خا نه دوست آخرین مطالب
* زوجه ی نیکو زآیات خداست * بر جهان آفرینش تا خدا منّت نهاد بهر استحکام آن شالوده ی اُلفت نهاد گفت اَحْبَبْتُ لِیُعْرَفْ آن محبت آفرین تا کند ایجاد شور و عشق در روی زمین خلق بنموده خلایق را و عشق آغاز شد با محبت پایه ی دیر کهن دمساز شد آفریده آدم و حوا کرامت را ببین دیده بنما باز ای انسان جلالت را ببین بارک الله گفت بر خود خالق ارض وسماء تا ز روی معرفت آیی و بشناسی خدا بر اساس ازدواج این عالم ایجاد را پایه بنهاده نگر ایجاد عدل و داد را امر زوجیت مُسجّل گشت اندر این جهان تا بشر اندر حضیض آن بماند در امان لا جرم هر کس سعادت را به دنیا طالب است بهر او یک زوجه ی صالح به عالم واجب است گر نگیری زن برادر این جهان زندان بود گفت شاعر بی زن و دندان جهان زندان بود هم خدا فرموده باشد در کتاب مُستَبین دیده ی خود باز کن آیات قرآن را ببین امر پیغمبر(ص) بود از بهر مردان ازدواج تا امان باشد بر ایشان از گناه و اِعوجاج هم امامان دگر از ابتداء تا انتهاء امر بر تزویج کرده تا به جا ماند حیاء *زن برای مردها آسایش است بهر انسان مایه ی آرامش است زوجه ی نیکو زِ آیات خداست در شدائد بهر شوهر با وفاست زن تو را فرزند نیکو آورد این همه گلهای خوشبو آورد اندرون خانه از وی با صفاست راضی از رفتار نیکویش خداست او نگهبان حیاء و عفت است بهر شوهر سایبان رفعت است دین و ایمانت شود محکم پسر گر بگیری زوجه ی بی درد و سر او تو را آرام بخش از غصه هاست هر زنی کو با قضای حق رضاست زن بگیر و زن بگیر و زن بگیر در کنار سایه اش مسکن بگیر تا (رهائی)گردی از کل شرور امر حق اجرا نما بنما سرور (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر قربون کبوترای حرمت امام رضا قربون این همه لطف و کرمت امام رضا گفته ای هرکی بیاد به پابوسم توگرفتاری به دادش می رسم گفته ای هرکی بیاد به دیدنم من میام سه جا بهش سر می زنم آنقدر در می زنم این خانه رو تا ببینم روی صاحب خانه رو قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت از روزی که با تو آشنا شدم مورد مرحمت خدا شدم گفته ای هرکی بیاد به پابوسم توگرفتاری به دادش می رسم گفته ای هرکی بیاد به دیدنم من میام سه جا بهش سر می زنم منم امروز به زیارت اومدم به امیدی در خونت اومدم توی قبرم آقا جون منتظرم که بذاری کف پاتو روسرم آقا از گناه پرم سوخته شده چشم من به گنبدت دوخته شده آقا جون جان جوادت رام بده هرچی که امروز ازت می خوام بده دوریم از بدی و زشتی بده بیا با خدا منو آشتی بده دل عاشقات برات پر می زنه گدا رو ببین داره در می زنه آنقدر در می زنم این خانه رو تا ببینم روی صاحب خانه رو یه روزی میاد که زیر خاک بشم کی میشه که از گنا هام پاک بشم توکه از بیچارگیم خبر داری چرا می پرسی باهام چکار داری صابخونه مثل سگا ولم نکن پشت در انقده معطلم نکن اومدم با دل پرخون سوی تو اومدم تا که ببینم روی تو اومدم تا عقده دل وا کنم اومدم اینجا تو رو پیدا کنم چی میشه به قلب خسته جون بدی خودتو امشب به من نشون بدی بیا ای نور دو چشمان ترم می دونی جز توکسی رو ندارم یه کناری روی خاکها می شینم صحن با صفا تو مولا می بینم دوست دارم تو هم رو چشمم بشینی عاشقت رو روی خاکها ببینی با وجودیکه تو رو ندیده ام درد عشقت رو به جون خریده ام تو به سرمایه من نکن نظر بیا و امشب منو ندید بخر قطره ام که دل به دریا زده ام خودمو تو زوارت جا زده ام اومدم به دیدنت ابا الحسن دست من به دامنت ابا الحسن نکنم رد ز درت ابا الحسن جان زهرا مادرت ابا الحسن شاعر: شهید غلامعلی رجبی
موضوع مطلب : شعر «غزه پیروز»
با شعر مهدی سیار
روی همین ویرونه های خونین کنار خاکستر باغ پرپر به پا کن امشب جشن پیروزیتو بگو بگو بگو الله اکبر ***** با دو هزار کشته صبر کردی با ماتم این همه طفل معصوم حالا تویی و اشک شادی و غم غزه پیروز همیشه مظلوم ***** دشنه دشمنا همه یک طرف خنجر نابرادرا یک طرف یوسف تنها، تو ولی عزیزی لا تخف، الله معک،لا تخف ***** حالا میفهمی که چقد حقیره دشمنی که یه عمره روبروته گنبد آهنینی که میگفتن سست تر از لونه عنکبوته ***** فرمانده کاشکی بودی و میدیدی که موشکات برید امون دشمن بزدلای جهنمی روز و شب فقط پی سوراخ موش میگشتن ***** هر کی بمونه پای حرف حقش شکست اهل باطلو میبینه غزه سربلند بگو به عالم شکستن تحریماراهش اینه ***** دشنه دشمنا همه یک طرف خنجر نابرادرا یک طرف یوسف تنها، تو ولی عزیزی لا تخف، الله معک،لا تخف ***** حالا میفهمی که چقد حقیره دشمنی که یه عمره روبروته گنبد آهنینی که میگفتن سست تر از لونه عنکبوته موضوع مطلب : شعر یک شعر متفاوت به مناسبت روز دختران
محسن رضوانی، به مناسبت میلاد کریمه اهل بیت علیها سلام و روز دختران، قطعه شعر متفاوتی را سروده و به همه خواهران تقدیم کرده است. آنچه در ادامه می خوانید، سروده رضوانی با عنوان «وزیر اعظــــــــــــــــــــــــم» است که در وبلاگ عصفور منتشر شده است. *****
هرگز کسـی جاشو نمیگیره مادر نگین و گـوهر خونه س
با این همه، خــواهر برای ما
یه رونوشت از مادر خونه س
*****
هرکی که خواهر داره می فهمه
هرکی که خواهر داره می دونه
مادر اگه «سـلطان غم » باشه
خـــواهر «وزیر اعــظمِ » اونه
*****
یه درد دل هایی تو دنیا هس
حتی نمیشه پیش مادر گـف
یه درد دل های بزرگــی که
تنها باید تو گوش خواهر گف
*****
وقتی عروســـی می کنه انگار
یه تیکه از قلبــت جدا کردن
با اینکه میخندی ولی چشمات
دنبال جای گریه می گـردن
*****
عین زلال حـــوض، یکرنگن
عین گــُلای نسترن، حساس
تو سرد و گرم زندگـی هامون
تلطیف خونه کار خواهر هاس
*****
خوب و قشنگ و ترد و بارونی
مث بهــــارن مث پـــاییزن
وقتی بــرادر میره ســـربازی
دلتنگ میشـن اشک میریزن
*****
هرکی که خواهر داره می فهمه
هرکی که خواهر داره می دونه
مادر اگه «ســلطان غم » باشه
خواهر «وزیر اعظــــمِ » اونه موضوع مطلب : شعر ای آسمان مجد و شرف در کنار قم معصومه گوهر صدف و اعتبار قم هم ملجأ وضیع و شریف و مدار قم هجرت نموده اند همه در دیار قم در مضجع شریف شما و مزار قم از یُمن مقدم تو به شهر و دیار قم باب الحوائجی چو پدر در کنار قم هر صبح و شام بوی بهشت از غبار قم آییم در کنار مرقد تو در جوار قم هر روز کن سلام و تحیّت نثار قم باشد که برقرار بماند قرار قم ایمن زفته ی مردم صاحب وقار قم حق کریمه بانوی با اقتدار قم (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر بده ساقی می باقی که ماهی با صفا آمد مه میلاد سلطان خراسان ماه برج اِنّما آمد قدح بر کف بیاور باده اندر ماه ذیقعده به مشتاقان بده ساغر که بزمی بی ریا آمد کرامت کن در این ماه کرامت بر من مسکین رحیقی زان ختام مسک بو ماه رضا آمد گلی از گلشن طه سرور سینه ی یاسین ضیاء چشم صدّیقین به بزم هل اتی آمد چو بگذشت از مه ذیقعده پنج و شش منور شد مدینه چون فروغ جلوه شمس الضُحی آمد گرفته در بغل موسی ابن جعفر نور چشم خود که گلزار ولایت را علی موسی الرضا آمد مبارک خاک ایران شد ز نسل پاک آن حضرت فروزان اختری از نسل او در شهرضا آمد چراغانی نموده آسمان ملک ایران را که در هر گوشه ی آن روضه از آل پاک مرتضی آمد کریمه حضرت معصومه تالی تِلْوِ معصومین بتول سوّمین از مجد او قم پر بهاء آمد جهان از یُمن او در غُرّه ی ذیقعده شد روشن مزارش مرکز فقه و علوم مصطفی آمد دو چشم دوستان روشن ز بعد کوری دشمن که صدق سوره ی کوثر ز بعد مصطفی آمد بود راه رهائی از سَقَر مِهر و ولای او درود بی کران بر حضرت خیرالنساء آمد (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر می دهد صبح به رخسار نکویت صلوات می فرستد مه و خورشیه به سویت صلوات میدهد باز به لبهای مُحِبّت لبخند میزند تیر به چشمان عدویت صلوات فرش را عرش نموده است نگاه سبزت بشکفد همچو گل از خاک ز بویت صلوات ! مست کن مست ، مرا از می عشقت ای که ساقی عشق تو هستی و سبویت صلوات شوق دیدار تو در سینهی من تازه شود می دهد هر که برای گل رویت صلوات « عابد » از روی سیاه خود شرمنده مباش برده گرد گنه کهنه ز رویت « صلوات » موضوع مطلب : شعر خدا کند که ببخشد مرا خدای غفور ***** وبال و وزر گناه است روی دوش دلم امید من به همین جمعه هاست تا هر بار ***** *****
موضوع مطلب : شعر *مناجات عشاق* موشح به آیه ی کریمه ی {شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن} شوریدگان عشقت چون بال و پر گشودند هر صبح و شام دامن از اشک تر نمودند رخ بر تراب سودند تا ره به تو گشودند رمز حیات جستند از خود سفر نمودند مست از می اَلَستند بر غیر در ببستند ضیق است وقت عشاق غَضِّ بصر نمودند اندر جوا جانان فارغ ز رنج دوران نائل به وصل معبود زین ره گذر نمودند از خان نعمت دوست بودند در تنعّم لیل و نهار خود را صرف هنر نمودند ذوب از جلال مطلوب محو جمال محبوب یا رو دیار گویان هنگامه سر نمودند اندر ضیافت او در ظلّ دولت او نام نکوی دلبر مدِّ نظر نمودند زاد ره سعادت بردند ازین ضیافت لوح دل از معاصی محو اثر نمودند فصل جلال معبود بر جمله گشته مشهود یادی از آن دل آرا وقت سحر نمودند هجرت کنند یاران چون ابر در بهاران از اشک همچو باران سجاده تر نمودند لطف خدای رحمان ره زاد راهشان گشت قرآن فجر خواندند عزم سفر نمودند ره بر حیات جاوید سر فصل صبح امید این است ای برادر یاران گذر نمودند نام نکوی ایشان زینت نموده تاریخ از ماسِوی (رهائی) صرف نظر نمودند (اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی) موضوع مطلب : شعر علیرضا بدیع
باز آمده ام دست به دامان تو باشم
کافر شوم از غیر و مسلمان تو باشم
سی روز جدا باشم از آشفتگی خلق
تا معتکف موی پریشان تو باشم
تا شام ابد حلقه به گوش تو بمانم
از صبح ازل گوش به فرمان تو باشم
سی روز قبولم کن و مهمان دلم باش
تا سی شب پر خاطره مهمان تو باشم
قرآن به سرم بود، که امشب شب قدر است
جانم به کفم بود که قربان تو باشم
آیات تو را بر طبق سینه گذارم
رحلی شوم و حافظ قرآن تو باشم موضوع مطلب : شعر پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |