ضعف «دیپلماسیخصوصی» با پول دیپلماسی عمومی جبران نمیشود
نقد توافق ژنو نیاز به استدلال ارزشی ندارد
انقلاب اسلامی یعنی انقلاب عقل، انقلاب منطق، انقلاب خرد، انقلاب شعور. ملت ایران در 22 بهمنِ سی و پنجم، فقط «حضور» نداشت، بلکه «شعور» هم داشت. این درست که ما در سال 57 به نام خدا و بر اساس آرمان و اصول، انقلاب کردیم اما جز این نیست که در دین ما از «عقل» به عنوان «رسول باطنی» یاد شده. «عقل» به منزله یک «پیامبر» فقط مخصوص دین مبین اسلام است و بس. یک وقت هست ما با دشمن خود و به جبر روزگار، توافقی به نسبت عاقلانه میبندیم، بعد مینشینیم بررسی میکنیم که این قرارداد واقعگرایانه، چه نسبتی با آرمانهای انقلاب اسلامی دارد؟ و چگونه ممکن است با اقتدار ملی، امتزاج بیشتری پیدا کند؟ معالاسف توافق ژنو، غیرعقلانیتر از آن است که اصولا به این قبیل سؤالات برسد! بر اساس «منطق زمینی» توافق ژنو بشدت ضعیف و لازمالنقد است، «منطق آسمانی» پیشکش! در مثل مناقشه نیست. شخصی را در نظر بگیرید که در عوض دُرّی گرانقدر، به شکلاتی بسنده کرده. شما آیا به این فرد میگویید؛ «چرا ایستادگی نکردی؟ چرا تا پای جان، مقاومت نکردی؟ چرا اصول و ارزشها را زیر پا گذاشتی؟» یا اینکه میگویید؛ «مرد حسابی! آدم آیا در عوض گوهر به این گرانی، آب نبات به این ارزانی میستاند؟» جمله «به جان گرفتیم، باشد که به نان نفروشند» اگر چه زیباست، لیکن خرج این جمله، برای وقتی است که در خلال توافق، امتیاز چشمگیری از دشمن گرفته باشند. در توافق ژنو، اساسا امتیاز دادند، امتیاز نگرفتند که حالا در نقدش جمله قصار آسمانی بگوییم! جان شهدای هستهای، بسی شریفتر از آن است که خرج نقد توافق به این سستی شود. صدالبته اگر توافق نسبتا درستی بسته میشد، آن وقت شاید در نقدش، هزینه از اصول و آرمانها لازم میآمد اما برای نقد توافق ژنو باید مایه از بدیهیترین الفبای اصول دیپلماسی گذاشت. توافقی که هرگز میان دادهها و ستاندههایش هیچ نسبت عاقلانهای وجود ندارد، همان به که بر اساس «خرد فرش» نقد شود، نه «خرد عرش». وقتی دو دو تای یک توافق ایراد دارد، بیش از «آسمان» باید از منظر «زمین» و پیشپا افتادهترین فرامین به نقد آن پرداخت. در نقد توافق ژنو، باید دست آقایان دیپلمات را گرفت و پای تخته سیاه کلاس نشاند، نه تخت بلند و سرخ و سپید و سبز شهدای هستهای. وقتی به فرموده علما؛ «هیچ آدم عاقلی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند»، خون «مصطفای هستهای» حیف است خرج نقد توافقی شود که ایراد در پایه و اساس دارد. به جد بر این گمانم که برای بعضی دوستان دیپلمات، هرگز نباید از ایستادگی و استقلال و مقاومت و اصول و آرمانها سخن گفت، بلکه باید گفت؛ لبوفروش بیسواد هم همچین توافقی نمیبندد که شما بستید! که همین دیروز کاخ سفید بگوید؛ «تحریم ایران به دلایل نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم با قوت ادامه دارد»! به راستی، لرزه بر ساختمان تحریم افتاده یا بر دانش بعضیها در زمینه دیپلماسی و فن مذاکره؟! انقلاب اسلامی، انقلاب علیه تعاملها و توافقها نبوده و نیست. انقلاب اسلامی، انقلاب در تعاملها و توافقها بوده و هست. ما در این عمر 35 ساله انقلاب اسلامی با دولتهایی که بعضا دشمنمان هم بودهاند، چند باری، هم تعامل داشتهایم، هم توافق. اما آنچه در ژنو بسته شد، با هیچ یک از توافقهای جمهوری اسلامی قابل قیاس نیست و از فرط ضعف، فقط باید با خودش سنجیده شود! فیالمثل، گاهی میبینم توافق ژنو با قطعنامه 598 مقایسه میشود که قیاسی کاملا معالفارق است. اولا؛ قطعنامه 598 بنا بر اقتضای زمان، کاملا واقعگرایانه و عاقلانه بود. به هر حال، روزی باید جنگ ما و عراق به نفع جنگ بزرگتر ما با آمریکا و اسرائیل و به نفع فتوحات مکرر ما در مصاف با نظام سلطه تمام میشد. بگذریم که در جنگ تحمیلی هم طرف ما یعنی صدام بشدت از سوی نظام سلطه پشتیبانی میشد. ثانیا؛ قطعنامه 598 تصمیمی بود که کل نظام و در رأس آن خمینی بتشکن با شجاعتی از زاویه عقل اتخاذ کرد و همه و همه از سیاسیون گرفته تا نظامیان و جمله آحاد ملت، اگر چه بعضا با دلی در گرو جبهه و جنگ، لیکن بر عقلانیت آن تصمیم مهم صحه گذاشتند. ثالثاً؛ ور آرمانخواهانه این قطعنامه در پیام حج خمینی بتشکن، خودش را نشان داد، آنجا که حضرت روحالله از جنگ دائمی و لاینقطع اسلام ناب محمدی (ص) با اسلام آمریکایی سخن گفت. رابعاً؛ قطعنامه 598 مجرایی شد برای بازسازی و سازندگی ایران که متاثر از 8 سال جنگ تحمیلی، دچار خسران شده بود. خامساً؛ در ورای قطعنامه، حتی سازمان ملل هم که عمدتا نقش ملیجک دربار نظام سلطه را بازی میکند، حکم به متجاوز بودن رژیم بعث داد. سادساً؛ قطعنامه چون تدبیری عاقلانه بود، هرگز منجر به پایمال شدن خون شهدا نشد، که شهدای ما خود، مظهر عقل و شعور بودند. معالاسف بعضیها که در فرآیند کاسبی با تحریم به دستاندرکاری رسیدند، با قطعنامه هم کاسبی میکنند و عقل دوراندیش امام را به نام خود میزنند! یک روز بر دعوای اغلب موهوم میان سیاسیون و نظامیان، دامن میزنند و دگر روز از تحمیل تدبیر خود به حضرت روحالله! آنهم که امام گفت «جام زهر»، من باب «یا دهر! اف لک من خلیل» سیدالشهدا، گله آموزگار از روزگار بود و الا خمینی با آن همه خشم و غرور، که خود جام زهر در حلقوم نظام سلطه ریخته بود، که خود آشفته کرده بود خواب شب پرستان را، که خود مظهر بیبدیل اخم و تَخم علیه شیطان بزرگ بود، گلایه کند از مشتی سیاستمدار زپرتی؟! توافق ژنو به دلایل متعددی که گفته شد، حتی کاریکاتوری از قطعنامه 598 نیست، چرا که از میان لیبرالها هم منتقد دارد، چرا که سازمان ملل و سایر سازمانهای بینالمللی را نسبت به حقوق کامله هستهای ایران، ملتزم نکرده و مجبورشان نکرده که علیه آمریکا و له ایران، حرفی شایسته بزنند، چرا که دادههایش نقد، مهم و زیاد، و ستاندههایش قسطی، کیفا بیارزش و کما قلیل است، چرا که کاخسفید را هارتر کرده، چرا که احتمال وقوع جنگ را ولو در رجز دشمن، بیشتر کرده، چرا که از پشتوانه حمایت عمومی، چه در میان حکومت و چه در میان ملت، محروم است، چرا که ادبیات دشمن را به مرز بیادبانهترین سخنان بیسابقه کشانده، چرا که غرور ملی را خدشهدار کرده، چرا که پاسخگو، نه به مجلس محترم شورای اسلامی است، نه به آحاد ملت و اصحاب رسانه، چرا که بیش از تدبیر دوست، به نظر میرسد بحث تحمیل دشمن درمیان است، چرا که در یک کلام، توافق، حتی از منظر عقل ابزاری هم، سست، نامتوازن و ضعیف بسته شده. آری، بچه حزباللهی، فقط «صریح» سخن نمیگوید، بلکه در وهله اول، «صحیح» سخن میگوید. ما بزرگشدههای سنگر شهید حاج حسین خرازی هستیم که معتقد بود؛ «جنگ را باید درست نوشت، نه درشت!» ما توافق را «درست» نقد میکنیم، نه «درشت» و صدالبته، اصحاب توافق باید صلح را درست بنویسند، نه درشت! بر فرض که صلح بر جنگ، تقدم ذاتی داشته باشد و بر فرض که گل بر گلوله، معالاسف آنقدر بد و غیرعقلانی توافق بستهاند که مهمترین طرف توافقشان، بعد از توافق، بیشتر دم از جنگ و گلوله میزند! و بیشتر گستاخی میکند! و بیشتر به ریش صلح میخندد! صلح نیز مثل جنگ، این کاره میخواهد، مرد خودش را میخواهد. اگر باید به یمن 8 سال جنگ عاقلانه، بر روان امام و شهدا و بر سربازها و سرهنگ ها، درود فرستاد، لاجرم این را هم باید گفت که عقل توافق غیرعاقلانه، پاره سنگ برداشته است! شگفتا! دوستان دیپلمات میگویند؛ «خیلی هم حالا به حرف یانکیها استناد نکنید!» سلمنا! اگر نباید به حرف یانکیها استناد کرد، پس چه خاماندیشانه با سران کاخ سفید توافق بستهاید! چطور به حرف یانکیها نباید استناد کرد اما به توافق با ایشان باید خوش بین بود؟! دوستان دیپلمات! این که توافق خودتان را زیر سوال میبرد! و اما، ما به شما آوانس میدهیم و لااقل در این مجال، هرگز نمیگوییم که چرا با دشمن غیرقابل استناد، پای توافق نشستهاید؟! حرف ما این است؛ چرا اینقدر توافق را بد بستهاید که آقای اوباما، با «یک تن آجر» جواب محبت تان را بدهد؟! توافق ژنو، با عرض معذرت، فقط برازنده آن کسانی است که به منتقدان خود بیاحترامی میکنند و رای نیمی از ملت را رای به بیقانونی میخوانند، اما در عوض، به دشمن خونخوار این ملت میگویند «مودب و با هوش». توافق ژنو، برازنده آن دولتی است که «نامههای خصوصی» را به جای جواب، به رخ اصحاب نقد میکشاند. آیا اوبامای بیادب، قبل از توافق ژنو بود که گفت؛ «با یک تن آجر بر سر شرکتهای طرف قرارداد با ایران فرود میآیم» یا بعد این توافق؟! یا بعد اجلاس امنیتی مونیخ؟! یا بعد اجلاس دهکده داووس؟! اینهاست نقد ما به توافق ژنو. ما از منظر رفیع مقاومت و از پنجره دوستداشتنی خون 300 هزار شهید، اصلا توافق ژنو را توافق حساب نمیکنیم که بخواهیم نقدش کنیم! این توافق را باید از منظر آجرهای سوراخدار اوبامای گاوچران نقد کرد! از منظر طرف توافق! از منظر خود توافق! از منظر دو دو تا! از منظر بدیهیات! که از منظر بدیهیات، این اصلا «توافق» نیست! و جای اصول توافق، بلکه اصل توافق در آن خالی است! یک چیزهایی را به دشمن دادن، که نشد توافق! رو به دشمن دادن، که نشد توافق! زیر یک برگه را امضا کردن، که نشد توافق! زبان دشمن را دراز کردن، که نشد توافق! دوستان دیپلمات ما اگر با دشمن توافق بسته بودند، پس چرا اوباما، هنوز جوهر قلم توافقشان خشک نشده، آجر بهشان نشان میدهد؟! امتیاز دادن صرف به دشمن، به معنای توافق با دشمن نیست. توافق با دشمن، آنجا بود که در روزگار گیج زدن سیاستمداران زپرتی، بازهم ولیفقیه، این بار در قامت امام خامنهای، دست برتر را رو کرد و فرمود: «ما هیچ دخالتی در جنگ خلیج فارس نمیکنیم» و آنجا بود که در انتهای ماجرای میکونوس، و این بار در روزگار ترس سیاستمداران زپرتی، فرمود: «سفیر آلمان باید آخرین سفیری باشد که به ایران بازمیگردد» و همین هم شد. توافق، توافق، توافق! «مودب و باهوش» اصحاب نقد همین دیارند، نه اوبامایی که با آجر، اجر آدمی را زایل میکند! ما حقیقتا دوستدار دوستان دیپلمات هستیم و نقدمان از زاویه خیرخواهی است. به توافق ژنو، از منظر خرد زمینی، یک نقد به مفاد آن وارد است که کارشناسان و نخبگان، در همین روزنامه «وطن امروز» مکرر بدان پرداخته و باز هم خواهند پرداخت. لیکن از همان منظر، نقد دیگری هم به توافق ژنو وارد است. نقدی که سواد چون منی هم به انجامش کفایت میکند! توافق ادعا میکرد؛ نه فقط کلیت هستهای، بلکه حتی حق غنیسازی هم در آن به رسمیت شناخته شده! توافق ادعا میکرد؛ لرزه بر ساختمان تحریم انداخته! توافق ادعا میکرد؛ زین پس، گزینه گل و بلبل و صلح، جایگزین گزینه نظامی در روی میز آقای مودب و باهوش میشود! توافق ادعا میکرد؛ از این به بعد، میان سران کاخ سفید و سگ هار اسرائیل، فاصله خواهد افتاد! توافق ادعا میکرد؛ سایه تهدید به جنگ از سر ملت ایران برداشته میشود! و توافق ادعا میکرد؛ آمریکاییها بعد از این، با ما، رامتر و آرامتر میشوند! عاقبت باید بر ما معلوم شود که آجرهای آقای اوباما، موید ادب اوست، هوش او، یا اینکه توافق بسیار بدی با این گاوچران بسته شده؟! رحمت کند خداوند، زندهیاد دکتر علی شریعتی را که خطاب به روشنفکران غربزده میگفت: «من به عنوان کسی که رشته کارش تاریخ و مسائل اجتماعی است، ادعا میکنم که در تمام این 2 قرن گذشته، در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضای یک آخوند نیست، در حالی که در زیر همه این قراردادهای استعماری، امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگرفته هست، باعث خجالت بنده و سرکار!» ما قطعا توافق ژنو را یک «قرارداد استعماری» نمیدانیم، بلکه فقط سست و ضعیف، میخوانیمش و انشاءالله قابل بازگشت. اما با روزنامه درآوردن و دیپلماسی عمومی کردن (!) و هزینههای نجومی از جیب بیتالمال، ضعف هیچ توافقی که بر اساس «دیپلماسی خصوصی» بسته شده -و جرأتی برای شفافسازی آن ندارند- پاک نخواهد شد! حالا تو برو پول بده تا برایت تیتر بزنند: «پیروزی هستهای»! در ازای این توافق ضعیف، عذری باید از حضور ملت و شعور ملت خواسته شود. بهترین جواب به آجرهای اوباما، برگشتن از توافقنامه است. دیروز در شهر کتاب مرکزی، لیبرالی میگفت: «ما گفتیم به دشمن، یک امتیازی بدهیم، اما دیگر نه اینقدر!» راست میگفت؛ «ایرانی بودن کفایت میکند برای نرفتن زیر بار توافقی که دو صد ایراد از منظر عقل ابزاری دارد!»
وطن امروز/ 26 بهمن 1392