سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

 از عجایب خلقت 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

امام صادق علیه السلام به مفضل (یکى از شاگردانش ) فرمود: درباره هوشهائى که خداوند در حیوانات قرار داده بیندیش ، بخاطر مصالح و منافع آنها، این هوشها را به آنها لطف کرده است ، تا همه مخلوقات از مواهبش بهره مند گردند، آن مخلوقاتى که عقل و درک ندارند (بلکه آن هوشها محض لطف و الهام خدا به آنها است - سپس امام سه مثال از حیوانات زیرا را به عنوان نمونه ذکر کرد:

1 - اى مفضل به خلقت ((ایل )) (یکنوع گوزن ) بنگر، (در لابلاى علف که مى خورد گاه ) مارهائى مى خورد، بعد این حیوان سخت تشنه مى شود، مى آید کنار آب ، فریادش از تشنگى بلند است ، ولى آب نمى خورد، چون مى داند که اگر آب بخورد (زهر در بدنش جذب شده ) و مى میرد، او آن چنان تحمل مى کند که انسان یاراى چنین تحملى را ندارد.

براستى این هوش را چه کسى به این گوزن داده ؟!

2 - در مورد روباه فکر کن ، وقتى گرسنه مى شود، باد در شکم مى کند، و خود را به مردگى مى زند، پرنده گمان مى برد که او مرده است ، وقتى سراغ او مى آید تا او را بخورد، فورا روباه مى جهد و آن پرنده را صید میکند.

روباه در میان درندگان ناتوان است ، خداوند به او هوش و نیرنگ داده تا خود را سیر کند و ناتوانیش جبران گردد.

3 - خوک دریائى ، ماهى را مى کشد و چند قطعه مى کند، آب داخل بدن ماهى را خالى مى نماید، سپس آنرا بر روى آب مى افکند، و زیر آب پنهان مى شود، وقتى پرنده به سراغ آن پاره هاى تن ماهى مى آید، فورا مى جهد و پرنده را صید مى کند.

در این باره بیندیش و فکر کن و به آفریدگار پى ببر - اقتباس از بحار ط جدید ج 3 ص 100

در اینجا ذکر این نکته جالب توجه است : شخصى مى گفت : در بیابان آهوئى را دیدم ، مارى به او حمله مى کند و او را مى گزد، و او از خود دفاع مى نماید، و در بیابان یکنوع گیاه مخصوصى بود، آنرا مى خورد، بعد من از خفا بیرون آمدم و آن گیاه مخصوص را کندم ، آن آهو بعد از چند لحظه سراغ آن گیاه آمد، گیاه را ندید، پریشان شد بعد از لحظاتى افتاد و مرد (فهمیدم که آن گیاه موادى ((پادزهر)) (ضد زهر مار) داشته که آهو آنرا مى خورد تا خود را از زهر، حفظ نماید .




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:26 صبح

قاتل زبیر به دوزخ خواهد رفت

زبیر سیف الاسلام، فدایی رسول الله(صلوات الله علیه و آله) بر امیر المومنین سلام الله علیه خروج کرد، کار را به عرصه جنگ کشاند.

حضرت علی علیه السلام در آستانه جنگ، سر برهنه و بدون زره و سلاح سراغ زبیر رفت و خاطرات و توصیه هایی از نبی اعظم خدا به او یادآوری کرد تا زبیر پشیمان شد و از جنگ کناره گرفت. عبدالله بن زبیر فرزند ارشد، زبیر را به ترسو بودن متهم کرد و زبیر برای رد این تهمت به لجاجت دوباره پای بر حق نهاد و به صف لشکر علوی حمله آورد. اما لشکر از برابرش می گریخت.

چرا که مولا فرموده بود، از برابر زبیر عقب بنشینید و کسی بر او حمله نبرد.

زبیر که شهامتش را ثابت کرده بود راه کناره گرفت اما طی تفصیلی توسط عمربن جرموز کشته شد. این فرد وقتی سر زبیر را آورد حضرت به قاتل فرمود: مگر من نفرمودم که گریختگان را دنبال نکنید!

قاتل خوش خیال و ناولایت مدار وقتی در گرفتن جایزه از حضرت علی علیه السلام پشیمان شد، چنین گفت: با شما چگونه توان زیست در راه شما اگر کسى را بکشیم با دوزخ بشارت مى‏دهید اگر با خود شما جنگ کنیم کافر مى‏شویم!

امیر عرب به وی مژده جهنم را از زبان حضرت رسول صلوات الله علیه و آله داد.

ابن جرموز با خوارج در نهروان بود و بدست على (علیه السلام) کشته شد!

وبلاگ گروهی فصل انتظار




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:26 صبح

برکات فتنه های زمان

حسن نوروزی

فوائد فتنه در کلام ائمه معصومین(علیهم السلام)

امام صادق (ع) فرموده اند:

به استقبال فتنه روید؛ چرا که در فتنه هاست که حاکمان جور و افراد ستمگر هلاک می­شوند و زمین از فاسقان پاک میگردد.

«فتنه» به امتحان سخت، ناشناخته و پیچیده گفته میشود. وقوع فتنه ها یکی از تدابیر الهی برای سنجش میزان ولایت پذیری مؤمنان و زمینه ای برای رسوا شدن منافقان و مستکبران است.

در روایتی از پیامبر اسلام (ص) آمده است که:

 از فتنه و آزمایش در آخرالزمان نگران نباشید؛ چرا که موجب نابودی منافقان خواهد شد.

همچنین امام صادق (ع) فرموده اند:

به استقبال فتنه روید؛ چرا که در فتنه هاست که حاکمان جور و افراد ستمگر هلاک میشوند و زمین از فاسقان پاک میگردد.

 البته مؤمنان برای در امان ماندن از خطرات فتنه باید به قرآن و عترت تمسک جویند و براساس تقوا عمل کنند.

همان گونه که مولای متقیان (ع) می فرماید:

بدانید کسی که تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه خروج از فتنه ها و چراغ هدایتی در ظلمت ها را در اختیار او قرار می دهد.

 فتنه ?? به عنوان مصداق بارز فتنه در عصر حاضر پیش روی ماست که موجب نابودی منافقین و فاسقین و سرافرازی اهل تقوا شد. به امید ان که با ابزار بصیرت که چیزی جز محور قرار دادن حق الله و حق نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) در طبقه بندی امور است از گزند فتنه های آتی مصون بمانیم.




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:25 صبح

 نسخه آقاتهرانی برای مشکلات جنسی جوانان مجرد

حجت الاسلام آقاتهرانی نماینده مجلس در سایت شخصی خود نوشت:

برای کسی که به بلوغ جنسی رسیده و امکان ازدواج نداشته باشد چند راهکار وجود داردکه خود را در فضای گناه قرار ندهد.

1. حتیالمقدور با توجه به وضعیت جسمانی خود، هفتهای دو روز (دوشنبه و پنج شنبه) روزه بگیرد، اگر برای او سخت است ماهی سه روز(پنج شنبه اول، آخرماه و چهارشنبه وسط ماه) را روزه بگیرد که فقهاء بزرگوار در رسالههای عملیه خود به ان توصیه فرمودهاند. در هر حال پرخوری نکند، قبل از سیر شدن از طعام دست بکشد و تا گرسنه نشود غذا تناول نکند.

2. از خوردن غذای معطر، متنوع، آجیلخوری و... پرهیز کند.

3. لباس چسبان نپوشد و هرگز لخت و عریان نشود، حتی در حمام که کراهت دارد. (یعنی عورت در حمام پوشیده باشد بهتر است).

4. از دیدن عکسهای مبتذل و غیرمحارم و بهویژه جنس مخالف پرهیز کند.

5. از گفتن و یا شنیدن جک و فکاهیهای جنسی حذر کند.

6. با افراد غیرمجرد و یا مجردی که در این زمینه صحبت میکند نشست و برخاست نکند.

7. از اختلاط با زنان و یا مجالسی که مردو زن بیموالات هستند اجتناب کند.

8. هرگز بیکار نباشد و به اشتغال بپردازد.«إِنَّ اللهَ یُبغِضُ الشّابّ ُ الفارِق» خداوند ازجوان بیکار به غضب میآید.

9. به ورزشهایی که موجب عرقریزی میشود بپردازد، مانند: کوهنوردی، دوومیدانی، بسکتبال و...

10. در مجالس توسل و توجه به اهل بیت علیهم السلام شرکت کرده وبه زیارت حرمهای شریف ایشان برود.

11. با توجه بیشتر و مراقبه، نماز اول وقت اقامه کند.




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:24 صبح

وصیت نامه شش کلمه ای یک شهید

عجب حکایتی است حکایت انقلاب.

عجب حکایتی دارد حکایت شهدا. حکایت خون هایی که به پای نهال انقلاب ریخته شد و امروز این نهال

تبدیل به جوانی سی و دو ساله شده است...

این انقلاب هدیه ای است ارزشمند از "احمد رضا احدی" ها به ما نسل سوم انقلابی ها که امروز به

جای آنها در خط مقدم جنگ نرم قلم به دست و در خاکریز وبلاگهایمان سنگر گرفته ایم.

احمدرضا جان! باید بگویم که بسیجی امروز بسیجی تر است.

اگر شما هشت سال با دشمنان خارجی جنگیدی ما هشت ماه با دشمنان داخلی و خارجی جنگیدیم.

اگر تو در فکه و شلمچه و دهلاویه و طلائیه جنگیدی ما در فیس بوک و بالاترین و فرندفید و جرس جنگیدیم.

تو در سنگری پناه گرفته بودی که از آن بوی خاک وطنت را استشمام می کردی اما سنگر ما هیچ

شباهتی با سنگر تو نداشت. سنگر ما هیچ جا نبود و در عین حال همه جا بود.

جبهه ای که ما در آن شمشیر می زدیم خط مقدم و پشت خاکریزش یکی بود.

همه در خط مقدم بودیم. همه سپر بلای میراث خمینی بودیم و هستیم و خواهیم ماند ان شاءالله

دشمن تو مشخص بود اما دشمن ما گرگ بود در لباسی به اسم عبای شکلاتی

اگر آن روز اسلحه تو کلاشینکف بود امروز اسلحه ما بصیرت است.

احمد رضا جان! وصیت نامه ات را خواندم.

چه زیبا نوشته بودی و البته مختصر و مفید

بگذار بهتر بگویم

وصیت نامه شش کلمه ای ات را خواندم.

همان وصیت نامه ای که به اندازه تاریخ انقلاب حرف برای گفتن داشت.

با تو هستم افسر جوان جنگ نرم! می دانی احمدرضا چه گفت؟

گفت: فقط نگذارید حرف امام روی زمین بماند! همین.

احمدرضا جان! خوش به حالت رفتی و ندیدی چه بلایی بر سر "حرف امام" آوردند

خوش به حالت رفتی و ندیدی که چه بلایی بر سر "عکس امام" آوردند.

خوش به حالت رفتی و ندیدی ....

فقط در همین حد بدان که بعضی ها حرف امام را روی زمین گذاشتند.

بعضی ها زمین و زمان را به هم دوختند تا حرف امام در حرف خودشان محو شود.

همان هایی که تا لحظات آخر دوش به دوش و دست در دست امام بودند امروز عکس امام را در دست

گرفتند و برعکس امام رفتند.

احمدرضا جان! تاریخ را به عینه دیدم.

همانهایی که نخست وزیر امام بودند عکس امام را بر سر نیزه کردند و صفینی دیگر به راه انداختند.

خوارج را دیدم که عمامه بر سر از سپاه علی زمان خارج شدند.

دیدم کسانی را که در حکایت ثقیفه سکوت کردند و اشک علی هم در آنها اثر نکرد.

اما مطمئنم تجربه امروز من از تو هم بیشتر است:

آیا تو از نامه بی سلام چیزی شنیده ای؟

از جام زهر چه؟

و از ثقیفه اصلاحات؟!!!

خواص بی بصیرت را تو در کتاب تاریخ خواندی و من با چشمانم دیدم.

عده ای وقتی دیدند "حرف امام" به درد جیب هایشان نمی خورد "حرف امام" را فروختند به قیمت

جیب هایشان یا شاید هم باغهایشان.

من دیدم چوب حراج بر کالبد نیمه جان عدالت را!

اگر تو از مظلومیت علی(ع) خیلی چیزها شنیده ای من شکافته شدن فرق عدالت را با تمام وجودم لمس کردم.

من دیدم عمار به 10 ضربه شلاق و 6 ماه حبس تعزیری محکوم شد و دیدم عُمَر را که در آژانس

هواپیمایی هاشمی ایر بلیط لندنش را اوکی کرد. می رفت تا در دانشگاه آزاد لندن واحد بی بصیرتی را

با نمره 20 پاس کند و دیدم مادرش را که وقت سفر آن را از زیر سند فلان باغ و بهمان زمین رد کرد.

که می گوید شترسواری دولادولا نمی شود؟ من عایشه را دیدم شتر سواری می کرد آن هم دولادولا

و به جای اینکه شتر عایشه توقیف و گواهینامه اش پانچ شود وبلاگ میثم تمار در پارکینگ بی در و پیکر

قوه قضایه پارک شد و فردایش برگ جریمه همان میثم تمار بر زیر برف پاک کن قطعه26 چسبانده شد

و فردای فردایش آقای عدالت گفت که دستان میثم تمار و میثم تمارها را می بوسم اما هنوز وبلاگش

در پارکینگ ممنوع الخروج بود و گفتند تا عوارض شهرداری اش را با سردار خلبان مصلحتباف تسویه نکند

اجازه ترخیصش صادر نخواهد شد؛ و آنجا بود که فهمیدم قدرت منفعت از مصلحت هم بیشتر است و ایضا

قدرت مصلحت از حقیقت! و بازهم فهمیدم چقدر فاصله هست از منفعت تا حقیقت؛ که اینها صدایش

می کردند "آقای مصلحت".

من دیدم دسیسه ابن زیاد را

دیدم دغل بازی فرزندان زبیر را که از پشت میله های زندان اوین مناجات با خدا را در سوگ آتش گرفتن کعبه

دلها سروده بود. کعبه آنها خانه شیخ اصلاحات بود که البته بعدها به دلیل همان "آقای مصلحت" با آتش زنندگان

کعبه شان بیعت کردند.

من "مختارنامه" ای را دیدم که تو هرگز ندیدی!

من لالایی زنی را شنیدم که ندای اعتراض "محمد حنیفه" ها را برانگیخت اما خدا را شکر با تقدیر "آقای 

صدا و سیما" از خواننده اش این قائله هم ختم به خیر شد!

احمدرضا جان

من دیدم استمداد علی زمان را از امام زمان

من دیدم اشکان چشم "مالک اشتر" را که ای کاش کور می شدم و نمیدیدم.

 احمد رضا جان اما بدان هنوز نهضت زنده است

 گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب

گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز

گرچه نیکان همگی بار سفر بربستند

شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز

{{ نوشته شده توسط آنتی جلبک }}




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:24 صبح

فساد مالی، اخلاقی در نظام پهلوی

حقیقت این است که وجود فساد مالی، و بی بندوباری های بی حد و حصر در جامعه بخاصه در دربار و خانواده شاه چنان وسعتی پیدا نموده که با بدیهیات مسلم دین مبین اسلام در تعارض بود و روز به روز وجهه شاه و خانواده سلطنت را در بین مردم مسلمان ایران از بین برد و زمینه وقوع انقلاب اسلامی را فراهم ساخت

فساد مالی در دوران پهلوی همواره وجود داشته است ولی فسادی که بعد از افزایش قیمت نفت سال 1974 (1353) در ایران پدیدار شد، مساله ای بود فراتر از هم آنها و جدا از تمام معیارهای قابل قبول، پورسانت ها و زد و بند با مقاطعه کاران داخلی و بین المللی توسط دربار و اطرافیان شاه چیزی بود که بر هیچ کس پوشیده نبود فریدون هویدا در ارتباط با فساد مالی حاکم در خانواده شاه چنین می نویسد: «فسادی که درون دربار شاه وجود داشت حقیقة ابعاد وحشتناک به خود گرفته بود، برادران و خواهران شاه به خاطر واسطگی برای عقد قرارداد بین دولت ایران و شرکت هایی که گاه خودشان نیز جزو سهامداران عمده آنها بوده حق العمل های کلانی به چنگ می آوردند ولی گرفتاری اصلی در این فقط مساله رشوه خواری یا دریافت حق کمیسیون توسط خانواده سلطنت نبود، بلکه اقدامات آنها الگویی برای تقلید دیگران می شد و به صورت منبعی در آمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی می کشانید...سرازیر شدن ثروت های هنگفت به جیب این و آن در موقع عقد قراردادها گاه می شد که رسوایی هایی را نیز به دنبال می آورد.چنانکه یکبار کمیسیون تحقیق سنای آمریکا افشا کرد که در جریان یکی از معاملات با کمپانی های آمریکایی عده زیادی از جمله شوهر خواهر شاه و فرمانده نیروی هوایی ایران (ارتشبد خاتمی) به اتفاق پسر بزرگ اشرف رشوه هنگفتی دریافت کرده اند.

ارتش بد سابق فردوست طی سال های حضور در دفتر ویژه اطلاعات و بازرسی شاهنشاهی با هزاران مورد اختلاس و ارتشا در سطح مقامات عالی رتبه کشور آشنا بود که مطالبش به شرح زیر آورده می شود:

در دوران مسؤولیتم در بازرسی متوجه شدم که اصولا موارد سوء استفاده و حیف و میل نهایت ندارد در دوران 13 ساله نخست وزیری هویدا همه می چاپیدند و هویدا کاملا نسبت به این وضع بی تفاوت بود در صورتی که یکی از مهم ترین وظایف رئیس دولت جلوگیری از فساد و حیف و میل اموال دولتی است.در هیچ زمانی به اندازه دوران هویدا فساد گسترده نبود و او چون جلب رضایت محمد رضا را می طلبید نمی خواست کسی را از خود ناراضی کند و به همین دلیل نیز صدارت او طولانی شد.من هر 2 ماه یکبار از طرف افسر دفتر ویژه، که مسؤول پیگیری پرونده ها بود، پیشرفت کار را سؤال می کردم.اصلا پیشرفتی وجود نداشت و صفر بود، همه پرونده ها طبق دستور شفاهی نخست وزیر به وزیر دادگستری، بایگانی نمی شد و محمد رضا نیز اهمیتی به این امر نمی داد و از نظر او بی ایراد بود.

شاه همواره سعی می کرد مساله فساد مالی در خانواده سلطنتی را به نحوی توجیه کند.بنابر این گاه می شد که نظرهای مضحک و عجیب و غریبی هم اظهار می کرد.از آن جمله پاسخ شاه به پرسش خبرنگار فرانسوی اولیویه وارن که پرسید: گفته می شود که فساد بخشی از اطرافیان شما را هم در امان نگذاشته است.گفت: همه چیز ممکن است ولی در این مورد بخصوص (فساد مالی) باید بگویم که این فساد نیست بلکه مثل بقیه رفتار کردن است، یعنی مثل کسانی که کاملا حق کار کردن و معامله کردن را دارند، به عبارت دیگر اطرافیان من هم حق دارند در شرایط مشابه با دیگران برای امرار معاش خود فعالیت داشته باشند.

محمود رضا یکی از برادران شاه اجازه داده شده بود در امر کشت تریاک و برداشت محصول آن فعالیت داشته باشد

علاوه بر سوء استفاده ها و اختلاس های مالی در نظام سیاسی پهلوی آنهم در دربار و در حد امرای ارتش، یکی از مسائل حیرت انگیز این دوران، دخالت های دربار شاه در امور مربوط به مواد مخدر بود.به محمود رضا یکی از برادران شاه اجازه داده شده بود در امر کشت تریاک و برداشت محصول آن فعالیت داشته باشد.همه ساله محمود رضا به بهانه اینکه محصول تریاک خوب نبود مقدار زیادی از تریاک های بدست آمده را برای خود نگه می داشت و بعدا آن را به قیمت هنگفت در بازار سیاه به فروش می رساند.

حمایت شاه و آزاد سازی امیر هوشنگ دولو که به جرم قاچاق مواد مخدر در سوئیس زندانی بود از جمله مسائلی است که در روشنگری اذهان مردم در حمایت شاه از باند قاچاق مواد مخدر مؤثر بود مردم از این مساله حیرت زده شده بودند که چطور قاچاقچی های خرده پای بدبخت به دستور شاه تیرباران می شوند ولی همین شاه دوست خود را (امیر هوشنگ دولو) که به جرم قاچاق مواد مخدر در سوئیس بازداشت شده از محاکمه و زندان می رهاند؟ ! علاوه بر سوء استفاده مالی و دخالت دربار در قاچاق مواد مخدر، اکثر اعضای خانواده سلطنتی و مقامات سطح بالای کشور به گونه ای زندگی می کردند که می توان گفت هیچ گونه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور که بیش از 99 درصد از جمعیت مردم ایران به آن اعتقاد داشتند مطابقت نداشت.برپایی قمار خانه ها و تفریحگاه های خلاف عفت در سرتاسر کشور از آن جمله در جزیره کیش که جهت عیش و نوش درباریان و میلیاردرهای جهان و کشورهای عرب تدارک دیده شده بود.جزیره کیش با پرداخت مبالغ کلان و اختلاس از خزانه مملکت تبدیل به تفریحگاهی شده بود که شرکت ایرفرانس در پروازهایی که با هواپیمای کنکورد به این جزیره داشت تعدادی از زنان فاحشه را به این جزیره می آورد.

حقیقت این است که وجود فساد مالی، و بی بندوباری های بی حد و حصر در جامعه بخاصه در دربار و خانواده شاه چنان وسعتی پیدا نموده که با بدیهیات مسلم دین مبین اسلام در تعارض بود و روز به روز وجهه شاه و خانواده سلطنت را در بین مردم مسلمان ایران از بین برد و زمینه وقوع انقلاب اسلامی را فراهم ساخت.نقطه اوج این بی بند و باری در جشن فرهنگ و هنر شیراز بود که کریه ترین و زشت ترین صحنه ها را به تصویر در آوردند که قلم از گفتار آنها شرم دارد

  {{از سایت تبیان}}




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:23 صبح

استبداد سلطنتی

محمد رضا شاه، پس از قیام 15 خرداد به منظور مشروع جلوه دادن اقداماتی که تحت عنوان اصلاحات اجتماعی، در مدتی بیش از دو سال، بدون مجلس صورت گرفته بود، درصدد انجام انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی برآمد.این انتخابات نیز، به زعم شاه «انقلابی » بود و ترتیب اجرای آن، با انتخابات ادوار گذشته تفاوت داشت، زیرا برای اولین بار در رای گیری از کارت الکترال استفاده شد.نامزدهای نمایندگی این مجلس «آزاد زنان » و «آزاد مردان » بودند.کنگره آزاد زنان و آزاد مردان، که تعداد اعضای آن یک هزار تن بود و ساواک سازماندهی آن را به عهده داشت، روز 5 شهریور 1342 در تهران تشکیل شد.طی اجلاس پنج روزه آن، نطقها و سخنرانیهای چاپلوسانه ای در تایید «انقلاب سفید» ، ایراد گردید، تظاهرات ساختگی صورت گرفت و اعضای کنگره، برای سپاسگزاری به دیدار شاه رفتند.

در این انتخابات، در میان نامزدهای نمایندگی مجلس، مالکان عمده حضور نداشتند، همه رهبران اپوزیسیون در زندانها و یا تحت نظر ساواک بودند، دانشگاه در اشغال نیروهای انتظامی قرار داشت، و روزنامه ها، رادیو و تلویزیون در اختیار دولت بود.در چنین شرایطی انتخابات مجلس بیست و یکم انجام گرفت.مجلس شورای ملی در تاریخ 14 مهر 1342 پس از دو سال و اندی فترت گشایش یافت.

وظیفه اساسی نمایندگان این مجلس، تصویب لوایح و قوانین مربوط به اصول ششگانه برنامه انقلاب سفید و نیز تایید تصویبنامه های دوره فترت بود.نمایندگان مجلس بیست و یکم، از غربال ساواک بیرون آمده و مانند عروسکهای خیمه شب بازی، آماده اجرای منویات «شاهانه » بودند.اینان، از حضور خود در مجلس، به عنوان مظهر دموکراسی یاد می کردند.!

حکومت جانسون

لیندون جانسون، از رؤسای جمهوری مطلوب محمد رضا شاه بود.جانسون چند ماه پیش از قتل کندی، در آغاز نخست وزیری اسد الله علم به ایران سفر کرده بود و تحت تاثیر مهمان نوازی و شخصیت شاه، و نیز دوستی او نسبت به ایالات متحده آمریکاقرار گرفته بود.

جانسون نیز، در سخنرانیهای خود لزوم و اهمیت آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را تاکید می نمود، ولی پس از اینکه به کاخ سفید رفت، خلاف آن گفته ها عمل کرد.وی، از سران کشورهای دیکتاتوری آسیا، که با آنها دیدار کرده و آشنا شده بود، مانند نگودین دیم در ویتنام جنوبی، چیانکایچک در تایوان، محمد ایوب خان در پاکستان و فردینان مارکوس در فیلیپین، جانبداری می کرد.جانشین پرزیدنت کندی معتقد بود که چون این گونه کشورها در معرض تهدید کمونیسم هستند، نباید «اپوزیسیون » را تحمل کنند و هر گاه سران رژیم برای حفظ حاکمیت و سلطه خود، به اعمال زور و قدرت متوسل شوند، ایالات متحده آمریکا باید از آنها پشتیبانی کند.

روز 18 فروردین 1343امام خمینی آزاد شد.همان روز، روزنامه اطلاعات، مقاله ای مبنی بر رفع سوء تفاهم و همگامی جامعه روحانیت با مردم، در اجرای برنامه انقلاب شاه و مردم منتشر کرد.

جانسون با چنین پنداری، آمریکا را درگیر جنگ تمام عیار و مصیبت بار ویتنام کرد.یکی از کارشناسان بررسی روش رؤسای جمهوری آمریکا، شخصیت لیندون جانسون را چنین توصیف کرده است:

«...او، شیفته تملق از سوی مردم بود، دوست داشت سوار بر اتومبیل، همراه با کاروان اسکورت از خیابانهای پر از جمعیت عبور کند و مردم او را تحسین کنند.اما این شیوه کار، مشکل بزرگی به بار آورد و پس از مدتی نه چندان طولانی، به سیاست آسیایی او، آسیب وارد ساخت » .

شاه ایران یک چهره مقبول و مورد پسند جانسون و متحد استوار ایالات متحده آمریکا بود، برنامه رفورم و انقلاب سفید، همچنین روش خشن و بی رحمانه اش را در سرکوب مخالفان تایید می کرد.به گمان جانسون و مشاورانش، شاه ایران مدافع منافع آمریکا، بخصوص در منطقه خلیج فارس بود و شایستگی پشتیبانی از سوی ایالات متحده را داشت.

دولت منصور

علم پس از اجرای نقش خود کنار رفت و حسنعلی منصور، فرزند آخرین نخست وزیررضا شاه، جای او را گرفت.منصور در انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی از تهران به نمایندگی انتخاب شده بود.در دوره نخست وزیری اسد الله علم، با جمعی از تحصیل کردگان اروپا و آمریکا، جمعیتی به نام «کانون مترقی » تشکیل داد.چند تن از افراد این کانون، در انتخابات دوره بیست و یکم به مجلس راه یافته بودند و جمعی از اعضای کابینه اش نیز از افراد «کانون مترقی » بودند.اینان و دیگر وزیران که با نظر و صوابدید شاه انتخاب شده بودند - به استثنای چند تن از نخبگان قدیم و نظامیان، فاقد شخصیت اجتماعی بودند.سوابق سیاسی و گذشته برخی از آنها نامطلوب بود و دیدگاههای سیاسی و اجتماعیشان نا مشخص، ولی در یک مورد وجه مشترک داشتند: فروختن روح خود به دستگاه و قبول نوکری شاه، تحت نظر ساواک.

از نیمه سال 1342 رژیم شاه به سرکوب بقیه مخالفین و کسانی که حاضر به سکوت و یا کنار کشیدن از صحنه مبارزه نبودند پرداخت.در آبان 1342 سران نهضت آزادی ایران به محاکمه کشیده شدند.داریوش فروهر و چند از فعالان حزب ملت ایران، همچنین دکتر کاظم سامی و گروهی از دانشجویان، بازاریان و افراد وابسته به جبهه ملی، با محاکمه و یا بدون محاکمه به زندان رفتند، جمعی برای انجام خدمت سربازی، به نقاط بد آب و هوا فرستاده شدند.طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی، به جرم تحریک مردم به شورش در محرم 1342 به حکم دادگاه نظامی محکوم و در آبان 1343 تیر باران شدند.در شهریور 1344 خلیل ملکی، رضا شایان، میر حسین سرشار و علیخان شانسی، رهبران جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی دستگیر و پس از محاکمه کوتاهی در دادگاه نظامی به زندان محکوم گردیدند.ژست شاه و دولت منصور در برابر آیت الله خمینی، که پس از قیام 15 خرداد تحت نظر قرار داشت، آشتی جویانه و فریب کارانه بود.پاکروان رئیس ساواک و دکتر جواد صدر، وزیر کشور، در قیطریه با آیت الله ملاقاتهایی به عمل آوردند.روز 18 فروردین 1343 آیت الله خمینی آزاد شد.همان روز، روزنامه اطلاعات، مقاله ای مبنی بر رفع سوء تفاهم و همگامی جامعه روحانیت با مردم، در اجرای برنامه انقلاب شاه و مردم منتشر کرد.

.خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهم کرد [...] من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم...» .

سه روز بعد (21 فروردین) آیت الله خمینی، در برابر جمعیتی از طبقات مختلف که به دیدارش آمده بودند، خطاب به دانشجویان وابسته به نهضت آزادی، نطقی ایراد کرد و گفت:

«...از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس (بازرگان) افسرده نباشید.تا این زندان رفتنها نباشد، پیروزی به دست نمی آید.هدف، بزرگتر از آزاد شدن عده ای است...» آنگاه به خبر روزنامه اطلاعات اشاره کرد و گفت:

«چند روز است آزاد شده ام و فرصت مطالعه روزنامه نداشتم.در زندان فراغت داشتم و مطالعه می کردم، تا اینکه روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 فروردین را به من دادند.من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من ندادند.در این روزنامه کثیف اطلاعات، تحت عنوان اتحاد مقدس، در روزنامه نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با انقلاب سفید شاه و ملت موافق هستند، کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم نیست.آقایان که در دانشگاه هستید به همه برسانید که روحانیت با این انقلاب موافق نیست.ما که وسیله انتشاراتی نداریم.همه چیز را از ما گرفته اند، تلویزیون و رادیو را از ما گرفته اند. تلویزیون که در دست آن نانجیب است، رادیو هم که در دست خودشان است.مطبوعات ما کثیف است [...] اگر روزنامه اطلاعات جبران نکند، با عکس العمل شدید ما مواجه خواهد شد.خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهم کرد [...] من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم...» .

بیانات آیت الله خمینی در تکذیب خبر روزنامه اطلاعات و مخالفت صریح با برنامه انقلاب سفید شاه، و حمله به یاست سرکوبگرانه دولت، حاکی از موضع جدید وی در برابر رژیم بود و انتظار برخوردهای شدیدتری در آینده می رفت.چند روز بعد (2 ذیحجه 1383) در بیاناتی که آیت الله در مسجد اعظم قم ایراد کرد، ضمن انتقاد شدید از دولت، تصمیم شاه را در مورد ایجاد دانشگاه اسلامی، نوعی فریب و خدعه دانست و گفت:

«این دانشگاه اسلامی که می خواهند درست کنند، نه اینکه خیال کنید با اسلام آشتی کرده اند، بلکه قضیه قرآنی است که در مقابل امیر المؤمنین سلام الله علیه سر نیزه کردند.معاویه با حربه قرآن امیر المؤمنین را شکست داد [...] مگر ما می گذاریم شما دانشگاه اسلامی درست کنید؟ ما آن کسی را که در این دانشگاه وارد شود، تفسیق می کنیم [...] غلط می کند آن وزارت فرهنگی که در امر دیانت و اسلام دخالت کند، مگر ما می گذاریم این مطالب بشود..» .

در نیمه دوم سال 1343 با تصویب قانون معافیت نظامیان آمریکائی، در شمول قضائی ایران، درگیری آیت الله خمینی با شاه به اوج شدت رسید و منجر به تبعید ایشان به ترکیه گردید.

{{از سایت تبیان}}




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:23 صبح

 دلم خیلی برای خاتمی تنگ شده

دلم خیلی برای خاتمی تنگ شده بود؛ برای روحیه حساس و طبع لطیفش و اون ادعاهای آنچنانیش . . . که شنیدم به

تکاپو افتاده و شرط گذاشته برای حضور در انتخابات و خلاصه منم به استقبال ایشون رفتم و عرض کردم:

عزیزمی خاتمی جون، چطوری؟

به من بگو الان چِطُو مِطُوری؟

***

ببخشیدا وَقتِتو من میگیرم

جون شما نبینمت میمیرم!

***

برای این خدمتتون رسیدم

که نَقلی از این و از اون شنیدم

***

از تو چه پنهون باشه چند روزِ پیش

با غم و اون سینه پر سوزِ خویش

***

اصغر و نادر کچل و فریدون

نشسته بودن همه کُنج میدون

***

صحبت کارِت بود و افتضاحات

قصه خاتمی و انتخابات

***

با هم میگفتن تو چه ماهی هستی

به ناکجا اگر چه راهی هستی

***

میگفتن انگار که هوائی شدی

ناز می کنی، نازِ بلائی شدی!

***

میگن میخوای بیای تو انتخابات

تا از خودت نشون بدی کرامات!

***

راستشو من بگم حسابی قاتَم

شدیداً الان تو تعجباتم

***

جونِ داداش دوسِت دارم فراوون

مرگ شما دروغ نمیگم آسون!!!

***

خوب میدونم میخوای بازم قِر بدی

تحویلِمون هِرهِر و کِرکِر بدی

***

درسی که خوندی رو میخوای پس بدی

تو شهر رُم، با بعضیا دَس بدی

***

کاشکی می شد ببینمت دوباره

چون که دلم تنگه و بیقراره

***

کاشکی یه روز، برسه عاقل بشی

یه خورده، کم، یه ذره، عادل بشی

***

آخر سر البته قانع، میشی

بیای بدون دوباره ضایع، میشی

***

توصیه دارم آره،کاش گوش کنی

حرف حسابو از داداش، گوش کنی

***

فتنه نکن تو شهرمون دوباره

فتنه گری که شاخ و دُم نداره

***

دَدَر میری کنار دست جُرجی

فکر میکنی به کودتای گُرجی

***

همش چنین و همچنان می کنی

شانس خودت رو امتحان می کنی

***

وقتی تو امتحان شدی رُفوزه

دماغِتم مثل دلت میسوزه

***

خاتمی جون، این کاره نیستی برو

رو راست نبودی آره نیستی برو

***

میخوام الان، کمی بخندم برات

بذار منم خالی ببندم برات

***

مردم ما به انتظارت هستن

بر سر راهت همشون نشستن!!!

***

ما همه اینگونه و غزل خونِتیم

تا زنده ایم، بدون که مجنونِتیم!!!

علی میرزائی  }   وبلاگ نویس شهر ما  {




موضوع مطلب :

شنبه 89 بهمن 30 :: 12:22 صبح

 زوال قطعی قدرت آمریکا به روایت آمار

 

کانترپانچ آمارهایی را ارائه داده است که نشانگر زوال قدرت آمریکا در جهان و سیر حرکت قهقرایی این کشور است.

به گزارش شبکه ایران به نقل از پایگاه اطلاعرسانی کانترپانچ، بسیاری از سیاستمداران آمریکایی سعی دارند آمریکا را به عنوان قدرتی یکتا و توانمند نشان دهند اما برای روشن شدن واقعیت باید دید که ایالات متحده در چه اموری جزو کشورهای رده اول محسوب شده و در چه اموری از کشورهای رده پایین به حساب میآید؟!

این پایگاه اطلاعرسانی آمریکایی در گزارش خود نوشت: آنچه آمریکا در آن از کشورهای رده بالا محسوب میشود بیشتر به مسائل نظامی و امنیتی بازمیگردد. آمریکا 4 درصد از تولید ناخالص ملی خود معادل 663 میلیارد دلار را سالیانه صرف مصارف نظامی میکند که این رقم در تمام دنیا بیرقیب است. پس از آمریکا چین قرار دارد که 2 درصد از تولید ناخالص ملی خود معادل 98 میلیارد دلار را صرف هزینههای نظامی میکند!

کانترپانچ نسبت زندانیان به جمعیت را امر دیگری عنوان کرد که در آن آمریکا در جهان بیرقیب است. در آمریکا به ازای هر 100هزار نفر 756 زندانی وجود دارد. رقم مذکور در روسیه که کشور دوم جهان از این حیث محسوب میشود 629 نفر است.

بنابراین گزارش، آمریکا همچنین در تعداد عملهای جراحی زیبایی (جراحی پلاستیک) در جهان در رتبه اول قرار دارد و سالانه قریب به 1.5 میلیون عمل جراحی زیبایی در آمریکا انجام میشود. پس از آمریکا برزیل با یک میلیون عمل جراحی زیبایی در سال در ردیف دوم است. همچنین آمریکا از نظر چاقی مفرط که یک بیماری شناخته میشود نیز در جهان در ردیف اول قرار گرفته و 34 درصد جمعیت این کشور دچار اضافه وزن هستند. مکزیک پس از آمریکا از این حیث در مکان دوم قرار دارد.

کانترپانچ پس از ذکر آمار فوق به بررسی آماری پرداخت که در آنها آمریکا وضعیت مطلوبی ندارد. یکی از این آمار به تعداد افراد شاد در جامعه باز میگردد. تنها 30.7 درصد از مردم امریکا شاد هستند و این کشور از این حیث در میان کشورهای جهان در رده 114 قرار میگیرد.

این گزارش حاکیست: آمریکا از نظر توازن بین درآمدها و بدهیها در جهان در رده 190 قرار گرفته در حالی که چین در رده اول است. از نظر آلوده ساختن محیط زیست، آمریکا پس از برزیل دومین کشور آلوده کننده و از بین برنده محیط زیست جهان محسوب میشود!

کانترپانچ ادامه داد: از لحاظ امید به زندگی آمریکا در رده 38 قرار گرفته و همین کشوری که از لحاظ هزینههای نظامی در جهان بیهمتاست، وقتی به هزینههای مربوط به بهداشت و درمان میرسد به درجه 37 سقوط میکند! رتبه آمریکا در مباحث علمی هم پایین است و این کشور از نظر آموزش ریاضیات حتی از سنگاپور هم ضعیفتر است.

کارشناسان آمارهای فوق را نشانه رو به زوال بودن کشوری میدانند که خود را تنها ابرقدرت جهان میخواند




موضوع مطلب :

دوشنبه 89 بهمن 18 :: 2:33 عصر

عشق یعنی

عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن

عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی سوز نی آه شبان عشق یعنی معنی رنگین کمان

عشق یعنی با گلی گفتن سخن عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن

عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود




موضوع مطلب :

دوشنبه 89 بهمن 18 :: 2:32 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت