خا نه دوست ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آخرین مطالب
وجود آزارهای جنسی کلیسای کاتولیک که بطور مرتب به وجود آزارهای جنسی متهم میشود، این بار در خانه خود مورد اعتراض قرار گرفته است. قربانیان آزارهای جنسی، از سازمان ملل خواسته اند تا مزاحمت جنسی کودکان را به عنوان جرم علیه بشریت اعلام نمایند. پس از این گردهمایی نزدیک به 100 تن بسوی میدان سنت پتر در واتیکان بحرکت درآمدند، اما پلیس از ایتالیا از حرکت این افراد جلوگیری به عمل آورد. پاپ بندیکت شانزدهم، در برخی از سفرهایش عدم اقدامات لازم از سوی کلیسا جهت جلوگیری از آزارهای جنسی به کودکان را پذیرفته و از قربانیان این طور وقایع معذرتخواهی کرده بود. موضوع مطلب : به وصیت شهید باکری عمل کنید محمد کاظم انبارلویی شهید حمید باکری در وصیتنامه خود خطاب به خانواده خود بویژه دو فرزند عزیزش احسان و آسیه نوشته است: "یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت، اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد. بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد." وی همچنین در وصیتنامه خود نوشته است: "قدر این انقلاب را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایههای این جمهوری قرار دهید." وی خطاب به همسر خود در این وصیتنامه نوشته است: "توجیه و کنترل مواردی که به احسان و آسیه وصیت نمودهام به عهده شماست." به وصیت شهید باکری عمل کنید! شهید حمید باکری در وصیتنامه خود خطاب به خانواده خود بویژه دو فرزند عزیزش احسان و آسیه نوشته است: "یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت، اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد. بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد. وی همچنین در وصیتنامه خود نوشته است: "قدر این انقلاب را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایههای این جمهوری قرار دهید." وی خطاب به همسر خود در این وصیتنامه نوشته است: "توجیه و کنترل مواردی که به احسان و آسیه وصیت نمودهام به عهده شماست." شهدای انقلاب و خانوادههای آنها چشم و چراغ انقلاب هستند. تکریم و تعظیم و رعایت حریم تقدس آنها بر هر کس واجب است. این وجوب از کجا ناشی میشود. از این ناشی میشود که آنها جان خود را فدای انقلاب، اسلام و ولایت فقیه و امام کردند. این معنا و مفهوم در نوع وصیتنامههای آنها موج میزند و وصیتنامه سردار بزرگ اسلام حمید باکری یک نمونه خوب، شنیدنی و به یاد ماندنی است. انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری با مشارکت 85 درصدی مردم با خیانت برخی نامزدها به جمهوریت نظام و همراهی آنها با آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی تبدیل به یک فتنه شد. مردم با بصیرت، سران فتنه را شناسایی کردند و از آنها در 9 دی و 22 بهمن در یک تظاهرات سراسری که به یک رفراندوم تمام عیار شبیه بود تبری جستند. سران فتنه در یک ائتلاف ننگین با منافقین و سلطنت طلبها و بنی صدر خائن و نیز همکاری سرویسهای جاسوسی دشمن در داخل تمامی ظرفیت خود را در مقابله با امام و نظام و انقلاب را به کار گرفتند تا شاید خشم و غضب خود را که ناشی از ناکامی در انتخابات بود فرو بنشانند. اهل فتنه در روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و... شعارهای انقلاب را تحریف کردند، عکس مبارک امام را پاره کردند، با سلاح سرد و گرم به مردم حملهور شدند و مسجد به آتش کشیدند به طوری که نتانیاهو با افتخار از این جریان حمایت کرد و گفت: "جریان سبز بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران است. اوباما بارها حمایت خود را از این جریان تبهکار اعلام و بوش آنها را پیاده نظام آمریکا در ایران معرفی کرد. اهل فتنه و سران آن با اسم رمز تقلب در انتخابات فجایعی در کشور به وجود آوردند که واقعا روی منافقین و رو سیاهان انقلاب را سفید کردند. رهبری مظلوم انقلاب خار در چشم و استخوان در گلو این جریان را تحمل کردند و با بصیرت و مدیریت بینظیر، مردم را به هوشیاری و بصیرت برای حضور در نبرد نرم با آمریکا فراخواندند. مردم انصافا چشم فتنه را کور و دشمنان انقلاب را رسوا کردند. چندی پیش نامه همسر شهید حمید باکری به فرمانده سپاه را دیدم واقعا متاسف و متاثر شدم که چرا با این همه واقعیتهای روشن و شفاف، علیرغم وصیت شهید باکری وی همچنان از اهل فتنه و سران آن حمایت میکند. مصاحبه او با سایت ضد انقلابی روز آنلاین و روزنامه نگار فراری آن (فرشته قاضی) مرا متاسفتر کرد و از آن بالاتر اصرار وی برای ملاقات با سران فتنه و رفتن به سمت تولید پیام برای رسانههای رسوای دشمنان واقعی ملت، هر انسان دردمند و علاقهمند به خانواده شهدارا متاثر میکند. اگر نبود نص صریح وصیتنامه شهید حمید باکری خطاب به همسر و دو فرزندش، شاید این یادداشت را نمینوشتم. سئوالی که مشفقانه از وی و دو فرزند گرامیاش دارم این است که؛ آیا اینکه در کنار یک نامزد مغلوب علیه اکثریت ملت موضع گرفتهاید - آن هم با هزینههای گزاف پشت کردن به انقلاب - عمل به وصیت شهید حمید باکری مبنی بر "تحکیم پایههای جمهوریت" نظام است؟ اهل فتنه با آشوب خود امنیت و اقتدار ملی را مورد تهدید قرار دادند. اگر حمید باکری زنده بود در کنار مردم و رهبری قرار میگرفت یا در کنار اهل فتنه و آشوب؟! شهید باکری وصیت کرد؛ "اعمال شما باید تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبر باشد." سئوال از همسر مکرمه شهید باکری این است؛ آیا شما ولایت آمریکا را ولایت الهی میدانید آیا کروبی و موسوی به نیابت از آمریکا بر شما ولایت دارند که دارید به وصیت آن بزرگ این گونه عمل مینمایید؟! اگر عمل به وصیت شهید حمید باکری را قبول ندارید، چرا خود را منتسب به آن سردار رشید و پر افتخار اسلام میکنید؟ اگر قبول دارید - که قطعا هم قبول دارید - پس چرا در برابر مردم و ولایت سینه سپر کرده و از اهل فتنه و سران شرور آن دفاع میکنید؟! اینها سئوالاتی است که در ذهن مردم و بویژه دوستداران شما هست باید به نوعی به آن پاسخ داد. نمیشود هم با انقلاب بود و هم با ضد انقلاب! نمیشود هم با اسلام بود و هم با مخالفان اسلام! شهید حمید باکری وصیت کرده؛ قدر این انقلاب را بدانید و در جهت تحکیم آن کوشا باشید. آیا حمایت از سران فتنه و تکرار دروغ تاریخی تقلب در انتخابات در جهت تحکیم انقلاب و نشانه آن است که شما قدر انقلاب را میدانید؟ میلیونها انسان شریف، میلیونها انسان محروم و مستضعف در روستاها به احمدینژاد رای دادند. برخی سرمایهداران و ثروتمندان شمال شهر تهران و نیز شهرهای بزرگ در راس رای دهندگان به نامزد ناکام انتخابات دهم بودند. مردم، چه آنها که به احمدینژاد رای دادند و چه آنها که به دیگران، نتیجه رایگیری را با نظر شورای نگهبان و تنفیذ رهبری گردن نهادند و با جان و دل پذیرفتند. اما ثروتمندان و سرمایهداران به همراه اهل فتنه این رای را برنتافتند و در چند خیابان شمال شهر تهران آشوب راه انداختند. آیا شما بین محرومین و مستضعفین و فقرا که در برابر ثروتمندان و سرمایهداران قرار داشتند باید تمام قد در کنار سرمایهداران بایستید؟ آیا این حضور در منطق شهید حمید باکری جایی دارد؟ واقعا در روز قیامت در محضر خداوند تبارک و تعالی و چه پاسخی برای آن شهید و از آن بالاتر در برابر خدا و این ملت مظلوم دارید؟ آیا اینکه در مصاحبه با رسانههای دشمن سفره دل بگشایید و هر چه خواستید بگویید عمل به وصیت شهید باکری است؟ بیایید از این همراهی که دین و دنیای شما را هدف قرار داده پرهیز کنید و به وصیتنامه شهید حمید باکری مو به مو و هر آنچه گفته عمل کنید. مردم و رهبری خیرخواه شما هستند به این خیرخواهی پشت نکنید ((رجا نیوز)) موضوع مطلب : از احمد متوسلیان تا محمود احمدینژاد محمد مهدی تهرانی «حاج احمد... با چهره ای برافروخته و لحنی حماسی گفت: برادران! این راه، راهی بی بازگشت است. کسی که با ما می آید، باید تا آخر خط همراه باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازه هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد... حاج احمد با حرف هایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچه ها با وصیت نامه هایی که از جیب هایشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق می ریختند. پادگان از فریادهای "یاحسین" بچه های سپاهی و ارتشی به لرزه درآمده بود.( سعید قاسمی مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات تیپ 27) حکایت ایران و لبنان حکایتی است مفصل و خواندنی. یک روز علمای جبل عامل به ایران آمدند تا در عهد صفویه تشیع را در ایران بنیان نهند؛ بر تصوف بتازند و در مقام شیخ الاسلامی شهر، دین خدا را میان ایرانیان ترویج دهند و روز دیگر این ایرانیان بودند که به امداد شیعیان لبنان آمدند تا در مقابل هجمه اسرائیل بایستند. از همین رو بود که ایران و لبنان به گونه ای وصف ناشدنی به هم پیوند خوردند که هر یک به گونه ای مدیون دیگری باشد و مایه ملال کسانی که سخن گفتن از هلال شیعی ترس بر اندامشان می افکند. از میان علمای جبل عامل که رخت هجرت به سوی ایران بستند شاید نام آشناترین فرد شیخ بهایی باشد؛ کسی که بنای اصفهان نیز مدیون حضور اوست و رهایی ایران از بند تصوف رهاورد تلاش او و امثال او. در بازه زمانی حکمرانی صفویه در ایران فرصتی فراهم آمد تا بسیاری از علما از نجف و لبنان به سوی ایران آیند و شیخ بهایی از این جمله بود که ورودش به ایران با حکمرانی شاه طهماسب مقارن شد. از سوی دیگر این امام موسی صدر بود که در قم دیده به دنیا گشود اما رسالتش چنین شد تا رحل سفر به لبنان بندد و از سوی حوزه علمیه قم مأمور رسیدگی به امور شیعیان لبنان شود. او در سال 1972 تشکیلات المحرومین را به وجود آورد؛ تشکیلاتی که در سال 1975 شاخه نظامیاش با نام افواج المقاومه البنینیه (جنبش امل) تاسیس شد. این تنها طلایه داران دینی نبودند که از ایران و لبنان به کمک هم می شتافتند. وقتی انقلاب اسلامی شکل گرفت، مصطفی چمران که پیشتر فنون نظامی چریکی را در اروپا، الجزایر و مصر آموخته بود و به دعوت امام موسی صدر نقش آفرینی های عمده ای را در لبنان بر دوش گرفته بود، به ایران بازگشت تا چهره مبارز ناآرامی های کردستان و پاوه باشد. کسی که فوق لیسانس مهندسی برقاش را در دانشگاه تگزاس گرفته بود و دکترای فیزیک پلاسمایش را در دانشگاه برکلی، اینک در سیل خیانت های ارتش عهده دار مبارزه در خوزستان بود. در سوی مقابل می توان از حاج احمد متوسلان سراغ گرفت. آن گاه که برای تحت الشعاع قرار دادن جنگ ایران و عراق، حمله اسرائیل به لبنان رقم خورد، امام راحل پیام صریحی صادر کردند که با کلمه استرجاع آغاز می شد:«انا لله و انا الیه راجعون. من کلمه مبارکه استرجاع را نه برای جنایات اسرائیل و شهادت و آسیب بسیاری از مسلمانان مظلوم جنوب لبنان عزیز می گویم-اگر چه آن هم استرجاع دارد- و نه برای شهرها و روستاهای آن کشور اسلامی که به دست جنایتکار رژیم صهیونیستی کافر اسرائیل، اشغال و خراب شده است –گر چه آن هم استرجاع دارد- نه برای آواره شدن هزاران خواهر و برادر آن محیط مظلوم اسلامی –گر چه آن هم استرجاع دارد- بلکه برای بی تفاوتی کشورهای اسلامی یعنی حکومت های آنها استرجاع می کنم و ای کاش فقط بی تفاوتی بود. من استرجاع برای پشتیبانی بسیاری از حکومت ها از اسرائیل و صدام، این دو ولد نامشروع آمریکا می کنم...» و این گونه بود که قوای محمد رسول الله(ص) در سه مرحله با فرماندهی حاج احمد متوسلیان و محمد ابراهیم همت عازم لبنان شدند تا پیوند دوجانبه ایران و لبنان بیش از پیش شکل گیرد و اکنون جوانان لبنانی به ایران به چشم اندیشه های امام خمینی(ره) و همان مفهوم صدور انقلاب و مبارزه با ظلم و امپریالیسم نگاه می کنند. در واقع اگر سیدحسن نصرالله خم می شود و بوسه بر دستان رهبران انقلاب می زند، بی راه نیست. سزاست که او با این صراحت بگوید:«ما بخشی از انقلاب اسلامی هستیم و این را به طور واضح از ده سال پیش اعلام کرده ایم. بنابراین انقلاب اسلامی حق دارد که به ما کمک کند؛ زیرا امام خمینی(ره) اعلام کردند که هر جا مبارزه علیه ظلم هست، ما هستیم.» در جبهه مقابل ترس از همین فراگیری اسلام انقلابی بود که مقوله هلال شیعی را رقم زد و نگرانی های جبهه سلطه گر را در پی داشت. انقلاب اسلامی با یک افق بلند متولد شد که تبلور آن در نقش آفرینی هایی از این دست بود و سوم تیر فرصتی شد برای ظهور دوباره همان اندیشه های انقلابی. اگر در بازه زمانی حکمرانی اصلاحات، صدور انقلاب به سخره گرفته شد و اگر احمد متوسلیان می رفت تا به دست فراموشی سپرده شود، در فضای بعد از سوم تیر بار دیگر اندیشه هایی از همان جنس در بستر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران سریان پیدا کرد. اگر سید حسن نصرالله در کنار توصیف هایی که از امام و رهبر انقلاب داشته است، این چنین از محمود احمدی نژاد یاد می کند، به واسطه مسیری است که در راه احیاء اندیشه های امام و حاج احمد متوسلیان می بیند که «خرمشهر آمدیم؛ کربلا می آییم؛ قدس خواهیم آمد.» این مسئله آنقدر اهمیت داشت که به یک ضلع دعواهای انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران نیز بدل شود تا بعدها شعار احمقانه "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" در مسیر خواست صهیونیست ها و استکبار جهانی و بر مبنای بافته های ذهنی کسی چون میرحسین موسوی رقم بخورد. و احمدی نژاد آن روز مجبور بود در کنار آمارهای اقتصادی و کذا از سیاست خارجه دولت نهم و دفاع دولت از فلسطین و لینان دفاع کند. نتیجه عزم دولت طی این سال ها آن چیزی است که در لبنان با سفر رییس جمهور رقم خورد و این واقعیتی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. انقلاب ها آن گاه که رو به تثبیت می گذارند، عمدتا آرمان های پیش گفته را به دست فراموشی می سپارند یا به تعدیل آن دست می یازند؛ اما امروز شرایطی رخ داده است که اسرائیل و آمریکا باز می بایست نگران شکل گیری هلال شیعی و فراتر از آن جبهه مستضعفین در جهان باشند. بالواقع این همه مدیون اندیشه های احمد متوسلیان است و مدیون غبارروبی محمود احمدی نژاد از همان اندیشه های بنیادین. اکنون احمدی نژاد در جمع پرشور لبنانی ها می گوید:«از سرزمین امام خمینی آمده ام تا سلام رهبری گرانقدر را به شما برسانم.» او از احمد متوسلیان یاد می کند و زنده بودن چهار دیپلمات ایرانی. احمدی نژاد به اسرائیل می تازد و تأکید می کند:«دنیا بداند صهیونیست ها رفتنی هستند.» این همه همان تبلور اندیشه های احمد متوسلیان و امام راحل است؛ اندیشه هایی که صدور انقلاب و یکپارچگی و پیروزی جبهه مستضعفین را انتظار می کشید ((رجا نیوز)) موضوع مطلب : آقای خاتمی! مردم ظلم به امام و انقلاب را فراموش نمیکنند محمد کاظم انبارلویی آقای سید محمد خاتمی اخیرا در دیدار بستگان جمعی از طراحان آشوبهای اخیر که اکنون در زندان به سر میبرند موضوع معیارهای انسانی، قانونی و دفاع از انقلاب را مطرح کرده است. وی همچنین سخن از پاسداشت قانون اساسی و احترام به آزادی به میان آورده است. وی در قرائتی جدید از فتنه میگوید؛ "امروز زیاد از فتنه دم میزنند واقعا هم در دوران فتنه به سر میبریم. من میگویم فتنه زیر پا گذاشتن معیارهای انسانی و قانونی به نام دفاع از انقلاب است. " واقعا حافظه تاریخی ملت اجازه میدهد آقای خاتمی یک سال دسیسه و نیرنگ و توطئه علیه انقلاب و نظام را به عنوان یک واقعیت مورد انکار دهد و پای در وادی تحریف حقیقت فتنه نهد؟ در یک انتخابات حماسی و بینظیر 85 درصد مردم به پای صندوقهای رای آمدند و یک رکورد به جا ماندنی از مشارکت و مشروعیت نظام را در نگاه جهانیان به تصویر کشیدند. اما "دروغ " تقلب و تهمت عدم امانتداری به دهها هزار نفر از برگزار کنندگان انتخابات و نادیده گرفتن نهادهای قانونی فیصله بخش در قانون اساسی و نادیده گرفتن آرای محرومین و مستضعفان که پشتوانه اصلی آرای برنده انتخابات بود، کشور را عملا وارد عرصهای کرد که خود آقای خاتمی حالا پذیرفته که آن یک "فتنه " بوده است. حالا او میخواهد با ترجمهای غلط از "فتنه " بخش عظیمی از صورت مسئله را پاک کند و با تحریف حقایق تاریخی حتی قلم بطلان بر حافظه تاریخی ملت بکشد. آقای خاتمی باید بگوید اعلام جنگ با جمهوریت نظام و نادیده گرفتن رای اکثریت، مطابق کدام معیار انسانی و حقوقی صورت گرفت. اگر نبود صبوری اکثریت و هوشمندی رهبری انقلاب و بصیرت مردم، اگر آن 25 میلیون نفری که به نامزد پیروز رای دادند، برای دفاع از رای خود خدای نا کرده کاری میکردند که امنیت ملی به خطر میافتاد، آسیبها و هزینههای ماجراجویی فرقه سبز بیشتر میشد. متاسفانه در راهپیماییهای غیر قانونی طرفداران سران فتنه اعمالی انجام شد که روی منافقین را در شرارتهای اوایل دهه 60 سفید کرد. آنها چادر از روی سر بانوان گرفتند و هر که را که خود را مدافع نظام میدانست در دادگاههای خیابانی کشتند و اعمالی انجام دادند که هنوز مقامات امنیتی حاضر به افشای آن نیستند. آقای خاتمی، این اعمال مطابق کدام معیار اخلاقی، انسانی و حقوقی صورت میگرفت؟! آقای خاتمی، در روز 13 آبان، 16 آذر، روز قدس و روز عاشورا طرفداران شما به ساحت اباعبدالله الحسین اهانت کردند، به هیئت عزاداران حسینی حمله کردند، به نفع اسرائیل شعار دادند، به نفع آمریکا عربده کشی کردند، عکس امام را آتش زدند و به ساحت مقدس بنیانگذار جمهوری اسلامی اهانت کردند. فجیعترین اعمال را مرتکب شدند که شرح کامل آنها به صورت فیلم وعکس در سایتهای ضد انقلاب و سایتهای خبری طرفداران فرقه سبز موجود است، شما از پاسداشت کدام قانون اساسی و احترام به کدام آزادی سخن میگویید؟! آیا شما و طرفدارانتان آزاد هستید هر کاری بکنید که اوباما رسما از شما حمایت مالی و سیاسی کند، نتانیاهو جنبش سبز را سرمایه رژیم اشغالگر قدس در تهران بخواند، بوش، شما و دوستانتان را پیاده نظام آمریکا در ایران تلقی کند، منافقین و سلطنت طلبها، کومله و پژاک و بهائیها و... به وجد بیایند و شما و دوستانتان را در تظاهرات به اصطلاح آرام و مسالمت آمیز مشایعت کنند و بریزند توی خیابانها و اموال عمومی و اموال مردم را آتش بزنند و به احدی رحم نکنند. کجای قانون اساسی به شما و دوستانتان چنین اجازهای را داده است؟! فرمودهاید: چرا آزادیها که در متن قانون است محدود میشود؟! کجا متن قانون، شورش علیه مردم و مسخره کردن آرای اکثریت را به نام آزادی امضا کرده است!؟ شما از چه قانونی سخن میگویید؟ آیا قوانین "انقلاب نرم "، "براندازی نرم " و "جنگ نرم " که آمریکاییها برای سرنگویی نظام مقدس جمهوری اسلامی طراحی کردند معیار انسانی، قانونی و اخلاقی شما در این خروج بر حاکمیت مردم و خروج از حاکمیت انقلاب است!؟ حتی خود شما آن قوانین را رعایت نکردید! شما مرتکب قتل نفس در این به اصطلاح تظاهرات آرام شدید حداقل 25 انسان بیگناه را به شهادت رساندید و اینها از مظلومترین شهدای انقلاب هستند که توسط تروریستهای فرقه سبز به شهادت رسیدهاند. اینها به کدامین گناه کشته شدند. با کدام منطق انسانی، اخلاقی و قانونی به شهادت رسیدند؟ شما از کدام قانون اساسی دم میزنید. کدام حریم قانون اساسی جمهوری اسلامی را رعایت کردید؟ شما که نه از جمهوریت نظام دفاع میکنید و نه از اسلامیت نظام و نه از نهادهای قانونی برآمده از اراده و رای ملت، به کدام اصل و اصول قانون اساسی پایبند هستید؟ آنچه مردم در این سالهای اصلاحات و پس از آن شاهد بودند آن است که شما روی دو اصل یکی اصل 24 قانون اساسی به عنوان آزادی مطبوعات و یکی هم اصل 27 قانون اساسی یعنی آزادی اجتماعات تاکید کردهاید. اولی را برای اهانت به مقدسات اسلام، نظام و دروغ پراکنی و تهمت به مسئولان میخواهید و دومی را برای ایجاد اغتشاش و آشوب! اکنون دوستان شما که یک دهه مطبوعات را عرصه واتاب پیامهای دشمن کرده بودند رفتهاند در رادیوهای بیگانه و تلویزیونهای آمریکا، اسرائیل و انگلیس خدمت میکنند. آنها که اصل 27 را برای راهاندازی اغتشاش میخواستند یا در زندان در چنگ قانون هستند یا فرار کردهاند! آیا درست است شما که یک روحانی فاضل و با سابقه هستید این همه اصول مترقی قانون اساسی را رها کنید و فقط بچسبید به این دو اصل و با گفتمان آشوب و فتنه و اغتشاش به جنگ گفتمان ملت که گفتمان پیشرفت و خدمت و عدالت است، بروید؟ شما اسلام و انقلاب و ولایت فقیه را در قانون اساسی رها کردهاید، و رفتهاید سراغ یک مشت ماجراجو که به هیچ چیز جز بازگشت به "قدرت " آن هم به ضرب و زور حمایت آمریکا و انگلیس و اسرائیل نمیاندیشند! آقای خاتمی شما و دوستانتان باید در برابر مردم و تاریخ پاسخگو باشید مردم ممکن است قصورها و تقصیرهای پیش آمده در ماجرای فتنه را مورد عفو قرار دهند، اما ظلم به امام، انقلاب و جفای به اسلام را هرگز فراموش نمیکنند ((رجا نیوز)) موضوع مطلب : استاد احمدی نژاد پایان مرحله نخست کارگاه آموزشی استاد احمدی نژاد در خاورمیانه ((مجتبی زارعی )) اگر چه تواضع استاد محمود احمدی نژاد هنگام دریافت دکتری افتخاری علوم سیاسی دانشگاه لبنانی ستودنی بود ، امّا کیست که نداند اومدّت مدیدی است که شهر به شهر ایران را وکشور به کشور وقاره به قاره جهان را برای آموزش دانش مبارزه به جهانیان علیه نظام سلطة جهانی پشت سر گذاشته وبا فعالیت ها و مجاهدت های اخیرش ، می توان گفت مرحلة نخست کارگاه آموزشی علیه صهیونیسم جهانی وادعای هولوکاست را با موفقیت به اتمام رسانید. کارگاه آموزشی فروپاشی اسطورة هولوکاست در خیابان های بیروت ، بنت جبیل وتپه های مارون الرأس با موفقیت سپری شد و اینک کارگاهی دیگر برای راز گشایی از پرونده 11 سپتامبر آغاز گردید گو اینکه خوب نیز هدفگذاری می کند ،زیرا در کشاکش افتتاح پرونده ها و اختتام آنها که با محوریت حق وعدل تکوین می یابد ، شخصیت شهروندان جهانی رشد می کند و متکامل می گردد ، وانگهی از آن روی دراین گفتار به وی رئیس جمهور احمدی نژاد نگفتیم واستاد خطاب اش نمودیم ، که او از موضع تعلیم وتربیت باشهروندان جهانی سخن می گوید و سلاحی جز کلمه وگفتار بکار نگرفته است . امّا استاد احمدی نژاد تا کنون چند کارگاه آموزشی را درنسبت با شهروندان جهانی پشت سر گذاشته است . کارگاه اول آموزش او پرونده هسته ای ایران بود، او شهر به شهر رفت وبراساس "نظریة دیالکتیک وتمدن ِ گفت و گوها"،حقیقت فطرت گرایانه را بر جدل سفسطه جویانه به پیروزی رساند که ثمرة آن از یک سو ملازمة عدل وصلح درافکار عمومی جهان گردید ، امّا ازدیگر سو انرژی هسته ای حق مسلّم ما شد . کارگاه دوم آموزشی او بازگشت به نظریة فطرت وحکمت اسلامی بود که ضمن نقد سکولاریتة عقل ابزاری و اعلام ناتوانی بشر در ادارة جهان ، خواستار آن شد تا تشویش انسان معاصر با رجوع او و سازوکارهای مدیریت جهان به خدا و حنیفیت ازعالم رخت بربندد ، زیرا حُکمِ حکمت در سنت اسلامی - ایرانی آن است که بی اذن قیّومیِ حق تعالی و ولایت تکوینی ، مدبّر جامع ومانعی در جهان وجود ندارد . با اینکه دربارة دوکارگاه آموزشیِ استاد ، فراوان می توان سخن گفت ، امّا روی سخن این یادداشت کوتاه ، کارگاه سوم آموزشی است که کلاسهایش از شهرهای ایران آغاز گردید ، در نیویورک وژنو تداوم یافت ودر مرزهای "موضوع آموزش " به اتمام رسید و آن آموزش فروپاشی اسطورة دروغین هولوکاست بود . سرفصل های این کارگاه آموزشی ، متون و منابع "جناب مؤسس " انقلاب اسلامی یعنی حضرت امام خمینی (ره) بود. ایرانیان که پیش تر با این پرونده آشنا بودند طی سالهای اخیر امّا دوباره سرمشق های بنیانگذار و رهبر فرزانه وحیّ انقلاب از سوی استاد احمدی نژاد برای شان مرور شد، همین سرفصل ها در مراکز رسمی نظام سلطه با شجاعت به کنفرانس گذاشته شد، قوی ترین خبرنگاران جدل گرا وسسفسطه بنیادْ به جنگ او فرستاده شدند ، امّا ازهمان آغازین دقایق مناظره ، مغلوب وی شدند با اینکه استاد و دانش پژهان نمرة قبولی را در حماسه ژنو کسب کرده بودند و این متن آموزشی را پشت سر گذارده بودند ، امّا دل استاد رضایت نداد ! واینک باید علاوه بر مباحث نظری ، در خیابان های بیروت ، شکلی عملی بخود می گرفت ، ومگر استادی که از اساس منکرهولوکاست دروغین است می تواند فاصلة فرودگاه بیروت تا کاخ ریاست جمهوری رابا اتومبیل های زرهی یا هلی کوپتر های جنگی طی کند ، احمدی نژاد فرزند دفاع مقدس ایران است و تو خود می دانی که مگر می شد بسیجی بود و فقط درکلاس های درسی به ایران بزرگ ، عشقی رمانتیک داشت ! از این رو فرزند شجاع ملّت بزرگ ایران ، اینجاهم نتوانست پشت جدارهای شیشه ای ضد گلوله قرار بگیرد وبرای اهالی جبل عامل وشهروندان عالم و کاروانیان به راه افتادة غزة قهرمان ، دانش مبارزة هولوکاست را هجّی کند ! و دیدیم که کلاس صهیونیسم ستیزی ایرانیان حتّی آن هنگام که آپاچی های رژیم جعلی اسراییل بر فرازش به پرواز در آید هم نمی پاشد ، ومگر می شود آموزش فروپاشی یک اسطوره را گفت وخود فرو پاشید ؟! آری ! استادِ کارگاه آموزشی فروپاشی هولوکاست با اینکه رئیس جمهور ملّت بزرگ ایران است امّا از آغاز تا کنون درقامت یک دانشگاهی با مردمان جهان سخن گفته است واین راز سیاست و قدرت دینی در مدیریت اقناعی جهان می باشد و آن اینکه ؛ فرض چنین باشد وهولوکاست واقع شده باشد ، اوّلاً هولوکاست ربطی به فلسطین ندارد ، حادثه ای مربوط به مغربیان و اروپاییان است واگرچنین است قطعه ای از سرزمین وسیع کانادا و آلاسکا رابه آنها بدهید وسالانه به آنها کمک کنید تا خودشان را نجات دهند و برای خود کشوردرست کنند. بیان این نکات آموزشی درشهرهای ایران ، نیویورک و ژنو خوب بود امّا احمدی نژاد باید جشن فارغ التحصیلی دانشجویان این کارگاه را در بنت جبیل اعلام می کرد که چنین کرد ، اکنون امّا می توان گفت یکدورة آموزشی ایرانیان و انقلاب اسلامی برای شهروندان جهانی به اتمام رسید ، تصور نگارنده این است که احمدی نژاد خواستار آن است تا همین سیر مطالعاتی و روند آموزشی را برای شهروندان آمریکا دررسیدن به هزار توی ترفند جنگ طلبان آمریکا درمجاورت برج های دو قلو به سرانجام رساند ، البته باید دید این شهروندان ومجاوران برج ها ، دانش جویان خوبی برای استاد خواهند بود . ((رجا نیوز)) موضوع مطلب : هشتاد درصد امریکاییها بی اعتماد به دولتشان نظرسنجی های جدید در امریکا حاکی است حدود هشتاد درصد از شهروندان امریکایی به دولت مرکزی واشنگتن و پنجاه و هفت درصدشان نیز به رسانه های این کشور اعتماد ندارند. به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی پرس تی وی، مرضیه هاشمی، مجری این شبکه پیش از برگزاری میزگرد در این خصوص گفت، در حالی مردم امریکا به دولت فدرال و همچنین رسانه های این کشور اعتماد ندارند که در طول سال جاری میلادی، دو ژورنالیست معروف امریکایی صرفاً به علت ابراز عقیده خود، کارشان را از دست داده و از سِمت خود اخراج شده اند. نظرسنجی های اخیر توسط شرکت های گالوپ و پیویی حاکی از آن است که حدود نیمی از امریکایی ها معتقدند دولت امریکا بر زندگی روزمره شهروندان این کشور، تأثیرات منفی می گذارد. همچنین اکثریت امریکایی ها به رسانه های خود اعتماد ندارند که اخبار را به طور کامل، دقیق و منصفانه به سمع و نظر مردم این کشور برسانند. شرکت کنندگان در این میزد گرد عبارت از گلوریا، نامزد حزب صلح و آزادی امریکا در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، جان پارکر، فعال حقوق بشر در مرکز حرکت بین المللی، و ماکسین دوور، ژورنالیست امریکایی از طریق ارتباط ماهواره ای از نیویورک، بودند. در این میزگرد، ماکسین دوور به شدت با دو شرکت کننده دیگر اختلاف نظر داشت. دوور اعتماد نداشتن مردم امریکا به رسانه های این کشور را به علت فراوانی پایگاه های رسانه ای در تلویزیون، رادیو و اینترنت دانست و گفت این مسئله باعث شده تا مردم امریکا با گوش دادن به منابع مختلف خبری، در برخی موارد احساس کنند که تناقضاتی در گزارش اخبار و واقعیت ها مشاهده می شود. از سوی دیگر گلوریا گفت، رسانه های امریکا در رابطه با جنگ های مختلفی که امریکا درگیر آن بوده، از ویتنام گرفته تا عراق و افغانستان، آنقدر به مردم دروغ گفته اند که دیگر اعتباری برایشان در نزد شهروندان امریکایی نمانده است.به عنوان مثال، گلوریا، به ادعای وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق به عنوان بهانه ای برای اشغال این کشور اشاره کرد که متعاقباً مشخص شد، ادعایی کاملاً کذب بوده است. جان پارکر نیز افزود: گرچه رسانه ها و شبکه های خبری اصلی امریکا همواره حامی دولت این کشور و نظام سرمایه داری بوده اند، پس از واقعه یازدهم سپتامبر، رسانه های امریکا بطرزی کاملاً روشن و آشکار به وسیله ای در دست وزارت امور خارجه امریکا و همچنین پنتاگون، تبدیل شدند. وی افزود: از همین روست که مردم امریکا به سایت های مختلف اینترنتی و شبکه های ماهواره ای برای دریافت اخبار و متنوع کردن منابع خبری خود رو آورده اند، زیرا به اندازه کافی اخبار و گزارش های غیر مطابق با واقع از رسانه های اصلی این کشور شنیده اند. پارکر افزود، یکی از دلایلی که مردم امریکا به دولتشان اعتماد ندارند این است که مثلاً اخیراً مأموران اف بی آی فعالان حامی حقوق بشر امریکایی را دستگیر کرده و در حال محاکمه آنان به علت سفر به فلسطین یا کلمبیا هستند. اف بی آی ادعا کرده که سفرهای این فعالان به نقاط یاد شده، به مثابه کمک به تروریسم است. در ادامه این میزدگرد، گلوریا نیز از قانونی کردن شنود مکالمات مردم توسط مأموران دولتی به دست دولت اوباما صحبت کرد. این در حالی است که اوباما در دوران مبارزات انتخاباتی اش به جرج بوش، رئیس جمهور پیشین امریکا در همین زمینه انتقاد می کرد و این عمل را کاری غیرقانونی می خواند. ماکسین دوور در توجیه این مسئله گفت، البته استفاده از فن آوری های جدید برای افزایش امنیت کشور، مختص امریکا نیست و سایر کشورها نیز از تدابیر مشابه استفاده می کنند. وی افزود مثلاً در ایران، اینترنت سانسور می شود، و تمامی محتویاتش بدون کم و کاست در دسترس مردم نیست. دوور در خاتمه افزود، شاید بتوان گفت تقریباً در تمامی کشورها و جوامع جهان، سانسور منابع خبری یا اینترنتی به نحوی از انحاء، اِعمال می شود. دوور در پاسخ به این سؤال مرضیه هاشمی که پرسید آیا به نظر شما میزان سانسور در امریکا در حال افزایش است گفت، به عقیده من، روند سانسور در سراسر جهان رو به ازدیاد است رجا نیوز موضوع مطلب : علی از حجاب گفت یا از بیتالمال؟ ((ازوبلاگ طاووس )) پیش از این یکبار درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی و اخلاقی نوشتهام. مدتی بحث بدحجابی و مفاسد اخلاقی به دلایلی از جمله موضوع "شخصیسازی دانشگاه آزاد" کمتر طرح میشد، تا اینکه اخیراً دوباره مورد توجه قرار گرفته است. نگارنده به هیچ عنوان منکر ضرورت و اهمیت حجاب با همان شرایط و حدود مشخصشده توسط مراجع عظام نیست و از مضرات و آسیبهای خطرناک و خانمانبرانداز بدحجابی نیز غفلت ندارد. شکی نیست که باید برای ترویج و فرهنگسازی حجاب مجدانه تلاش کرد و اقدامات ایجابی و سلبی لازم را با رعایت تمام جوانب فرهنگی، دینی و شرعی به انجام رساند. آنچه سبب دست بردن به قلم است، نحوه طرح موضوع و تعارضهایی همچون سکوت در برابر دستهای دیگر از مفاسد و معاصی است. در سالیان اخیر بارها شاهد اعلام موضع علما درباره بدحجابی بودهایم. اما در مورد مسائلی چون مفاسد اقتصادی یا عدالت که در دیدگاههای رهبر معظم انقلاب همواره از اولویت و اهمیت درجه اول برخوردار بوده، هیچگاه این همه تأکید و توجه وجود نداشته است! این سطور به هیچ وجه قصد وهن یا طعن به بزرگان دینی و علمای حوزه را ندارد. شکسته باد این قلم اگر بخواهد موردی از مسلمات دین را نفی کند! بریده باد این زبان اگر بخواهد اسائه ادبی به ساحت مرجعیت و علما نماید! خاموش باد این اندیشه اگر نیت سوئی در این گفتن و نوشتن داشته باشد! آقایان بزرگان قوم و علمای قم! مگر علی را به عدلش و ایستادگیاش در برابر امتیازطلبی و فزونخواهی نمیشناسیم؟ و مگر علی همانی نیست که: "قُتِل لشدّة عدلِه"؟ از خود شما گرامیان شنیدهایم که علی به محض پذیرفتن خلافت، گفت آنچه از بیتالمال به یغما رفته است بازپس میگیرد حتی اگر به عنوان مهریه به زنان داده شده باشد. سیدالشهدا در کربلا، علت رویگردانی سپاهیان یزیدی از سخن حق را انباشته شدن شکمها از مال حرام دانست. مگر صاحب عصر و منجی موعود جهانی همانی نیست که زمین را لبریز از قسط و عدل میکند، آنچنانکه از ظلم و ستم مملو شده است؟ در وصف حکومت مهدوی همواره از برادری، عدالت، مواسات و مساوات، رفع تبعیض و ستم و آرمانهای رفیعی از این دست سخن گفتهاند. حال چگونه است که در این سالیان، ندای رهبر انقلاب در مطالبه عدالت و رفع فقر، فساد و تبعیض و مبارزه با مفاسد اقتصادی و اشرافیگری فرید و وحید مانده است و هیچ صدایی در حمایت این خواستنهای مکرر و مظلومانه برنمیخیزد؟ مگر نه آنکه از قدیمالایام بزرگان اخلاق و مردان خدا همواره در اهمیت لقمه حلال سخن راندهاند؟ مگر این نیست که بخش اعظمی از حدود و مقررات شرعی اسلام را احکام اقتصادی تشکیل میدهد؟ چگونه میتوان متوقع بود که ربا ـ این عمل زشت که به منزله اعلام جنگ با خداست ـ رایج شود و آنگاه فساد اخلاقی و مظاهری همچون بدحجابی از عرصه اجتماع رخت بربندد؟ رشاء و ارتشاء متداول باشد و انتظار داشت که از لقمههای آلوده، جوانانی پاک و دیندار برآید؟ چگونه میتوان به آفتابهدزد خرده گرفت آنگاه که میبیند جماعتی سر در آخور بیتالمال دارند و میچرند، اما صدایی از کسی بر نمیخیزد؟ چه بسا جوانانی که خودآگاه یا ناخودآگاه به عنوان اعتراض به این نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی روی به برخی مظاهر ضداخلاقی میآورند. جدای از آنانی که از فرط فقر و نداری ذلت فحشا و منکر را به جان میخرند! آیا جا ندارد حداقل به همان اندازه که برای بدحجابی سینه چاک میشود، برای عدالت و مبارزه با تبعیض و فساد اداری و اقتصادی صدایی بلند شود؟ چرا آن هنگام که اموال و ثروت عمومی کشور به نام وقف در معرض تصرف و شخصی شدن قرار میگیرد، هیچ صدایی از قم برنمیخیزد؟ بزرگواران! گویا اولویتها جابهجا شده است؟ آن همه که امیرالمؤمنین در عهد خویش با مالک اشتر، به عنوان والی حکومت اسلامی، بر حفظ و صیانت بیتالمال، عدالت و محدودسازی نزدیکان و خواص تأکید دارد، بر هیچ وظیفه حکومتی دیگر اصرار نمیورزد. شکسته باد این قلم اگر بخواهد موردی از مسلمات دین را نفی کند! بریده باد این زبان اگر بخواهد اسائه ادبی به ساحت مرجعیت و علما نماید! خاموش باد این اندیشه اگر نیت سوئی در این گفتن و نوشتن داشته باشد! اما فردی که پای منابر و سخن دانشمندان دین بزرگ شده است نباید به دنبال پاسخ سؤالاتش باشد؟ در پایان نقلی از آن بزرگمرد و پیر سفرکرده، خمینی کبیر: الله، الله، در انتخاب اصحاب خود. (22 تیر 1362/ پیام به نمایندگان مجلس خبرگان) و کلامی از خلف صالحش، آیتالله خامنهای خطاب به همه ما: برادران! نمیشود ما در زندگی مادی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلیشان از اولیات زندگی محروماند. (23 مرداد 1370/ در جمع مسئولان و کارگزاران نظام) موضوع مطلب : احمدی نژاد میوه ی انقلاب را در لبنان چید شاخه های درخت انقلاب امروز انقدر بلند و پهناور شده است که سایه ی آن مایه ی راحتی و آسایش و محل اتکا بسیاری از ملت های آزاده ی جهان قرار گرفته است و البته نوک این شاخه ها شدیدا خارهای صهیونیستی را در معرض نابودی قرار داده و آنها را تهدید می کند. شاید 32 سال گذشته کمتر کسی فکر می کرد که وقوع انقلاب اسلامی در ایران بزودی طراوت و تازگی را برای جهانیان به ارمغان آورد و خون های آزادگان جهان را در رگ های مرده ی آنان دوباره به جریان اندازد ولی امروز پس از طی سالیان نه چندان طولانی شاهد این حقیقت متعالی هستیم. شجره ی طیبه ای که امام خمینی (ره) با دستان پربرکت خویش در این مرز وبوم غرس کرد ، از همان ابتدا مورد هجمه های فراوان قرار گرفت و با هر تیشه و خنجری به آن حمله شد ولی حاصل این دست و پا زدن های این دشمنان نگون بخت چه شد؟ این شجره ی طیبه برای رشد و بارور شدن نیاز به آبیاری داشت و این کار با خون شهدای عزیز ایران زمین انجام شد و با این کار درخت انقلاب رشد کرد، مستحکم شد و به باروری رسید. و اینجا بود که حضرت امام فرمودند که جنگ برای ما یک نعمت بود. در طول این سالیان بهارها و پاییزها بر این درخت پاک گذشت و جوانه هایی زد و همچنین برگ های زرد و قرمز خود را هم ریخت! البته شاید نمی خواست که این برگها را هم بریزد ولی چه کند که برخی از این برگها خود تاب مقاومت در برابر سرمای پاییز و زمستان را نداشتند! رهبر حکیم پس از امام خمینی یعنی امام خامنه ای هم با حکمت و اقتدار مثال زدنی از این درخت مراقبت کرد و در برابر همه ی هجمه های داخلی و خارجی که اصل آن را نشانه گرفته بودند عزتمندانه دفاع کرد و این درخت همچنان رشد می کرد و سایه می گسترانید تا اینکه باد موافق هم از راه رسید. باغبانی که تربیت شده ی مکتب روح الله بود به یاری آمد و این اواخر به رشد آن کمک شایسته ای کرد. با ورود احمدی نژاد به عرصه ی باغبانی از این شجره ی طیبه شاهد این هستیم که حالا در سایه ی رهبری حکیمانه ی مقام معظم رهبری، شاخه های انقلاب سایه اش را بیشتر گسترانده و ملت ها با دلگرمی بیشتری به آن تکیه می زنند و این در حالیست که دیگر این شاخه ها به مرزهای صهیونیستی رسیده و آنان را با خطری جدی مواجه کرده است بطوریکه حتی جرات نزدیک شدن به آن را هم به خود نمی دهند. سفر دکتر احمدی نژاد به لبنان نمونه ی بارزی بر این مدعاست و استقبال تاریخی مردم لبنان با قومیت ها و مذاهب مختلف از رییس جمهور ارزشمندمان نشان از مسیر درستی است که ملت ما به یاری خدا در آن گام بر میدارد و ان شاء الله که همینطور ادامه داشته باشد. ملتی که سالهاست از میوه های پاک و طهور انقلاب خورده است و روز به روز عزتمندتر شده است و حالا نماینده ی شایسته ی خود را به یکی از حساس ترین نقطه های استراتژیک جهان فرستاده تا از آنجا هم میوه های آن را بچیند و همینطور در جلوی مرزهای سرزمین های اشغالی اشغالگران را شجاعانه و با قدرت و صلابت تهدید کند و این عاقبتیست که کاخ سفیدی ها هم بزودی با سرنوشتی اینچنینی مواجه خواهند شد. و به یاری خدا کسی را توان جلوگیری از رشد و سایه گستری درخت انقلاب اسلامی ایران نیست و ان شاء الله بزودی میوه ی این درخت را در سرزمین فلسطین عزیز و در کنار قدس شریف خواهیم چید و زمین را از خارهای صهیونیستی پاک خواهیم کرد که آینده از آن ماست... ((از وبلاک چراغ دل)) موضوع مطلب : 9 دی، تهران، بیروت، قم محمد حسین حیدری اسمش را مالک بگذاری یا ملت تاثیری در برش شمشیر اراده و غرش صدای پیل افکنش ندارد. شمشیر اراده مالک را این روزها همه جا می توان دید. پریروز دیپلماسی فعالش در نیویورک چیز غلام سیاه نظام سرمایه داری (اوباما) را در آورد، دیروز قلک فتنه گران را شکست و بانک ملی فتنه را به نفع ملت مصادره کرد و امروز در عمق استراتژیک جمهوری اسلامی مشغول پاره کردن بیوت عنکبوتهاست. امام کجایی؟ انقلاب که به جای خود، ما 9 دی را هم صادر کردیم. امروز همه کشورهای اسلامی به سلاح ممنوعه 9 دی مجهزند. امام پایه باشی و ما را دعا کنی 9 دی را صادر می کنیم حتی به قلب تل آ ویو! آژانس بین المللی انرژی اتمی دیگر دمده شده و به درد همان جهان پس از جنگ سرد می خورد. حتی اوباما هم این را می فهمد! آمریکا می خواهد با تاسیس آژانس بین المللی 9 دی مانع بسط و گسترش سلاحهای آمریکا براندازشود. بر خلاف نظر فرزند ملت من معتقدم شعار تغییر غلام سیاه نظام سرمایه داری (اوباما) دروغ نبود! او می خواهد آژانس انرژی اتمی را به آژانس ممانعت از گسترش 9 دی تغییر کاربری بدهد. آژانس اما از نظر ما فقط شیشه ای اش خوب است، شفاف و زلال و امروز مردی از تبار حاج کاظم انگار که به یک سفر استانی رفته است. لبنان کشور رودخانه لیتانی نیست. خیابان امام خمینی (ره) بیروت معروف ترین مکان لبنان است و صحنه فستیوال 9 دی. با این وجود حتی سکولار های لبنان هم به احترام سفر دکتر ما کرکره رودخانه لیتانی را پایین کشیده اند. ما انقلاب را صادر کردیم حتی به قلب رودخانه لیتانی! حرفی هست؟ اوضاع همه کشورهای اسلامی همین است. من باور دارم اگر حکام مفت خور و بشکه سعودی مانع نمی شدند استقبال مردم عربستان از مالک دست کمی از لبنان نمی داشت. اگر عمال شوم و نامبارک آمریکا سد سبیل نمی کردند، ملت مصر قدردانی از یوسف را به جهانیان می آموخت، اگر... مالک ما این روزها بیش از همیشه بوی ماه و ماه ما این روزها بیش از همیشه بوی خورشید میدهد. ماه بناست به قم برود. قم نقطه عزیمت هر حرکت انقلابی است. این را حتی اوباما هم می فهمد! یک بار از قم اراده کردیم، خاورمیانه و جغرافیای قلوب مسلمین تسخیر شد اما این بار انقلاب اسلامی از سر همت و کار مضاعف به کمتر از فتح سنگرهای کلیدی جهان راضی نیست. 9 دی آفرینی لبنانی ها به افتخار احمدی نژاد مبشر غوغای قمی هاست در غدیر قم. انقلاب اسلامی در یک حرکت پیچیده با به کارگیری توان لجستیکی خود میلیونها نفر را از ایران به لبنان و طی روزهای آینده ازلبنان و سایر بلاد اسلامی به قم منتقل خواهد کرد. اشتباه نکنید بهبهانی اگرچه دوست داشتنی است اما وزیرراه جمهوری اسلامی است. شهدای راه و ترابری و مهندسی جهادکشاورزی وزرای راه انقلاب اسلامیاند. این را حتی اوباما هم نمی فهمد! مالک ما این روزها بیش از همیشه بوی ماه و ماه ما این روزها بیش از همیشه بوی خورشید میدهد. رجا نیوز موضوع مطلب : ارتش آمریکا و مشکل همجنس بازها صدور رای دادگاهی در ایالت کالیفرنیا این روزها باعث دردسر جدی پنتاگون شده است. به گزارش واحد مرکزی خبر از نیویورک، این دادگاه هفته گذشته حکم کرد یک نظامی همجنس باز آمریکایی که در محل خدمت تظاهر به همجنس بازی کرده و ارتش او را اخراج کرده است ، باید سر کار سابق خود باز گردد. هرچند هر نوع گرایش به همجنس بازی در ارتش آمریکا از دیر باز ممنوع بوده و نظامیان با گرایش همجنس بازی بایستی از ارتش اخراج شوند، ولی از حدود بیست سال قبل رویه ای قضائی در ارتش آمریکا متداول شده است که به رویه " نپرس و نگو" معروف شده و براساس آن تا زمانی که همجنس بازها تظاهر به گرایشات خود نکنند ازارتش اخراج نخواهند شد وکسی مجاز نیست ازگرایشات وتمایلات جنسی آن ها سوال کند. از آنجا که معروف است همجنس بازها در آمریکا از نظر سیاسی فعال هستند هر دو حزب حاکم در آمریکا می کوشند آرای آنان را جلب کنند. هرچند همجنس بازها بطور سنتی به دمکرات ها رای می دهند و نامزد های دمکرات همواره می کوشند آرای آنها را با دادن وعده هائی جلب کنند، حتی اوباما درمبارزات انتخاباتی خود در این مورد وعده هائی داده بود. ولی همانگونه که خود اوباما نیز بارها عنوان کرده است دمکراتها ترجیح می دهند لغو این قانون توسط لایحه ای در کنگره انجام شود نه رای دادگاهی در ایالت کالیفرنیا و از همین روست که رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا نیز دردفاع از موضع پنتاگون رای دادگاه کالیفرنیائی را بشدت محکوم کرد. مهمترین بحث باقیمانده دراین رابطه هم زمانی حکم دادگاه با نزدیک شدن انتخابات میان دوره ای کنگره درماه نوامبراست که این موضوع را به بحث داغ روز آمریکا تبدیل کرده است. موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |