هم رشته ی توحید را از هم دریدند زاغ و زغن عقد اخوت بسته با هم در مهد طاووس ولایت آرمیدند عالم ز آهت شد تیره و تار گشتی شهید قوم تبهکار کردی وصیت با علی هنگام تدفین راضی نیم حاصر شوند آنقوم بی دین بند کفن بگشوده و در بر گرفتی گل های باغ مصطفی چون جان شیرین مولا نهاده سر روی دیوار جاری نموده اشک گهر بار جن و ملک گریان شده اندر غم تو خلق جهان نالان شده در ماتم تو قلب جهان صاحب زمان تا روز محشر سوزد ز داغ محسن و داغ غم تو گوید رهائی با حالت زار آه از جفای قوم تبهکار (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |