خا نه دوست آخرین مطالب
از هر طرف که شود کشته به سود آمریکاست موضوع مطلب : ((وبلاگ آهستان) ) دموکراسی آمریکایی و عربی در بحرین بدون تعارف دموکراسی خیلی چیز خوبی است. چون به مردم اجازه میدهد که سرنوشتشان را خودشان تعیین کنند، مخصوصا اگر دموکراسی از نوع آمریکایی با چاشنی عربی باشد. آنچه این روزها در بحرین میگذرد تبلور همین دموکراسی شیرین آمریکایی و عربی است که دست به دست هم دادهاند تا به هر قیمت ممکن، مانع از ایجاد یک دیکتاتوری مذهبی آنهم از نوع شیعی در بحرین شوند. بحرین بیش از هر کشور دیگری به دموکراسی نیازمند است. حتی بیشتر از لیبی، مصر، تونس، عربستان، امارات، کویت و … بحرین کشوری است با اکثریت مردم شیعه که اگر با قید و بند دموکراسی، کنترل و مقید نشوند، حتما به دامن جمهوری اسلامی پناه میبرند و هلال شیعی را در منطقه تکمیل میکنند. پس عقلانیت آمریکایی و عربی اقتضا میکند که فعلا بیخیال مصر و تونس، حواسها را برای اجرای دقیق دموکراسی در بحرین متمرکز کنند تا مبادا کسی ساز مخالف بزند. البته دموکراسی به همین راحتیها به دست نمیآید. گاهی باید به زور اسلحه، اشغال نظامی و ریختن خون آدمها باشد. مردم بحرین باید سپاسگزار آمریکا و عربستان باشند که این همه رنج و مشقت را تحمل میکنند تا در گوشهای از این کره خاکی، مردم را بر کشورشان حاکم کنند. دموکراسی وارداتی است، صادر کننده خودش میداند که چه میوهای به درد چه مردمی میخورد. مثلا در ایران باید از معترضان حمایت کرد ولی در بحرین نباید از معترضان حمایت کرد، بلکه باید آنها را سرکوب کرد! دموکراسی تبلیغاتی نیست، پس نباید از آب گلآلود ماهی گرفت و خون آدمها را بهانهای برای تبلیغات ضد آمریکایی کرد. صدها و هزاران نفر باید قربانی شوند تا میوه شیرین دموکراسی آمریکایی عربی در منطقه بارور شود. این قربانی میتواند ندا آقاسلطان باشد و یا جوانان بحرینی که کسی اسم آنها را هم نمیداند! این جور مواقع، بعضی مخاطبان خاص اعتراض میکنند که ما آمریکایی نیستیم و اصلا کاری به آمریکا نداریم. آنها به خاطر منافع خودشان از ما حمایت کردهاند و میکنند! ای لعنت به این منافع آمریکایی که شما پیاده نظامش شدید. بگذریم که بعضی دوستان سبز ما، رسما حقوق بگیر صدای آمریکا هستند. نوش جانتان. دموکراسی آمریکایی حلالتان. خم به ابرو نیاورید و تحت تاثیر القائات جمهوری اسلامی قرار نگیرید. موضوع مطلب : ما را ز کورش اعتبار نیست ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست فخری به داریوش و به اسفندیار نیست مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست در سایه محمد و آل محمدیم برتر از این برای بشر افتخار نیست ابنای دین و سوره توحید و کوثریم بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست اندر دژ ولایت و حصن امامتیم مانند این حصار به گیتی حصار نیست ما امت عدالت و صلح و اخوتیم در ما نفاق و شیطنت دیو سار نیست از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست گر مدعی تلاش به توهین ما کند با او بگو که از تو جز این انتظار نیست تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات راهی که میروی ره پروردگار نیست زنده است دین احمد (ص) و قرآن و اهل بیت (ع) اکمل از آن طریق سوی کردگار نیست یا رب رسان امام زمان منجی جهان فرّخ، زمان او که در آن، کار عار نیست پر میکند ز عدل به امر خدا زمین بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست آیین دینمداری و تقوا شود رواج رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست آیت الله صافی گلپایگانی موضوع مطلب : پیامبران جنگ به گزارش اشراف ، شرکت لاکهید مارتین به عنوان یک سازنده اسلحه ، سالانه مبلغ 29 میلیارد دلار از قراردادهایی که با پنتاگون دارد دریافت میکند، یا تقریبا از هر دلاری که وزارت دفاع به پیمانکاران خصوصی میپردازد 1 دلار آن سهم شرکت لاکهید مارتین است. هنگامی که رئیس جمهور "دوایت. دی. آیزن هاور" هشدار مشهورش را در مورد خطر مجموعه صنایع نظامی ابراز کرد، هرگز خواب آن را نمیدید که یک شرکت به تنهایی خواهد توانست قدرت و تأثیری را در خود جمع کند که اکنون "لاکهید مارتین" (Lockheed Martin ) داراست. ((پیامبران جنگ)) به عنوان تاریخ جذاب و اغلب رعبآور بزرگترین پیمانکار نظامی آمریکا و همچنین نقش آن در شکل گیری سیاست خارجی بر شمرده میشود. این شرکت، ماهوارههای جاسوسی تولید کرده است؛ به پنتاگون در جمع آوری اطلاعات شخصی شهروندان آمریکایی کمک کرده؛ بازپرسانی برای استخدام در خلیج گوانتانامو مقرر داشته؛ هواپیماهایی را که دارای پیشرفتهترین فناوری هستند تولید کرده است. موارد دیگر این شرکت همچنین در برملا شدن چندین رسوایی سهم بسزایی داشته است. از رشوهگیری مقامات در هلند، ایتالیا و ژاپن در ازای خرید هواپیماهای لاکهید در دهه 1970 تا تهیه رواندازهای توالت 600 دلاری و قهوهسازهای 7 هزار دلاری برای پنتاگون در دهه 1980 شرح ماجرای جذاب ویلیام دی. هارتانگ مراحل ترقی و پیشرفت لاکهید را به عنوان یکی از تأثیرگزارترین شرکتها در جهان به ترتیب زمان نقل میکند و نقش اساسی این شرکت در گسترش مجموعه صنایع نظامی آمریکا را مورد بررسی قرار میدهد. این وقایعنامه میپرسد: چگونه یک شرکت میتواند دریافت کننده بخش آنچنان عظیمی از دلارهای مالیاتی آمریکا از طریق قراردادهایی با پنتاگون، ناسا، اداره امنیت میهنی، وزارت انرژی، سازمان امنیت ملی و حتی سرشماری ایالات متحده و اداره مالیات پر درآمد باشد؟ تاریخچه دقیق و تند و کوبنده هارتانگ رشد و ترقی خیره کننده لاکهید مارتین را دنبال میکند و روشن میسازد که چگونه این غول صنعت اسلحهسازی به شکل گیری سیاست خارجی ایالات متحده در طی چند دهه گذشته کمک کرده است. موضوع مطلب : گوشهای از خاطرات شهید صیاد شیرازی این پیشونى بوسیدن داره/ وقتى ایشون راضى باشن، امام عصر هم راضین قرار بود بهش درجه سرلشگرى بدهند. «گفتیم به سلامتى مبارکه بابا.» خندید. تند و سریع گفت «خوش بحالم امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نیست. وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى کنم ازم راضیَن. وقتى ایشون راضى باشن، امام عصر هم راضین. همین برام بسه. 21 فروردین سالگرد شهادت امیر سرلشگر علی صیاد شیرازی به دست اعضای گروهک تروریستی منافقین بود. به گزارش ابصارنیوز، سرتیپ صیاد شیرازی در سال 67 در عملیات مرصاد که مرزهای غرب ایران مورد هجوم گروهک منافقین قرار گرفته بود، منافقین را شکست داد. سرانجام صیاد شیرازی در مقام جانشینی ریاست ستاد کل به خدمت مشغول شد. سرتیپ صیاد شیرازی در 16 فروردین 1378 با حکم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد اما در صبح روز 21 فروردین 78 توسط اعضای سازمان تروریستی منافقین که با لباس مبدل به منزل ایشان نزدیک شده بودند، ترور شد و به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز شهادت امیر صیاد شیرازی، سایت «سبکبالان» گوشههایی از خاطرات این شهید بزرگوار را منتشر کرده است: این پیشونى بوسیدن داره نبودیم. رفته بودم ملاقات آقاى خامنه اى. عصر که برگشتیم دفتر، پرسید «نبودى. کجابودى؟» گفتم «خدمت آقا بودیم.» از جایش بلند شد. آمد جلو. پیشانیم را بوسید. تعجب کردم. پرسیدم «طورى شده؟» گفت «این پیشونى بوسیدن داره. تو امروز از من به ولایت نزدیک تر بودى.» فرمانده نیروى زمینى تشریف مى آرن آخر شب بود. یک دفعه متوجه سر و صدا شدم. چند نفر مى آمدند طرفم. ایست دادم. کسى داد زد «ازنو! فرمانده نیروى زمینى تشریف مى آرن.» شک کردم .یک درصد هم احتمال نمى دادم آن وقت شب، فرمانپده نیرو بیاید از خط بازدید کند. همین طور جلو مى آمدند. نمى شد صبرکرد. باید کارى مى کردم. ضامن نارنجک را کشیدم و پرت کردم طرفشان. توى بازداشتگاه فهمیدیم که فرمان ده نیروى زمینى ارتش و همراهانش مجروح شده اند. صیاد گفته بود «اون سرباز باید تشویق بشه. چون سر پست هواسش بوده، هوشیار بوده. مقصر فرمانده گردانه که بى موقع داد کشیده از نو.» نمى دانستم بخندم یاگریه کنم. وقتى ایشون راضى باشن، امام عصر هم راضین قرار بود بهش درجه سرلشگرى بدهند. «گفتیم به سلامتى مبارکه بابا.» خندید. تند و سریع گفت «خوش بحالم امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نیست. وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى کنم ازم راضیَن. وقتى ایشون راضى باشن، امام عصر هم راضین. همین برام بسه. نباید ارز رو از کشور خارج کنی راهى مکه بودم. مسافر حج بودم. آمد گفت «عزیزجون، رفتى مکه، فقط کارت عبادت باشه، زیارت باشه. نرى خرید کنى.» گفتم «من که نمى خوام برم تجارت. امّا نمى شه دست خالى برگردم. یک سوغاتى کوچیک براى هرکدوم ازبچه ها که دیگه این حرفا رو نداره.» گفت «راضى نیستم حتابرام یه زیرپوش بیارى. من که پسربزرگتم نمى خوام. نباید ارز رو از کشور خارج کنى، برى اون جا خرجش کنى. موضوع مطلب : برای مردم بحرینی یدحمید رضا برقعی شاعر جوان آیئنی و نویسنده کتاب طوفان واژه ها آخرین شعر خود را برای حماسه برادران بحرینی سروده است. باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است بحر آرام دگر باره خروشان شده است ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است با شماییم شمایی که فقط شیطانی است (دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است) با شماییم که خود را خبری می دانید و زمین را همه ارث پدری می دانید با شماییم که در آتش خود دود شدید فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید گرد باد آتش صحراست بترسید از آن آه این طایفه گیراست بترسید از آن هان! بترسید که دریا به خروش آمده است خون این طایفه این بار به جوش آمده است صبر این طایفه وقتی که به سر می آید دیگر از خرد و کلان معجزه بر می آید سنگ این قوم که سجیل شود می فهمید آسمان غرق ابابیل شود می فهمید پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک ذولفقاری زنیام آمده بیرون اینک هان!بخوانید که خاقانی از این خط گفته است شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است هان بترسید که این لشکر بسم الله است هان بترسید که طوفان طبس در راه است یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله موضوع مطلب : به سیّدحسن گفتیم بیا به عنوان سین هفتم... ایسنا: آزادگان سرافراز دوران دفاع مقدس در دوران اسارت همواره امید به زندگی را در خود نگه میداشتند. یکی از عوامل پایداری آنها در این دوران، ایمان به هدفی بود که در پیش گرفته بودند براین اساس برای غلبه بر تبلیغات روانی دشمن و همچنین اثبات این که حتی در بدترین شرایط هم امید به زندگی را از دست ندادهاند در مناسبتهای گوناگون اقداماتی انجام میدادند که دشمن بعثی را متحیر میساخت. یکی از آزادگان دفاع مقدس در خاطرهای از عیثد نوروز در دوران اسارت میگوید: بالاخره نوروز 1368 فرا رسید. ظاهراً لحظه تحویل سال سرشب بود. همه بچههابرای تهیه سفرههفتسین لوازمی را تدارک دیده بودند. هرچه گشتیم سین هفتم را تهیه کنیم با محدودیتهایی که در بازداشتگاه وجود داشت چیزی به دست نیامد. لاجرم به سیّد حسن گفتیم بیا به عنوان سین هفتم وسط سفره بنشین! همه از خنده رودهبُر شده بودند. لحظهی تحویل سال حال و هوای روحانی و معنوی خاصی بهوجود آمده بود. هر کدام از ما در حال خواندن دعای مخصوص تحویل سال بودیم و زیر لب از خداوند که « محولالحول و الاَحوال» بود میخواستیم که ما را « حول حالنا الی اَحسن الحال» کند. در همهی موارد « الی احسن الحال» ما را هدایت بکند. از بازداشتگاه، از اسارت، از هوای نفس و از همهی چیزهایی که مانع علوِّ درجات معنوی و روحانی ما میشود. صبح روز بعد که اول فروردین محسوب میشد بچههای اردوگاه طبق معمول مرسوم همه ساله در بیرون آسایشگاههایشان به صف میشدند و همه اردوگاه با همدیگر مصافحه کرده و سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند. در این میان ما با هزار حسرت و دریغ از اینکه نمیتوانستیم با آنان همراهی کنیم از میان منافذ پنجره کوچک بالای در با دوستانمان عید دیدنی و احوالپرسی کرده و فرا رسیدن سال نو را به آنها تبریک میگفتیم. آنها متقابلاً عید را به ما تبریک میگفتند و از خداوند رهایی ما را از بند دژخیمان بعثی خواستار بودند. برگرفته از: کتاب " ما هشت نفر: خاطرات جمعی از اسرای محکوم اردوگاه موصل چهار" موضوع مطلب : امام را با امام دفن کردند بسم الله
استاد فلسفه، صندلی را بر میدارد و درست وسط کلاس میگذارد. او از دانشجویان خود میخواهد مقالهای بنویسند و ثابت کنند که این صندلی، وجود ندارد. یکی از دانشجویان دو کلمه مینویسد و برگهاش را تحویل میدهد و بعد از تصحیح برگهها همین دانشجو بالاترین نمره را میگیرد. او در برگهاش نوشته بود: «کدوم صندلی»؟ شاید خندهدار نباشد این که مردمک چشمهایمان درست روی چیزی تمرکز کند؛ آن را به وضوح ببیند و آن وقت از ما بخواهند انکارش کنیم و خندهدارترش این است که ما «بودن» همان چیز را ببینیم و بگوییم «نیست»! درست که ببینیم، مصداقش را زیاد پیدا میکنیم؛ شاید مثل همین حوادثی که در چند وقت اخیر اتفاق افتاد؛ شکست پروژهای به نام انقلاب مخملی در ایران؛ پروژهای که به نقل از پژوهشگران و تحلیلگران سیاسی، از چندین سال قبل کلید خورده بود. بازار بحث و بررسی جنگ نرم در ایران این روزها خیلی داغ است . یعنی یکی دو سالی می شود که مدام این کلمه ها به گوشمان می خورد و هی راه و بیراه ازمان می خواهند که حواسمان را جمع کنیم تا نکند توی دام بیافتیم ! اما تاریخ را که بگردی و زیرو رو کنی ، چیز های زیادی دستگیرت می شود ، آن وقت است که می فهمی ای دل غافل جنگ نرم ومخملی و از این دست نبردها مال امسال و سال قبل نیست و نبوده بلکه خطر خیلی وقت است که بیخ گوشمان وول می خورد و ما از آن غافلیم و شواهد و قرائن هم می گوید که انگار ختم به خیر هم نخواهد شد ! اگر توانسته باشم تا اینجای مطلب ذهنت را درگیر کرده باشم حالا باید بپرسی کی و کجا؟ و این جاست که من باید شاهد بیاورم که می آورم : امام خمینی که از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی ، پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم». یعنی امام عزیز ما تو را خیلی دوست داریم ولی افکارت را با خودت دفن می کنیم ! وجملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام. درست که فکر کنی ، می بینی کلمه "امام" -که برگرفته از نظریه ولایت فقیه امام خمینی بود- به بهانه عزیز بودن امام خمینی و اینکه هیچ شخصی بعد از ایشان لایق این کلمه نیست بایدبا او دفن شود . یعنی امام خمینی این همه با دنیا در افتاد تا فقط برای شخص خودش کلمه " امام " را دست و پا کند ؟؟؟ تا فقط برای خودش منصب بیافریند ؟؟؟و این کجا با افکار آن فرزانه که به حق امام امت بود تطابق دارد؟؟؟ اگر کسی آن روزها حواسش جمع بود ، اگر کسی آن روزها این حرف ها را رد می کرد ، اگر کسی آن روزها پیرو واقعی خط امام خمینی بود ، حالا امروز نباید من و امثال من بنشینیم و مطلب بنویسیم که باید به رهبر بگوییم "امام خامنه ای " ! این ها به نظر شما انقلاب مخملی و جنگ نرم نیست ؟؟؟ سر یک کلمه کشور ریخت به هم! بازرگان استعفای دسته¬جمعی دولت را اعلام کرد و خواستار انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی شدند. 6 شهریور 58 بود و مجلس، مجلس خبرگان قانون اساسی. بهشتی کلمة «امامت» را در قانون اساسی گذاشت. بهشتی آمد و اصل پنجم را مطرح کرد که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است! سال 59 از یکی از اساتید یهودی آلمان پرسیدند «استاد چرا رسانههای شما نمی گویند «امام خمینی»؟ خنده ایی کرد و گفت: آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم، کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمة آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت: آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد وقتی ما بگوئیم «امام» ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می شود. چون کلمه «امام» قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوئیم «رهبر» این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمه رهبر به نفع ما و کلمه «امام» به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد به ایشان می گوئیم «آیت الله». اما امام بار معنوی دارد. یک رسانة شرقی و غربی پیدا نمی¬کنید گفته باشد «امام خمینی»! این ها را هر کس نمی فهمید، بهشتی فهمیده بود. برای همین بود که تمام قد پشت امام ایستاد و شده بود خار چشم دشمنان اسلام! برای همین می گفت: «عزت و عظمت ملت ایران در تأسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی با رهبری ولایت مطلقة فقیه، در جهان به ثبت رسید و این اصل خدشه¬ناپذیر یکی از اصول مهم و سرنوشت¬ساز قانون اساسی کشور است» برای همین راست قامت می¬ایستاد و فریاد می¬زد: «ولی فقیه عمود خیمه دین و رهبر جامعة مسلمین و حاکم حکومت اسلامی است. تا روزی که ولی فقه بر کشور ما حکم فرما باشد ما از هیچ قدرتی نمی¬هراسیم و روز به روز براقتدار این کشور و بر عزت این مردم افزوده خواهد شد» و برای همین¬ها بود که اصرار داشت بگوید: «امام خمینی»! سید محمدباقر حکیم، می رود نجف، از آن جا نامه می نویسد به «حضرت آیت¬الله العظمی امام خامنه ای»! یک هفته بعد ترور می شود! سید حسن نصر الله در همه سخنرانی هایش آقا را "حضرت امام خامنه ایی " خطاب می کند و توی آن شرایط سخت یادش نمی¬رود که بگوید امام خامنه ایی ! ولی ما این جا نشسته ایم ، دست روی دست گذاشته ایم و می گوییم :"آقا" ! فکر می کنیم تنور حمایت از ولایت فقیه را دو آتشه داغ کرده ایم . زهی خیال باطل ! بعضی¬هامان خیلی چیزها شنیده ایم. خیلی هامان ولی خیلی چیزها را نمی دانیم. یا نگفته اند برایمان! یا نمی خواهند بگویند. عیب کار از کجاست؟ الله اعلم! والسلام علی من اتبع الهدی از وبلاک تلاقی موضوع مطلب : اخراج یک زن مسلمان از هواپیمای آمریکایی در راستای اقدامات نژاد پرستانه و تبعیض آمیز کشورهای غربی نسبت به مسلمانان، یک زن مسلمان آمریکایی طی سفر خود به سن خوزه کالیفرنیا، مجبور به خروج از هواپیما بدون هیچ دلیل موجهی شد. به گزارش رحماء "ایروم عباسی" فارغ التحصیل دانشگاه سن دیگو در ایالت کالیفرنیای آمریکا، یکی دیگر از قربانیان اقدامات تبعیض نژادی دولت آمریکا است. وی تنها به دلیل ناراحتی عده ای از مسافران هواپیما از حضور وی، مجبور به خروج از هواپیما شد. عباسی در این خصوص گفت: من برای ادامه تحقیقات خود برای پایان نامه ام قصد سفر به سن خوزه را داشتم که خلبان هواپیما با این بهانه که عده ای از مسافران از حضور من در هواپیما ناراضی هستند، مرا از هواپیما به بیرون راند و گفت که باید با پرواز بعدی به سن خوزه بروم. گفتنی است جمعیت های اسلامی این واقعه اهانت آمیز را محکوم کرده و از پلیس هواپیمایی آمریکا خواستند تا نسبت به این اقدام تبعیض آمیز، از این زن مسلمان عذرخواهی کنند. موضوع مطلب : جملات زیبا اگه یه خودکار داشتی که فقط اندازه ی نوشتن یک جمله جوهر داشت باهاش چی مینوشتی؟ خدایا دوست دارم ***** همیشه واسه گلی خاک گلدون باش که اگه به آسمون هم رسید یادش باشه ریشش کجاست ***** سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن نصب کنی ***** نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم ***** نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد ***** احترام، همان عشق است در تنپوشی ساده ***** آدمی ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهی شد که امروز بدان فکر می کنی ***** کعبه را گفتم تو از خاکی منم خاک، چرا باید به دور تو بگردم ؟ ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی، برو با دل بیا، تا من بگردم ***** آدمها چه راحت با جابجایی یک نقطه از خدا جدا میشوند ***** هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد ، اما همه آنها دوست دارند به بهشت بروند، اما ای انسانها، برای رفتن به بهشت ، اول باید مرد ***** کاغذ سفید را هر چه قدر هم که تمیز و زیبا باشد کسی قاب نمی گیرد ، برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت ***** خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر بسیار است تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست؟ بیهوده متاز که مقصد خاک است ***** خدایا ، من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری! من تویی دارم ولی تو خودی نداری ***** عباسعلی کامرانیان موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |