خا نه دوست ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آخرین مطالب
هویت دینداری، فرهنگ بیهویت (1) محمدمهدی رفیع نژاد دین به عنوان اصول علمی و سنن و قوانین عملی که برگزیدن و عمل به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسانهاست، در طول تاریخ همواره از قداست و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. ضرورت درک دین، تعمیق و به کار بستن آن به عنوان آنچه که به امور انسانها قالب و معنا می دهد، چنان است که کمتر حکومت هایی را می توان یافت که توجه به این ضرورت، هرچند با نگاه حداقلی و اجمالی از نظرشان مغفول مانده باشد. جامعیت دین اسلام به عنوان کاملترین ادیان که توجه به همه زوایای وجود و نیازهای مادی و معنوی بشر و ارائه کننده برنامه حیات سعادتمندانه، آن را از دیگر ادیان متمایز ساخته، همواره بر کسی پوشیده نیست و همین امر باعث گردید تا استعمارگران و سلطه طلبان دین اسلام را همچون سدی در برابر دنیا طلبی خود پنداشته و از این رو از هیچ تلاش و کوششی برای ایجاد انشقاق و تفرقه بین مسلمانان و تحریف موازین انسان ساز این دین الهی فروگذاری نکنند. به عنوان مثال مستر همفر جاسوس وزارت مستعمرات انگلیس در سال 1710 میلادی که سالهای زیادی را برای محو اسلام و شناخت راه های درهم شکستن مسلمانان و نفوذ استعماری در ممالک اسلامی جاسوسی کرده است، درخصوص یکی از راه های رسیدن به این اهداف می گوید: "باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر بیرون کشید ...و پس از آن که زنان را از زیر چادر و عبا بیرون آوردیم، باید جوانان را تعریف کنیم که دنبال آنان بیافتند تا در میان مسلمانان فساد رواج پیدا کند." یکی از توجهات خاص دین اسلام هم بر اهمیت و جایگاه زن و توجه به ارزشهای درونی آن و لزوم حفظ پوشش ظاهری در مقابل چشمان نامحرمان و هوسرانان می باشد. اهمیت این ارزش تا حدی است که خداوند آیات 30 و 31 سوره نور را به عنوان شأن نزول حجاب نازل می فرماید و در آن، مردان و زنان را از نگاه های ناپاک برحذر می دارد. همچنین احادیث و روایات بسیاری در مقام و شأنیت زن وارد شده است که همگی نشان از نگاه معنوی، ارزشی و الهی است که اسلام نسبت به زن دارد. از جمله آنکه امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای به امام حسن(ع) در بیان مسئله حجاب می فرمایند: ...(زنان را) در پرتو حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند زیرا که سخت گیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنان است. زن در طول تاریخ به جهت درک اهمیت ارزش و جایگاه انسانی او هماره در مضیقه بوده است. اما این رویکرد در غرب و مخصوصاً بعد از دوره رنسانس رنگ و بوی تازه ای گرفت و حتی به دنبال آن، برخی مکاتب مادی نظیر اومانیسم، فرویدیسم و... در بیان توجیه علمی آن ظهور پیدا کردند که ماهیت آنها چیزی جز نگاه مادی، حیوانی و جنسی به زن در لباس انسانیت و آزادی نبود. در حقیقت نگاهی که در آن زن به عنوان برده جنسی، رایگان در اختیار تروریست های جنسی قرار می گرفت. تبعات و آثار این نگاه تک رهبری افراطی به زن به گونه ای است که اصولاً در غرب بنیان خانواده معنا و مفهومی ندارد و در ورای بهشت خیالی برخی زنان در غرب چنان جهنمی نهفته است که تار و پود بشریت را به نابودی می کشاند. بدون تردید، امروزه زن غربی به عنوان مظلوم ترین قربانی سرمایه داری غرب و در عین حال برنده ترین سلاح دست آنها از نگاه چشمان آزمند دنیاپرستان چونان طعمه ای برای گرمی بازار سرمایه برگزیده شده است. حال به بررسی ضرورت درک دین و موانع تعمیق و گسترش آن در جامعه اسلامی که آثار و نتایج ناشی از عدم درک آن بعضاً به صورت ظاهری در قالب مشکلات و معضلات اجتماعی نمود پیدا می کند، می پردازیم. نخستین دلیل ضرورت دینداری انسانها، همانا نیاز فطری و روحی بشر به دین و خداپرستی است که انسانها براساس حس مذهبی خود، نیازمند عشق و عبادت خدا می باشند. دلیل دیگر نیاز به قوانین جامع و مترقی است زیرا قوانین دین الهی و به ویژه قوانین اسلامی، برنامه کامل زندگی مادی و معنوی انسانها بوده و به جنبه های زندگی دنیوی و اخروی توأمان توجه نموده است. و دیگر آنکه، نیاز به اخلاق و فضایل اخلاقی برای اصلاح روابط فردی و اجتماعی و ایجاد و ادامه یک زندگی سالم انسانی است. دین از طرق تقویت ارزش ها و هنجارهای اجتماعی به کنترل اجتماعی فرد کمک مؤثری می کند و معمولاً افراد متعهد و دارای اعتقادات سالم مذهبی، در برابر مسئولیت های اجتماعی تعهد بیشتری دارند. توجه به این نکته ضروری است که به دلیل عدم وجود هرگونه مقیاس علمی برای سنجش دینداری، نمی توان به صورت علمی ادعا کرد که جامعه کنونی ایران نسبت به چند سال قبل مذهبی تر و یا غیرمذهبی تر شده است و آنچه که بیان می شود، صرفاً قیاسی ظاهری از وضعیت کنونی نسبت به دوران گذشته می باشد اما ارزیابی اهداف، برنامه ها و چشم اندازهای فرهنگی کشور در جهت توسعه و تحقق دین می تواند ما را درک بهتر این وضعیت یابی رساند. شناخت ابعاد ویژگی های دین و روش انتقال مفاهیم و معارف آن با توجه به مقتضیات زمان و نسبت کارایی آن در زمانی که از آن به عصر تجدد و مدرنیسم تعبیر می شود، از جمله ویژگی هایی است که می توان در میزان رشد باورهای دینی و اعتقادی مردم، حکومت ها را یاری نماید اما متأسفانه در کشور ما به این موضوع و با عنایت به کارکردهای رواشناختی و جامعه شناختی کمتر توجه شده است. موضوع مطلب : هویت دینداری، فرهنگ بیهویت (2) اولین نکته در زمینه نارسایی فرهنگ دینی و باورهای مردم، عملکرد، سخنان و برخوردهای مسئولین به عنوان جریان جمهوری اسلامی است که بدون تردید از بالاترین تأثیرات روانی و اجتماعی برخوردار است. مغایرت فاحش گفتار و کردار برخی مسئولین با اصول اخلاقی و دینی، لزوم پرداخت رشوه برای انجام کارهای اداری، اجبار به دروغ گفتن در بعضی امور، ربا، غش در معاملات و... از جانب افرادی که با قید التزام عملی به شرع، مناصب مختلف را در دست گرفته اند، ثمره ای جز بی اعتنایی و کاهش سطح اعتقادی جامعه ندارد. در حقیقت این افراد از موضع دین به اصل دین ضربه می زنند و ماهیت آنها از دشمن نیز بدتر است. در این زمینه می بایست به مردم آگاهی داده شود که حساب دینداران جداست و نباید به بهانه تخلف جریان به اصطلاح دیندار نسبت به دین و کلیت آن و وظیفه دینی خود مأیوس و دلسرد شد. از سوی دیگر اختصاص حدود 4 درصد از سهم بودجه کشور به امور فرهنگی در شرایطی که دشمنان اسلام با صرف میلیون ها دلار و ساخت بیش از صد شبکه ماهواره ای و صدها سایت اینترنتی ضد اخلاقی و ضد دینی به صورت شبانه روز برای بی هویت کردن مسلمانان و فرهنگ آنها و بی ارزش کردم ارزشها تلاش می کنند، چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ آیا در دنیای امروز که جنگ رسانه ای حرف اول را می زند می توان با دست خالی به مقابله با دشمن پرداخت؟ امروز ضعف مدیریت فرهنگی و دستگاه های اجرایی و قانون گذار همچون وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، سازمان تبلیغات اسلامی، مجلس شورای اسلامی و ... در جهت تحقق سیاست های فرهنگی و تبلیغاتی و عملیاتی کردن آنها به نحو فاحشی نمود پیدا کرده است. برخی سیاست های غلط دولت های گذشته و بی توجهی به اختلاط گسترده زن و مرد در ادارات و دانشگاه ها با توجیه حضور فعال زن در اجتماع و مراکز علمی و همچنین کم کاری در حل مشکلات دینی و توجه به روابط دینی و توجه به روابط دختر و پسر خصوصاً در دوره اصلاحات و وزیر مستعفی مشارکتی چنان بود که امروز نتایج و آثار آن اینچنین به بار نشسته است و اکنون شاهد آن هستیم که همه دست روی دست نهاده وامیدوارانه برای موفقیت نیروی انتظامی که شجاعانه و فارغ از نگاه سیاسی به آینده، اقدام به انجام طرح ارتقاء امنیت اجتماعی کرده، دست به دعا برداشته اند اما همانطور که می دانیم این امری ظاهری نیست بلکه برخاسته از فطرت انسانهاست و نباید فراموش کرد همانگونه که استبداد و زور رضاخانی نتوانست حجاب را از زنان مؤمنه ما جدا کند، امروز نیز نمی توانیم با زور و فشار مردم را دیندار کنیم. اکنون وقت آن است تا دولت اسلامی و برآمده از متن مردم نسبت به آموزش و تربیت دینی در آموزش و پرورش و دانشگاه ها، با درنظر گرفتن تحولات ذهنی و با استفاده از روش های روان شناختی بازنگری کند. کتاب های دینی می بایست در تمام مقاطع تحصیلی و دانشگاه ها با استفاده از روش های مناسب علمی و نوآوری های آموزشی و جلوگیری از پدیده اشباع و تکرار که باعث دلزدگی می شود و متناسب با نیاز آنها تجدید چاپ شوند. سیاست های فرهنگی، طرح ها و برنامه ها متناسب با نیاز جوانان، نیاز سنجی شده و به نحوی تدوین گردند که در اجرا وعملیاتی کردن آنها خلأیی وجود نداشته باشد. روحانیون محترم به عنوان مبلغان اصلی دین، زبان قابل فهم جوانان را پپدا نموده و با پرداختن به هر دو جنبه مادی و روحانی بودن دین در رسیدن به این مهم تلاش و همت بیشتری گمارند. نسبت به مساجد جهت ایجاد محیطی جذاب و روح انگیز برای جذب قشرهای مختلف مردم و تبلیغ مفاهیم و معارف اسلامی توجهی خاص و ویژه گردد. در انتها چند نکته پیرامون چادر ملی عرض می گردد: حدود 2 سال است که پدیده جدیدی با عنوان "چادر ملی" به پوشش بانوان اضافه شده است و در تلاش است تا به بهانه راحتی بانوان در حفظ حجاب، خود را جایگزین مناسبی برای چادر اصیل ایرانی معرفی کند. این در حالی است که چادر اصیل ایرانیان سالهای متمادی است که مورد استفاده زنان با ایمان قرار می گیرد و حتی در دنیا به عنوان پوشش مختص زنان ایرانی شناخته می شود. حال در این میان جای این سئوال است که طراحان چادر ملی با چه هدفی و برگرفته از چه الگویی اقدام به طرح آن نموده اند و علاوه بر آن، از چه نهاد و ارگانی مجوز ملی بودن آن را اخذ نموده اند؟ اصولاً ویژگی های ملی بودن چیست؟ و آیا آنچه که تا به حال به عنوان پوشش زنان چادری استفاده می شد، ملی نبوده است؟ از سوی دیگر، چادر اصیل ایرانی به خاطر هویت و نوع طراحی خود همواره از گزند انواع طراحی ها و مدپرستی و تبرج به دور مانده و اصالت ملی و دینی خود را مطابق شأن زن مسلمان حفظ نموده است اما با اینکه از طراحی و ترویج چادر ملی بیش از 2 سال نمی گذرد، دامن گیر انواع مدها و طراحی ها شده است. طراحی مدلهای تور در حاشیه آستین و قسمت سر و دیگر قسمت های حاشیه چادر از مهمترین آفت این چادر است. حتی در نوع حجاب گرفتن توسط این چادرها نیز انواع و اقسام متفاوتی وجود دارد که در اینجا لزومی به ذکر آن نمی رود. همچنین، ادعا می شود که ورود این چادرها برای ترغیب بیشتر خانم های مانتویی جهت استفاده از آنهاست، در حالیکه مشاهدات و برخی تحقیقات نشان می دهد که اکثر مشتریان چادر ملی، زنان و مخصوصاً دختران جوانی هستند که قبلاً از چادر استفاده نموده و اکنون با ترویج چادر ملی به استفاده از آن ترغیب شده اند. بدون شک، هوشیاری و آگاهی زنان با ایمان و عفیف ایرانی و همچنین مسئولان فرهنگی کشور در بزنگاه های حساس توطئه دشمنان را شناخته و در جهت خنثی نمودن آن تلاش خواهند کرد. انشاءالله رجا نیوز موضوع مطلب : در مکتب امام برای تربیت مردم دلسوزی کنید پیغمبر اسلام برای اینکه مردم تربیت نمی شدند غصه می خورد به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسلیت می داد. در مشقت بود، - خدای تبارک و تعالی به او خطاب می کند که ما قرآن را نفرستادیم که تو در مشقت باشی - او برای ملت ها از پدر برای اولادش، از پدر مهربان برای اولادش بر ملت های عالم بیشتر غصه می خورد و کافرها را وقتی که می دید اینها به مجرای طبیعی انسانی نمی آمدند، برای آنها متأسف بود و هر انسانی باید اینطور باشد که متأسف باشد برای آنهائی که نمی آیند به خط اسلام و خط انسانیت بعضی از علمای بزرگ از قراری که شنیدم فرموده اند که من برای اشخاص منحرف بیشتر دعا می کنم برای اینکه آنها بیشتر احتیاج به دعا دارند . صحیفه نور - ج 16 - ص2 ***** اختلاف شیعه و سنی به نفع دشمنان است امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها می خواهند نه این باشد نه آن. راه را اینطور می دانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما باید به این معنا توجه بکنیم که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم. صحیفه نور- ج 12 - ص 259 موضوع مطلب : مکاتب عرفانی نوظهور (1)
نوشتار زیر مشروح سخنرانی حجة الاسلام "حمیدرضا مظاهری سیف" پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که به تبیین و کالبدشکافی پدیده عرفانهای نوظهور پرداخته است. به گزارش شیعه آنلاین، عرفانهای وارداتی یا عرفانهای انحرافی یا عرفانهای سکولار، عناوین متفاوت و اسمهایی با معانی متنوع هستند که هر کدام میتوانند به ویژگیها و ابعادی از یک جریان تازهکه شاید چهار دهه است در غرب شروع شده و کل دنیا را هم دربر گرفته، اشاره کنند. قصه عرفانهای دروغین از آنجا شروع میشود که پس از کنار گذاشتن دین و اعتقادات مذهبی در غرب، بحران معنویت بنیاد تمدن غرب را متزلزل کرد و زندگی به سبک غربی برای مردم غیر قابل تحمل شد. در پی این بحرانهای معنوی و معرفتی جنبشهای دانشجویی در دهههای 1960 و 1970 آمریکا و اروپا را فراگرفت. این امر باعث شد تمدن غرب در صدد ترمیم خودش برآید. یعنی بعد از سالها کنار گذاشتن دین و کوشش در جهت حذف معنویت و باور به عالم ماوراء ماده، مشکلات و بحرانهای روانی و اجتماعی متنوعی برای غرب پیش آمد که همه بر آمده از عدم پاسخگویی مدل زندگی مدرن به نیازهای ژرف انسانی بود. تمدن غرب همانطور که با نظریه دولت رفاهی در برابر گسترش مارکسیسم و کمونیسم خود را ترمیم کرد و پایدار نگه داشت در برابر تمنای فطری خداجویی و معنویتخواهی انسان معاصر و گسترش ادیان آسمانی و معنویتهای راستین دست به ترمیم خود زد و جریانهای متنوعی را به نام معنویت، عرفان و حتی دین معرفی کرد و به سبک تبلیغات کالاهای اقتصادی به ترویج آنها در دنیا پرداخت. کسانی نظیر «پائولو کوئیلو»، «لوئیز هی»، «ماهاریشی ماهش» و دیگران چگونه میتوانستند عالمگیر شوند اگر شبکههای گسترده نشر و پخش و رسانهها و سرمایههای عظیم به حمایت از آنها به کار نمیافتاد؟ امروزه این جریانهای معنویتگرای نوظهور به نام ادیان عصر جدید شناخته میشوند و همانطور که ما در دانشگاههایمان چند واحد معارف و اخلاق داریم، دو واحد ادیان عصر جدید در برنامه واحدهای عمومی دانشگاههای معتبر دنیا نظیر دانشگاه ویرجینیا تدریس میشوند و دانشجوها با آنها آشنا میشوند، تا برای ارضاء امیال و انگیزههای معنوی خود از آنها استفاده کنند. عرفانهای وارداتی یا عرفانهای انحرافی یا عرفانهای سکولار، عناوین متفاوت و اسمهایی با معانی متنوع هستند که هر کدام میتوانند به ویژگیها و ابعادی از یک جریان تازهکه شاید چهار دهه است در غرب شروع شده و کل دنیا را هم دربر گرفته، اشاره کنند. برای تولید این دینها معمولا به سمت سنتهای کهن معنوی رفتند؛ از سنتهایی که در بین قبایل سرخپوستی آمریکا بود تا سنتهای معنوی بودیسم و هندوئیسم در شرق دور. این دینها تا حدودی میتوانستند آسیبهایی که ساکنان تمدن غرب را آزرده میکرد و رنج میداد و آنها را با مشکلات و بحرانهایی مواجه میکرد ترمیم کنند. غربیها حتی سراغ ادیان راستین هم آمدهاند یعنی اکنون در غرب عرفانهای اسلامی به خصوص بعضی از گرایشهایش که ما آنها را به اسم صوفیان میشناسیم، کمابیش طرفدار دارد. بعضی از بزرگان فرقههای تصوف در دنیای اسلام در غرب خیلی طرفدار دارند و به آنها خیلی بها داده میشود. هرچند که ما این فرقهها را خیلی داخل چارچوب اسلام نمیبینیم. اما به هر حال با تمام انحرافهایی که دارند، تصوف اسلامی را نمایندگی میکنند که البته جای تاسف است. عرفان سرخ پوستی شامانیسم (اندیشههای کارلوس کاستاندا) بلک متال (مرلین منسون) عرفان نئو بودیسم و تائوئیسم ماهاریشی ماهش(tm) فالون دافا دالایی لاما: کسی که به دیگران ظلم میکند، خودش بیش از همه ناراحت میشود و نباید کاری باهاش داشت. عرفان هندویی تانترا اوشو:" زندگی شادی است،خدا شادی است و هیچ چیز جز خدا وجود ندارد. عرفان یهودی و مسیحی کابالا پائولو کوئیلیو موضوع مطلب : مکاتب عرفانی نوظهور (3)
متاسفانه عرفای ما نیز در ارتباط برقرار کردن با انسان امروز ناتوان هستند و نمیتوانند وارد حوزه نیازها و انتظارات انسان امروز شوند. این باعث شده است که عرفانهای دروغین به راحتی با انسان امروز حرف بزنند و ادبیاتشان را به ما تحمیل کنند. مثلا ما هیچ وقت تاثیرات عرفان را در شاد زیستن بیان نکردیم، به همین دلیل عرفانهای دروغین توانستهاند جای عرفانراستین را در برقراری ارتباط با مردم بگیرند. ما میتوانیم مباحثی را مثل اخلاق خلاقیت، اخلاق شاد زیستن و اخلاق موفقیت را مطرح کنیم، زیرا ظرفیتهای بالایی در منابع عرفانی خود در این زمینه داریم. مثلاً حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "من اخلَصَ بلغ الآمال." کسی که اخلاص بورزد به آرزوهایش میرسد. (غرر الحکم حدیث 7675) ما در اخلاق و معنویت و عرفانی که تاکنون داشتهایم کمتر نگاه و رویکرد پیامدگرانه داشتهایم، به این معنا که بیاییم پیامدهای مثبت اخلاقی زیستن، معنوی زیستن و عرفانی زیستن و حتی دینی زندگی کردن را معرفی کنیم. بیشتر نگاهمان وظیفهگروانه و تکلیفگروانه بوده است. یعنی گفتمان تکلیفی داشتهایم نه نتیجهگرایانه. قصه عرفانهای دروغین از آنجا شروع میشود که پس از کنار گذاشتن دین و اعتقادات مذهبی در غرب، بحران معنویت بنیاد تمدن غرب را متزلزل کرد و زندگی به سبک غربی برای مردم غیر قابل تحمل شد. در پی این بحرانهای معنوی و معرفتی جنبشهای دانشجویی در دهههای 1960 و 1970 آمریکا و اروپا را فراگرفت. این امر باعث شد تمدن غرب در صدد ترمیم خودش برآید. یعنی بعد از سالها کنار گذاشتن دین و کوشش در جهت حذف معنویت و باور به عالم ماوراء ماده، مشکلات و بحرانهای روانی و اجتماعی متنوعی برای غرب پیش آمد که همه بر آمده از عدم پاسخگویی مدل زندگی مدرن به نیازهای ژرف انسانی بود. هر مکتب عرفانی و معنوی یک بخش عملی و اخلاقی (Etical) دارد. ما در بخش اخلاقی و عملی عرفان و معنویتمان بسیار تکلیفی و تحت تأثیر گفتمان احکام شریعت بودهایم. اگر یک مقدار این گفتمان را متحول کنیم و به سمت گفتمانهای پیامدگروانه برویم به نظر میآید که میتوانیم عرفان و معنویت اسلامی را چه در جامعه خودمان و چه در دنیا خیلی بیشتر تبلیغ کنیم. در بخش عرفان نظری هم بسیار پیچیده و پر اصطلاح گفتهایم و نوشتهایم و کمتر توانستهایم در قالب رمان و متون سادهتر برای سطوح مختلف سنی محصولات فرهنگی تولید کنیم. گذشته از این که اساساً نگاهمان به عرفان یک نگاه راز دارانه و با سرمشق "آهسته بگو تا کسی نشنود." بوده است. در حالی که امروز روزگار عوض شده است و دیگر عرفان شاهد پرده نشین نیست و روزی است که میتوان عرفان را فریاد زد همه عالم را به سوی آن فراخواند و ابعاد عمیق و معنوی اسلام را ترویج داد و دنیا تشنه این معانی و حقایق است و اگر به اصل دست نیابد به بدلی پناه میبرد. شیعه آنلاین موضوع مطلب : مکاتب عرفانی نوظهور (2) البته در این جریانها آموزههای ارزندهای وجود دارد، زیرا به هر حال بر سر سفره ادیان و پیامبران نشستهاند، اما تحریفاتی که وارد سنتهای معنوی ادیان شده کاملا در عرفانهای دروغین ظهور و بروز یافته و یک عدهای را دارد دنبال خودش میکشاند. و زیانش از سودش بیشتر است. و برآیند نهایی آموزههای درست و نادرست این جریانها به نادرستی و کژی میل می کند. در کنار همه اینها جریان معنویتگرای راستین هم در غرب دارد شکل میگیرد که البته اینها را ما از حوزه معنویتهای انحرافی و سکولار خارج میکنیم. یعنی به واقع عرفان ناب اسلامی، مسیحی و حتی یهودی در دنیای امروز دارد مورد توجه قرار میگیرد و آنهایی که محققتر و اندیشمندتر هستند به سمت این جریانهای معنوی پیش میروند. ولی به طور کلی آن چیزی را که ما به عنوان معنویت انحرافی میشناسیم و با این عنوان این جریانها را دستهبندی میکنیم، طیف وسیعی را شامل میشوند که اینها شاید جوهره مشترکشان این باشد که میخواهند از عالم ماده فراروی داشته باشند و به این نظام شالوده تحکیم شده تمدن مدرن نه بگویند. ما در اخلاق و معنویت و عرفانی که تاکنون داشتهایم کمتر نگاه و رویکرد پیامدگرانه داشتهایم، به این معنا که بیاییم پیامدهای مثبت اخلاقی زیستن، معنوی زیستن و عرفانی زیستن و حتی دینی زندگی کردن را معرفی کنیم. بیشتر نگاهمان وظیفهگروانه و تکلیفگروانه بوده است. یعنی گفتمان تکلیفی داشتهایم نه نتیجهگرایانه. همه اینها امروز معنویت خوانده میشوند. و بسیاری از آنها از دل ادیان برنیامدهاند. شما از فرقههای متال و رپ بگیرید تا حتی اسلامگراها، کل این طیف معنویتگرا نامیده میشوند که بعضیهایشان به سنتهای راستین معنوی و الهی روی آوردند و برخی بیرون این حوزه هستند. اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم باید بگوییم معنویتگرایی مورد بحث از مواد مخدر شروع میشود و حتی روابط آزاد سکس را هم به اسم معنویتگرایی شامل میشود، تا ریاضت کشیدن و رژیمهای غذایی ویژه مثل گیاهخواری و اعتقاد به تناسخ. حتی بسیاری از معنویتهای انحرافی اعتقاد به خدا را هم اما به صورت خیلی تحریف شده مطرح میکنند. مثلا مکتب اکنکار صریحا خدا را مطرح میکند، اما این حرفها هماهنگ با مبانی مستحکم دینی نیست. و نمیتواند واقعاً زندگی انسان را تغییر دهد. ممکن است او را آرام یا سرگرم سازد تا دیگر مثل دهههای گذشته دست به جنبشهای فراگیر اجتماعی نزند، و منافع سرمایهداری و نیروهای مسلط دنیا را به خطر نیاندازند اما از این که به راستی روح انسان را به سرچشمه اصلی و الاهی آن باز گرداند و به وصال با زیبایی و دانش و قدرت و شکوه و عشق مطلق برساند عاجز و ناتوان است. دلایل شیوع این عرفانها متعدد است. از مهمترین این دلایل این است که ما مدل زندگیمان را داریم از غرب وارد میکنیم؛ از استفاده از تکنولوژی گرفته تا نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. خوب نبودن این امربرای نخبگان ما محرز است. لذا پژوهشگاههایی را داریم که با جدیت تمام در جستوجوی نظام اجتماعی اقتصادی و سیاسی اسلام هستند، اما به هر حال از نحوه شهرسازیمان گرفته تا نرمافزارهای حکومتی و اجرایی و مدیریتی جامعهمان را داریم از غرب میگیریم و علتاش این است که ساماندهی زندگی نیاز به دانش دارد و دانشی که ما داریم کاملا دانش غربی است و آنها هم در راستای ارزشهای خودشان این دانش را تولید کردهاند. بنابراین چون مدل زندگیمان غربی است، در معنویت هم نسبت به معنویت غربی پذیراتر هستیم. زیرا انسجام ساحتهای مختلف زندگی را در راستای ارزشهای غربی حفظ میکند. لذا اکنون ما به راحتی معنویت غرب را میپذیریم و این معنویت با سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غرب تعریف شده و سازگار است. موضوع مطلب : مکاتب عرفانی نوظهور (2) البته در این جریانها آموزههای ارزندهای وجود دارد، زیرا به هر حال بر سر سفره ادیان و پیامبران نشستهاند، اما تحریفاتی که وارد سنتهای معنوی ادیان شده کاملا در عرفانهای دروغین ظهور و بروز یافته و یک عدهای را دارد دنبال خودش میکشاند. و زیانش از سودش بیشتر است. و برآیند نهایی آموزههای درست و نادرست این جریانها به نادرستی و کژی میل می کند. در کنار همه اینها جریان معنویتگرای راستین هم در غرب دارد شکل میگیرد که البته اینها را ما از حوزه معنویتهای انحرافی و سکولار خارج میکنیم. یعنی به واقع عرفان ناب اسلامی، مسیحی و حتی یهودی در دنیای امروز دارد مورد توجه قرار میگیرد و آنهایی که محققتر و اندیشمندتر هستند به سمت این جریانهای معنوی پیش میروند. ولی به طور کلی آن چیزی را که ما به عنوان معنویت انحرافی میشناسیم و با این عنوان این جریانها را دستهبندی میکنیم، طیف وسیعی را شامل میشوند که اینها شاید جوهره مشترکشان این باشد که میخواهند از عالم ماده فراروی داشته باشند و به این نظام شالوده تحکیم شده تمدن مدرن نه بگویند. ما در اخلاق و معنویت و عرفانی که تاکنون داشتهایم کمتر نگاه و رویکرد پیامدگرانه داشتهایم، به این معنا که بیاییم پیامدهای مثبت اخلاقی زیستن، معنوی زیستن و عرفانی زیستن و حتی دینی زندگی کردن را معرفی کنیم. بیشتر نگاهمان وظیفهگروانه و تکلیفگروانه بوده است. یعنی گفتمان تکلیفی داشتهایم نه نتیجهگرایانه. همه اینها امروز معنویت خوانده میشوند. و بسیاری از آنها از دل ادیان برنیامدهاند. شما از فرقههای متال و رپ بگیرید تا حتی اسلامگراها، کل این طیف معنویتگرا نامیده میشوند که بعضیهایشان به سنتهای راستین معنوی و الهی روی آوردند و برخی بیرون این حوزه هستند. اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم باید بگوییم معنویتگرایی مورد بحث از مواد مخدر شروع میشود و حتی روابط آزاد سکس را هم به اسم معنویتگرایی شامل میشود، تا ریاضت کشیدن و رژیمهای غذایی ویژه مثل گیاهخواری و اعتقاد به تناسخ. حتی بسیاری از معنویتهای انحرافی اعتقاد به خدا را هم اما به صورت خیلی تحریف شده مطرح میکنند. مثلا مکتب اکنکار صریحا خدا را مطرح میکند، اما این حرفها هماهنگ با مبانی مستحکم دینی نیست. و نمیتواند واقعاً زندگی انسان را تغییر دهد. ممکن است او را آرام یا سرگرم سازد تا دیگر مثل دهههای گذشته دست به جنبشهای فراگیر اجتماعی نزند، و منافع سرمایهداری و نیروهای مسلط دنیا را به خطر نیاندازند اما از این که به راستی روح انسان را به سرچشمه اصلی و الاهی آن باز گرداند و به وصال با زیبایی و دانش و قدرت و شکوه و عشق مطلق برساند عاجز و ناتوان است. دلایل شیوع این عرفانها متعدد است. از مهمترین این دلایل این است که ما مدل زندگیمان را داریم از غرب وارد میکنیم؛ از استفاده از تکنولوژی گرفته تا نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. خوب نبودن این امربرای نخبگان ما محرز است. لذا پژوهشگاههایی را داریم که با جدیت تمام در جستوجوی نظام اجتماعی اقتصادی و سیاسی اسلام هستند، اما به هر حال از نحوه شهرسازیمان گرفته تا نرمافزارهای حکومتی و اجرایی و مدیریتی جامعهمان را داریم از غرب میگیریم و علتاش این است که ساماندهی زندگی نیاز به دانش دارد و دانشی که ما داریم کاملا دانش غربی است و آنها هم در راستای ارزشهای خودشان این دانش را تولید کردهاند. بنابراین چون مدل زندگیمان غربی است، در معنویت هم نسبت به معنویت غربی پذیراتر هستیم. زیرا انسجام ساحتهای مختلف زندگی را در راستای ارزشهای غربی حفظ میکند. لذا اکنون ما به راحتی معنویت غرب را میپذیریم و این معنویت با سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غرب تعریف شده و سازگار است. موضوع مطلب : محبت به خامنه ای عین بصیرت است حسین قدیانی کسانی هستند که نمی توانند سیدعلی را مدح کنند. محبت به خامنه ای عین بصیرت است. ماه نیازی به محبت ما ستاره ها ندارد اما ما برای ورود به خیمه حسین برای حسینی شدن برای عاشورایی شدن محتاج به ابراز ارادت خود به خامنه ای هستیم. منتظر خورشید اگر ماه را ستایش نکند، اصلا دل ندارد. دوستان! اسیر افرادی نشوید که در بصیرت از دانشگاه هاوایی دکترا گرفته اند. خامنه ای باید هم خود را غلام قنبر علی بداند، چنان که علی می گفت: “انا عبدک الضعیف”. علی و سیدعلی یک رسالتی دارند و ما یک وظیفه دیگر. این ماه پاره علوی تبار، نائب بر حق امام زمان است. چنانکه علی، شیر خدا بود؛ به اسدالله قسم، خدا به هر کسی لیاقت و سعادت مدح خامنه ای را نمی دهد. ما بصیرت را بدون محبت و معرفت را بی عشق نمی خواهیم. هیچ کس چون آن ?? پروانه عاشق، مدح حسین را نگفتند. محبت ما به خامنه ای عین بصیرت ماست. ما اتفاقا عاشق چشم و ابروی رهبرمان هستیم. محبت به خامنه ای عین بصیرت است؛ به کوری چشم هر آنکه تاب دیدن ندارد، تا می توانیم زیباتر در وصف مولا و مقتدای خود، خامنه ای عزیز، سروده می سراییم. ما بی محبت، بی عشق، بدون ابراز محبت به خامنه ای، بصیرت نمی خواهیم. ما از ? دیده، اشک می ریزیم وقتی خامنه ای را می بینیم؛ چنان که علی اکبر، حسین را سیدالشهدا را می دید. بصیرت ما از جنس عاشوراست. ما با چشم باز و نه کورکورانه -کورکورانه، چونان چشمِ حسودانِ این عشق خدایی- خامنه ای را مدح می کنیم. در بصیرتش شک کند، آن کس که خدا محروم ساخته دلش را از محبت ارباب. خامنه ای ارباب ماست؛ چون پرچم حسین دست اوست. خامنه ای ارباب ماست؛ چون علم عباس دست اوست. این دفعه گفتم “ارباب”، دفعه بعد، این عشق، سنگر دیگری فتح می کند. موضوع مطلب : محاکمه به علت کتمان نام اسلامی یکی از نگهبانان سابق پایگاه نیروهای هوایی آمریکا به علت پنهان کردن نام اسلامی خود، با مجازات زندان روبرو شد. به گزارش شیعه آنلاین، "دریک جیسون" از نگهبانان سابق پایگاه نیروهای هوایی آمریکا به علت درج نکردن نام اسلامی خود در فرمی که برای آغاز به کار در این مجموعه ارائه کرده بود، با جرم درج اطلاعات غلط و مجازات زندان روبرو شد. "جیسون" با نام اسلامی "عبدالجلیل محمد" که نخستین جلسه محاکمه اش در سال گذشته خاتمه یافت، این هفته نیز بار دیگر به دادگاه فدرال آمریکا احضار شد. وی به پنج سال زندان محکوم شده است. علت اقدام او کتمان روابطش با یکی از ائمه جماعت آمریکا به نام "عبدالعلیم موسی" ذکر شده است که سخنرانی های تحریک آمیزی دارد. گفتنی است قاضی دادگاه فدرال آمریکا در دفاع از روند محاکمه "جیسون" گفت: این اقدامات، مبارزه با باورهای مذهبی نیست بلکه تأکید بر اهمیت حفظ اصول امنیتی آمریکا است. موضوع مطلب : چکیده اى از اسرار حج ( 1 ) چون اسرار عبادتها در قیامت ظهور مى کند که روز ظهور باطن افراد و اعمال آنان است، اسرار نماز و روزه و سایر عبادات در قیامت ظهور مى کند اما اگر کسى در دنیا توانست بفهمد حجش مورد قبول یا مردود واقع شده مى تواند به گوشه اى از اسرار حج واقف شود. اولین عمل در عمره تمتع یا عمره مفرده و حج تمتع یا حج افراد، احرام در میقات است. محرم شدن واجبات و مستحباتى دارد یکى از مستحبات احرام غسل است و براى انجام غسل باید لباس دوخته را بیرون آورد به این معنا که یک وقت انسان لباس چرکین و کهنه را از بدن بیرون مى آورد و لباس نو و پاکیزه مى پوشد اما در اعمال حج، علاوه بر این کار، بدن را شستشو مى دهد. وقتى لباس کهنه و دوخته را از تن در مى آورد یعنى لباس معصیت را از خود دور مى کند و معناى غسل آن است که گناهان گذشته را با آب توبه شستشو مى دهم یعنى خدایا من دیگر گناه نمى کنم و حتى گناهان گذشته را مى خواهم شستشو دهم. پس سر غسل آن است که خدایا من همه آن معاصى و گناهان را در پاى توبه تو ریختم و اینک با بدن پاک، قلب پاک و جامه پاک جامه طاعت در بر مى کنم. لذا امام سجاد علیه السلام به گوشه اى از این اسرار اشاره نموده و فرمودند: شما وقتى در میقات تنظیف مى کنید، در حقیقت خود را از ریا و نفاق تطهیر مى نمایید. طاهر نمودن بدن، الگو و نمونه اى از تطهیر دل و قلب از ریا و نفاق است. آنگاه که احرام مى بندید، هر آنچه را که خداوند متعال بر شما حرام کرده است، شما هم بر خود حرام مى کنید و متعهد مى شوید که در مرز حرام راه نروید. اینکه احرام مردان در لباس مخیط و دوخته صحیح نمى باشد چون مى خواهد به انسان تفهیم کند او روزى را در پیش دارد که باید با لباس ندوخته وارد آن شود و آن روز مرگ است که کفن در بر مى کند و قیامت با همان کفن ظهور و حضور پیدا مى کند. چون مى خواهند اسرار قیامت را در مناسک و مراسم حج تجلى دهند، از این رو فرمودند: لباس ساده در بر کنید که هرگونه فخر برطرف شود. پس لباس احرام بپوشید تا سفر مرگ در نظرتان مجسم شود و مسئله مردن و قیامت در حضورتان حاضر باشد. تلبیه مى دانیم که زبان، قلیل الجرم و کثیر الجرم است. گناهان فراوانى به وسیله زبان انجام مى گیرد مانند غیبت، تهمت، دروغ، افترا، مسخره کردن و... راز لبیک گفتن این است که خدایا! از این لحظه متعهد مى شوم هرچه را که طاعت توست بر زبان جارى کنم و از هرچه معصیت است زبانم را ببندم، پس سر لبیک گفتن، زبان به اطاعت گشودن و براى همیشه از معصیت بستن است، لذا متعهد مى شوم که تا آخر عمر زبانم را براى معصیت باز نکنم. طواف یکى از ارکان مهم حج، طواف است و طواف یعنى هفت مرتبه دور خانه کعبه گردیدن و هر دورى را شوط گویند پس طواف عبارت از هفت شوط است. کعبه تمثل عرش است. کعبه در محاذات بیت معمور و عرض خدا واقع است. خداى سبحان براى اینکه انسان فرشته خو شود و آثار فرشتگان در او ظاهر شود همان طور که با دستور روزه گرفتن از انسانها مى خواهد از کارهاى حیوانى حذر کنند، همین طور با قرار دادن کعبه در زمین که محاذى بیت معمور و تمثل عرش خداوند است، به انسانها امر کرده تا برگرد آن طواف کنند و نام خداوند تعالى را زمزمه کنند و براى خود و دیگران از خدا آمرزش بخواهند و اینگونه به ملائکه عرش الهى اقتدا کنند و به آنها شباهت پیدا کنند چون فرشتگان بر گرد عرش طواف مى کنند و خداوند متعال را تسبیح و براى مومنان طلب آمرزش الهى مى کنند. نماز طواف نماز طواف باید پشت مقام ابراهیم خوانده شود اما ظاهر نماز طواف این است؛ انسان در مکانى که ابراهیم علیه السلام ایستاده، به نماز ایستد ولکن باطن نماز آن است که مکانت حضرت ابراهیم خلیل را دریابد و نمازى چون نماز حضرت ابراهیم علیه السلام به جا آورد لذا ابراهیم گونه نماز بخواند و بینى شیطان را به خاک بمالد و کسى که در حال نماز، خلوص، خضوع و حضور قلب ندارد و گرفتار وساوس است در جاى حضرت ابراهیم علیه السلام نایستاده و او طعمه شیطان است و شیطان، بینى او را به خاک مالیده است. تبرک به آب زمزم مستحب است بعد از نماز طواف مقدارى از آب زمزم بنوشد و مقدارى بر سر و روى خود بریزد و به پیروى از رسول اعظم صلى الله علیه و آله این دعا را بخواند: اللهم اجعله علما نافعا و رزقا واسعا و شفاء من کل داء و سقم. از خداوند تعالى علم سودمند، روزى فراوان و شفاى از هر بیمارى را طلب کند. امام سجاد علیه السلام از شبلى پرسیدند: آیا هنگامى که بالاى زمزم آمدى در این قصد بودى که خدایا، هرچه طاعت توست پذیرفتم و هرچه معصیت است ترک کردم. لذا زائر عارف به اسرار حج، وقتى که آب زمزم را بر سر و سینه یا در کام و دهان خود مى ریزد، قصد او این است که خدایا، من جام طاعت نوشیدم و جام معصیت را ترک کردم. سعی سعى آن است که از کوه صفا برود به مروه و از مروه برگردد به صفا. به این معنى که از صفا به مروه رفتن یک شوط است و از موره به صفا برگشتن نیز یک شوط مى باشد به طورى که واجب است سعى بین صفا و مروه هفت مرتبه باشد که به هر مرتبه یک شوط گویند. سر سعی، نیل به صفا و بار یافتن به مروت است به این معنا وقتى به سوى مروه مى رود، سعى مى کند تا مروت به دست آورد و آنگاه که رو به جانب صفا دارد مى خواهد خود را تصفیه کند و از صفاى الهى برخوردار شود. تقصیر تقصیر یعنى قدرى از موها یا ناخنها را بزند اگرچه احتیاط آن است که قدرى از موها و ناخنها را بزند. تقصیر به مانند سلام در نماز است همان طور که سلام در اثناى نماز حرام است ولى در پایان نماز واجب مى باشد و با سلام، نمازگزار از حالت نماز خارج مى شود و امورى که در نماز بر او حرام بود با تسلیم و سلام بر نمازگزار حلال مى شود، همان طور تقصیر چنین است که با انجام آن در اثناى اعمال حرام است اما در پایان اعمال واجب است و شخص از حالت احرام خارج شده و انجام آن امورى که بر محرم، حرام بود، حلال مى شود. وظیفه زنان در تمامى اعمال اعم از عمره مفرده یا عمره تمتع یا حج تمتع تقصیر است حتى زنان مخیر بین تقصیر و حلق نیستند و فقط تقصیر در پایان اعمال بر آنان واجب است اما مردم در عمره مفرده مخیر بین تقصیر و حلق هستند. ولى حلق رجحان بر تقصیر دارد چون رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دو مرتبه براى محلقین کسانى که سر خود را مى تراشیدند طلب مغفرت مى کند اما براى تقصیرکنندگان یکبار طلب مغفرت مى شود. موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |