سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

چشم به راه سپیده

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.

«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...

و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه ای دیگر که با شهادت جد بزرگوارت حضرت امام سجاد(ع) همزمان است با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.

*****

جمعه

جمعه یعنی انتظار بی کران

جمعه یعنی دور شو از دیگران

جمعه یعنی طالب مهدی شدن

جمعه یعنی ضد بد عهدی شدن

جمعه یعنی آرزوی فاطمه

جمعه یعنی گریه بی واهمه

جمعه یعنی مست و بی پروا شدن

جمعه یعنی عاشق زهرا شدن

جمعه یعنی تیغ در دست علی

جمعه یعنی هستی هست علی

جمعه یعنی با شهیدان ساختن

جمعه یعنی برقه برانداختن

جمعه یعنی با یتیمان خوب باش

جمعه یعنی ساده و محبوب باش

جمعه یعنی درد را درمان کنی

جمعه یعنی آنچه خواهی آن کنی

جمعه یعنی یک بهانه یک نفس

جمعه یعنی شاد بیرون از قفس

جمعه یعنی عید، یعنی پاک شو

همنشین انجم و افلاک شو

جمعه یعنی با خودت آسوده باش

جمعه یعنی آنچه او فرموده باش

سیدجلال شمس

*****

هفت روز

خوشا آن دل که سوزش جمعه باشد

فروغ دل فروزش جمعه باشد

بیا ای دوست تا ایام هفته

تمام هفت روزش جمعه باشد

محمدجواد محبت

*****

آتش سودا

ای که زهجر رخت بر دل عالم غم است

هرچه بنالد دلم در غم هجرت کم است

ز آتش سودای تو من نه فقط سوختم

شعله ی عشق تو در جان بنی آدم است

خال سیاهت مرا خوار و سیه روز کرد

از خم ابروی تو قامت یاران خم است

سرخی اشک من از سرخی لب های توست

از لب لعل تو بس فتنه که در عالم است

نرگس مست تو را دیدم و مستم هنوز

هر که نه مست تو شد در محن و ماتم است

جمله رقیبان به تو مشتغلند ای دریغ

روز و شب از انتظار دیده من پر نم است

گرچه دلم لایق خدمت کوی تو نیست

خادم آنم که با خادم تو همدم است

حاصل باران عشق گر که ندانی، بدان

ز اشک نهان «خسته» را مرزع جان خرم است

حمید عابدیها




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 10:34 عصر

 ضرورت هدفمندسازی یارانه ها در کلام رهبری

 

رهبر انقلاب: در دولت های قبل دو سه مرتبه در مورد هدفمندی یارانه ها به آنها گفتم، اما دنبال این نمی رفتند.

«هدفمند کردن یارانه ها امر مهم و سالها است که جزو آرزوها است، بنده در دولتهای قبل، دو سه مرتبه کتبا و شفاها به دولتها گفته ام، منتها دنبال این نمی رفتند، ترجیح می دادند که بماند.»

به گزارش فارس، فرازهایی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب درباره طرح هدفمند کردن یارانه ها به شرح ذیل است:

«از مسأله عدالت دست برندارید، این قضیه عدالت را دنبال کنید، مسأله فسادستیزی، حمایت از طبقات ضعیف، ساده زیستی، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم (را دنبال کنید). این ها اصولی است که اگر رعایت بشود و بر این ها پای فشرده بشود، هم خدا را راضی می کند، هم مردم را از هر مسئول و از نظامی خشنود و دلشاد می کند. این ها را ادامه بدهید.

عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادی نیست، یک بخش عمده اش مسأله اقتصاد است. در قضاوتها، در داوری ها، در نگاه ها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیری ها، همه بایستی شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم. از همه مبتلا بهتر، همین مسئله عدالت اقتصادی و عدم توزیع عادلانه ثروت عمومی و درآمد عمومی ملی بین آحاد جامعه است که نمونه های فراوانی دارد که زیاد است و یکی اش همین یارانه ها است که ما خودمان یارانه می دهیم، به فقیر کمتر می دهیم، به غنی بیشتر می دهیم! الان اینجور است. الان یارانه هایی که دولت دارد می دهد، بیت المال دارد می دهد، به فقرا داریم کمتر یارانه می دهیم، به اغنیا بیشتر داریم می دهیم. این هدفمند کردن یارانه ها که مطرح شده، واقعا یک امر مهمی است. سالها است که این جزو آرزوها است، جزو کارها است. بنده در دولتهای قبل، دو سه مرتبه کتبا و شفاها به دولتها گفته ام، منتها دنبال این نمی رفتند، کار سختی است، کار پردردسری است. همین طور ترجیح می دادند که بماند. حالا این دولت دنبال این کار رفته. بالاخره باید این را دنبال کنید، کار ظریفی هم هست.»(18/6/1388)

«این مسأله طرح تحول که دولت مطرح کرد، این هم از همان کارهای بزرگ و از همان کارهایی است که جرأت اقدام به آن کار، خودش باارزش است. همین مسأله هدفمند کردن یارانه ها، واقعا چیز خیلی مهمی است، در دولتهای قبل هم مطرح بوده، بارها صحبت شده بود و گفته شده بود، منتها پیشرفت نمی کرد یا مشکلاتی که در قضیه بانکها و مالیات و بیمه و گمرک و سایر چیزهایی که در بخش های مختلف این طرح تحول وجود دارد، کارهای بسیار بزرگ و مهمی است، حتما هم باید انجام بگیرد.»(2/6/1387)

«در زمینه مسائل اقتصادی کارهای خوبی انجام گرفت. خوب است که این گزارش را در معرض اطلاع عموم بگذارید، یعنی چیزی باشد که همه این گزارش دولت را در زمینه کارهایی که انجام گرفته، بشنوند. آنچه من رویش تکیه می کنم، همین طرح تحول اقتصادی است که در دولت نهم مطرح شد. الان هدفمند کردن یارانه ها که یک بخشی از آن طرح تحول بود، (در حال اجرا شدن است)، همه هم متفق القولند- اگرچه حالا در کیفیت اجرا ممکن است اختلاف نظرهایی باشد- لیکن بخشهای دیگر طرح تحول اقتصادی که درباره نظامهای پولی و بازرگانی و گمرکی و امثال این ها بود، نباید مغفول عنه قرار بگیرد، آن ها هم بایستی حتما دنبال شود. طرح تحول اقتصادی، کار مهم و بزرگی بود. ما توصیه می کنیم، از جمله چیزهایی که از بین راه برنگردید، همین طرح تحول اقتصادی است، آن را واقعا دنبال کنید.» (8/6/1389)

«مسأله هدفمند کردن یارانه ها ناشی از تجربه بلندمدت نخبگان کشور است که در طول این سالها به این نقطه رسیده اند که یارانه هایی که از کیسه بیت المال- یعنی از جیب عموم مردم- بیرون می رود و به عموم تعلق می گیرد، بیشتر متوجه قشرهایی بشود که نیاز آن ها بیشتر است، یعنی قشرهای محروم و طبقات متوسط به پائین جامعه از بیت المال و از کیسه عمومی ملت بیشتر برخوردار شوند تا طبقات بسیار مرفه و کسانی که در حقیقت احتیاجی هم به این یارانه ها ندارند. رسیدن به این حقیقت و تصمیم و عزم راسخ بر اجرای آن، ناشی از تجربه طولانی مدتی است که در طول این سالها متراکم شده است و به مرحله عمل درآمده است.»(1/1/1388)

آنچه من امروز به همه ملت عزیزمان و به مسئولین محترم توصیه می کنم، این است که برای دهه پیشرفت و عدالت، همه خودشان را آماده کنند. ما احتیاج داریم به جهش در این راه. ما عقب ماندگی زیاد داریم. با رفتار معمولی نمی شود به نقطه مطلوب رسید، ما به جهش احتیاج داریم. این جهش، ایمان می خواهد، اخلاص می خواهد، هماهنگی می خواهد، همکاری نیروها را با یکدیگر لازم دارد. قوای سه گانه با هم همکاری بکنند، همدلی کنند، به هم کمک کنند، مردم به مسئولین، به خصوص به قوه مجریه که وسط میدان است، کمک کنند، همکاری کنند، همراهی کنند، ما بتوانیم راه های نرفته را برویم، کارهای بزرگی که در انتظار ما است، انجام بدهیم.(29/6/1388)




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 10:34 عصر

 

حضور پرشکوه

برای حضور پرشکوه مردم در راهپیمایی نهم دی 1388

1

امروز به غیر دل در این صحرا نیست

دل ریخته آنقدر که جای پا نیست

گویید که عمروعاصیان حیله بس است

آیید و ببینید علی تنها نیست

2

تکرار ظهور داور و باور بود

یا روز علی و خیبر دیگر بود

دیدیم قرین، کثرت و وحدت با هم

میلیون میلیون صدا و یک حنجر بود

3

دیدید هنوز عشق لشکر دارد

دیدید که این قافله رهبر دارد

ای مانده نهروانی پست، هنوز

این ملک علی، مالک اشتر دارد

4

امروز رخش آینه فرداهاست

فردا که تحقق همه رویاهاست

گفتند بریده اندامت ز علی

این جهل مرکب ابوموسی هاست

5

دیدیم که نطق جان شکاری داری

دیدیم چه قدر و اقتداری داری

دیدیم چو تیغ دو لبت را، گفتیم

ای پورعلی! چه ذوالفقاری داری

6

آن روز بساط خویش را برچیدند

حرمت شکنان کوردل بد دیدند

بهتر که به لانه های خود برگردند

گرگان که ز عکس شیر می ترسیدند

7

ای می زدگان، میکده پیری دارد

ای راهروان قافله میری دارد

این حیله و مکر و چنگ و دندان تا کی؟

ای روبه و گرگ، بیشه شیری دارد

علی انسانی

 

*****

غدیر بود آن روز

و چقدر بی نظیر بود آن روز

جلوه ای از غدیر بود آن روز

پیش این لشکر ابابیلی

ابرهه سر به زیر بود آن روز

«اهل کوفه نمی شویم هرگز»

صحبت طفل و پیر بود آن روز

دل نداده به عکس روباهان

نعره ها مثل شیر بود آن روز

بی بصیرت بود خواصی که

دست نفسش اسیر بود آن روز

شرح آن در سخن نمی گنجد

واقعا که غدیر بود آن روز

مربوبی

 

*****

9 دی، روز...

روز بیعت مجدد با رهبری

روز بصیرت

روز ایثار

روز عاشورائیان علیه یزیدیان

روز روسیاهی فتنه گران

روز رسوایی خداجویان دروغین (حرمت شکنان عاشورا)

روز تجلی عاشورای 57

روز خروش علیه شمر و حرمله

روز به ستوه آمدن ملت از 8 ماه فتنه گری فتنه گران

روز شناخت خاندان آل سعود ایران

روز شناخت گرگهای در لباس میش

روز فریاد علیه منصب نشینان لندن

روز خروش کوخ نشینان علیه کاخ نشینان

روز لبنان و غزه و فلسطین

روز سم پاشی علیه موریانه های ارکان نظام

روز بیداری و شناخت ابوزران جزایری

روز شناسایی خواص دوپهلو و چند پهلو

روز پرده برداری از چهره منافقین دوم

روز شکست نوکیسه های سیری ناپذیر




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 2:44 عصر

پدر سوخته!

گفت: تازه چه خبر؟!

گفتم: جرج بوش در کتاب خاطرات خود اعتراف کرده که دستور شکنجه زندانیان در زندان های ابوغریب و گوانتانامو و بگرام و... را شخص وی صادر کرده است.

گفت: خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا هم اعتراف کرده است که طالبان و بن لادن و ملاعمر ساخته و پرداخته خود آمریکاست.

گفتم: رئیس اتحادیه اروپا هم هشدار داده است که تظاهرات و اعتصاب ها و بحران اقتصادی موجودیت اروپا را با خطر جدی مواجه کرده است.

گفت: بحران مالی و سیاسی در آمریکا نیز به اعتراف اوباما در تاریخ این کشور بی سابقه بوده است.

گفتم: واشنگتن پست نوشته است؛ به جای «خاورمیانه جدید» که طرح آمریکا بود، خاورمیانه با الگوی ایران اسلامی شکل گرفته است.

گفت: ژنرال پترائوس فرمانده نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان هم اعتراف کرده است که افغانستان به یک تله بزرگ و کشنده برای آمریکا و ناتو تبدیل شده است.

گفتم: نیویورک تایمز هم نوشته است؛ رهبران 20 کشور صنعتی در نشست اخیر خود فقط با هم عکس یادگاری گرفته و شاهد اعتراضات گسترده مردمی بوده اند.

گفت: پس آنهمه طرح و پروژه سیاستمداران آمریکایی و اروپایی برای چی بود و چه نتیجه ای داد؟!

گفتم: چه عرض کنم؟! یارو خونه اش آتیش گرفته بود، هر چند دقیقه یک بار وارد آتیش می شد و برمی گشت. ازش پرسیدند؛ چه خبرته؟ برای چی هی میری تو خونه و برمی گردی؟ گفت؛ بابام آتیش گرفته، میرم، جا به جاش می کنم که خوب سرخ بشه!

روز نامه کیهان((گفت و شنود))




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 2:42 عصر

 افزایش 100 درصدی

افزایش 100 درصدی واردات آمریکا از ایران

علی رغم تحریم یک جانبه واشنگتن علیه تهران، واردات آمریکا از ایران در 9 ماه اول سال 2010 میلادی 100 درصد افزایش داشته است.

به گزارش شبکه خبری پرس، تی، وی به نقل از دفتر آمار تجارت خارجی آمریکا، این کشور از ژانویه تا سپتامبر سال 2010 معادل 7/92 میلیون دلار از ایران کالا وارد کرده است.

این در حالی است که میزان واردات آمریکا از ایران در همین بازه زمانی در سال قبل (2009) حدود نصف این مقدار و برابر با 1/45 میلیون دلار بوده است.

براساس گزارش دفتر آمار تجارت خارجی آمریکا، آمریکا در نه ماهه اول سال 2010 معادل 4/158 میلیون دلار کالا به ایران صادر کرده است که نشان می دهد کالای صادراتی این کشور به ایران نسبت به 7/215 میلیون دلار در این بازه زمانی در سال 2009، کاهش داشته است.

در این گزارش به جزئیات کالاهای صادراتی و وارداتی میان دو کشور اشاره ای نشده است، اما عمده اقلام صادراتی ایران به آمریکا شامل فرش، خاویار و پسته می شود.

این آمار نشان می دهد آمریکا با وجود اعمال تحریم های یک جانبه علیه ایران و تلاش برای همراه کردن دیگر کشورها با آن، خود در این سیاست چندان موفق نبوده است.

در همین حال، با وجودی که چند ماه قبل تحریم های طراحی شده آمریکا علیه ایران در شورای امنیت تصویب شد، تازه ترین آمار از افزایش صادرات نفتی ایران حکایت دارد.

برپایه اطلاعات منتشر شده، ایران در هفت ماه اول سال 1389 شمسی معادل 4/17 میلیارد دلار نفت صادر کرده است.

به گفته اردشیر محمدی، رئیس گمرک ایران صادرات نفت کشور در مقایسه با همین بازه زمانی در سال 1388، معادل 26 درصد رشد داشته است.

وی همچنین افزود که میزان صادرات غیر نفتی ایران در هفت ماه اول سال 1389 معادل 7/14 میلیارد دلار بوده است که نسبت به همین مدت در سال 1388 برابر با 31 درصد رشد نشان می دهد.

این مقام ایرانی همچنین از رشد 50 درصدی صادرات پتروشیمی این کشور در 7 ماه اول سال 1389 خبر داد و گفت: ایران در این مدت 5 میلیارد و 646 میلیون دلار محصول پتروشیمی به خارج از کشور صادر کرده است.

مبادلات مالی

ایران و جنوب آسیا به مرز 10 میلیارد دلار رسید

از سوی دیگر، با وجود سیاست تحریم آمریکا علیه کشورمان، مبادلات مالی ایران با 8 کشور جنوب آسیا در 10 ماه نخست 2010 با رشد 46 درصدی مواجه شد و به 7/9 میلیارد دلار رسید.

به گزارش فارس به نقل از سایت اتحادیه پایاپای آسیایی، حجم کل مبادلات مالی 9 کشور عضو این اتحادیه در 10 ماه نخست 2010 با 41 درصد افزایش نسبت به مدت مشابه سال قبل به 31 میلیارد دلار رسید.

پس از هند، ایران بیشترین حجم مبادله مالی با اعضای این اتحادیه را داشته است. مبادلات مالی هند با اعضاء در این مدت به 8/13 میلیارد دلار رسید که این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل 46 درصد رشد داشته است. مبادلات مالی ایران نیز با افزایش 46 درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل 7/9 میلیارد دلار گزارش شده است.

در حالی مبادلات مالی ایران با جنوب آسیا افزایش 46 درصدی داشته است که دولت آمریکا فشارهای زیادی را به بانک ها و مؤسسات مالی جهان وارد آورده است تا مبادلات خود باایران را متوقف کنند.

براساس این گزارش ایران در 10 ماه نخست 2010 جایگاه نخست را به عنوان بزرگترین اعتبار دهنده در منطقه بدست آورده است.

اعتبارات پرداختی توسط ایران در این مدت با 41 درصد افزایش نسبت به سال قبل به 1/9 میلیارد دلار رسید.

حجم اعتبارات پرداختی توسط هند در این مدت نیز با افزایش 44 درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل به 56/5 میلیارد دلار رسید.

میزان اعتبارات دریافتی توسط ایران در این مدت نیز با 191 درصد رشد نسبت به سال قبل به 565 میلیون دلار رسید. هند با دریافت 2/8 میلیارد دلار بزرگترین دریافت کننده اعتبار در اتحادیه پایاپای آسیایی طی این مدت شناخته شده است.

میزان اعتبارات دریافتی در این مدت توسط سایر کشورها به این شرح است: بنگلادش 2/3 میلیارد دلار، بوتان 25 هزار دلار، نپال 2/11 میلیون دلار، پاکستان 49/1 میلیارد دلار، سری لانکا 9/1 میلیارد دلار، میانمار 8/1 میلیون دلار و مالدیو 5/9 میلیون دلار.

میزان اعتبارات پرداخت شده توسط هر کشور نیز به این شرح است: بنگلادش 129 میلیون دلار، بوتان 18 میلیون دلار، میانمار 6/4 میلیون دلار، نپال 45 میلیون دلار، پاکستان 461 میلیون دلار، سری لانکا 141 میلیون دلار و مالدیو 5 هزار دلار.

اتحادیه پایاپای آسیایی حجم مبادلات ایران با این کشورها در ما ه سپتامبر (شهریور) را نیز بالغ بر یک میلیارد و 9 میلیون دلار اعلام کرده است. این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل 31 میلیون دلار کاهش داشته است. در سپتامبر سال 2009 حجم مبادلات ایران با این کشورها یک میلیارد و 40 میلیون دلار اعلام شده بود.

براساس این گزارش در اکتبر 2010 رقمی بالغ بر 959 میلیون و 338 هزار دلار اعتبار از سوی ایران به جنوب آسیا پرداخت شده است. این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل 6/4 درصد کاهش داشته است.

به رغم کاهش اعتبارات پرداختی از سوی ایران در این ماه حجم اعتبارات دریافتی ایران در اکتبر 2010 با افزایش تقریباً سه برابری نسبت به اکتبر سال قبل به 124 میلیون و 388 هزار دلار رسید. در اکتبر سال 2009 رقمی بالغ بر 30 میلیون و 44 هزار دلار اعتبار به ایران پرداخت شده بود.




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 2:42 عصر

ولایت پذیری

حسین قدیانی

درباره «ولایت پذیری» نکته هاست اما آن دغدغه آن درد که باعث شده در این باب بنویسم بیم از خطری است که هم اکنون مشاهده اش می کنم. آن خطر این است؛ «تلقی غلط داشتن از ولایت پذیری» و اینکه این مهم را طوری در ذهن من و تو جا بیاندازند که دست مان را برای نوشتن، پای مان را برای حرکت، حنجره مان را برای فریاد و از همه مهم تر انگیزه مان را برای کار عاشقانه ببندد و کور کند. بخشکاند و می بینی که دشمن جانی و دوست جاهل و هر کدام با نیتی متفاوت اما نتیجه ای یکسان قصدشان همین است. یعنی «بستن دست ما به بهانه ولایت پذیری» در شرایطی که ولایت فقیه و ایضاً ولایت پذیری که منظور پذیرش ولایت فقیه است، قرار است عامل شور و شعور و حرکت ما باشد، همه هستی ما همه عشق ما باشد اما ارائه قرائتی تفریطی از ولایت پذیری همان قدر خطرناک است که برداری و افراط کنی در این باب. بگذار نکته به نکته شرح دهم این مسئله را. اینگونه راحت ترم.

1- اینکه «باید پشت سر رهبر حرکت کرد» حرف کاملا درستی است اما همان دشمن جانی و دوست جاهل ناخواسته دست به دست هم داده اند تا از این سخن حق، اراده باطل کنند. این 2 گروه در تعریف «حرکت پشت سر رهبری جامعه اسلامی» تفسیری ارائه می دهند که باید هر چه انجام می دهی و هر کار که می کنی و هر چه که می نویسی، بی اذن ولی امر نباشد. یکی مثل من و یعنی «ما» که جملگی برخاسته از یک نسل و یک فصل، فصل زیبای 9 دی هستیم نه فقط از فرط عشق و شور که یکی هم از نهایت عقل و شعور، اعتقاد راسخ دینی و شرعی و فقهی مان است که بی اذن امام زمان و در دوران غیبت خورشید، بی اذن نائب ایشان، نفس کشیدن مان هم حرام است. دیگران اگر برای سکوت و فریادشان برای سکون و حرکت شان خود را ملزم به اذن رهبر می دانند ما اما قلب مان به عشق خامنه ای می تپد. این اذن و این عشق نباشد ما همان مردگانیم. بسیجی این دنیا و آن آخرت را بی خامنه ای نمی خواهد. بهشت ما لبخند خامنه ای است. این از این.

2- در این باب تلقی غلط از ولایت پذیری، نه در مسائل نظری که در عرصه عمل، این است؛ «تو برای هر کاری باید از ولی امر اجازه داشته باشی الا تندتر از رهبر حرکت کرده ای». فرضاً یکی هم صنف من بخواهد اسیر این مغلطه شود و برای آنکه ثابت کند از دایره ولایت پذیران خارج نشده، نوشته های خود را تنظیم کند. در آن صورت لابد باید برای هر کلمه ای که می نویسم، زنگ بزنم «بیت رهبری» و نظر مبارک «آقا» را استعلام کنم درباره آن کلمه و ایضاً جمله پیش رو و نیز کل مقاله! لحظه ای فکر کنید؛ اگر هر کسی برای اثبات ولایت پذیری خود بخواهد چنین کند، آیا عقلانی است؟ و اصلاً چنین چیزی ممکن است؟ و آیا وقت شریف رهبر عزیز برای کل امت اسلامی است یا تک تک کارهایی که شمای خواننده انجام می دهی و یک به یک کلماتی که یکی چون من می نویسد؟

3- اینجا اذن گرفتن از رهبر را باید درست تعریف کرد که ما اجازه نخواهیم داد ولایت پذیری را برای مان بد تعریف کنند. اگر هم دشمن جانی و دوست جاهل چنین کنند، قطعاً ما را اعتنایی نیست. ما را اگر در این باب شبهه ای هم پیش آید مراجعه مان به مرجع اهل فن است که شایستگی های لازم را برای چنین کار مهمی داشته باشد. از علمای حکیم که الحمدلله زیادند، اندیشمندی چون علامه مصباح یزدی و در مراجع بزرگوار که باز هم شکر خدا زیادند و خداوند بیافزاید بر عمر عاشورایی شان، عالم دهری چون آیت الله نوری همدانی که گفته اند بی «پیر» نرو تو در خرابات، نه بی منتقد و مقاله نویس و دشمن جانی و دوست جاهل. امثال من نازنینیم در حد خودمان و قطعاً ملاک نیستیم.

4- رهبر عزیز بارها گفته اند؛ حرف پنهانی ندارند. من نوعی اگر بخواهم به اذن رهبر بنویسم و در این زمینه ولایت پذیر باشم، به جای پذیرش قرائت های غلط از ولایت پذیری، نگاه می کنم به سخنان «آقا». فی المثل رهبر بارها گفته اند راضی به اختلاف افکنی میان قوای 3گانه نیستند. نه حالا که اصولگرایان حاکم اند، در عصر دولتمردی دوم خردادی ها هم همین بود سیاست«آقا». قبل از شرح این موضوع، نکته بعدی را «داخل پرانتز» و با توجه بخوانید.

5- 2 تن از همانان که ما سران فتنه می خوانیم شان، روزگاری هم زمان در این ملک روسای قوای مجریه و مقننه بودند. به عبارتی مملکت دست کسانی بود که امروز اصحاب فتنه هستند اما به عبارتی دقیق تر من اشتباه گفتم. به هر عبارتی که می گویی، مملکت دست جانباز خامنه ای است که نسلش برمی گردد به کف العباس. دیگران می آیند و می روند اما دست خدا بر سر ماست، خامنه ای رهبر ماست. یک دوره آموزش جامع و کامل رهبری جامعه اسلامی در شرایط سخت و بحرانی است، آن 8 سال عصر اصلاحات که خامنه ای حکم به حکمت داد و همچنان همین گونه است. یادتان هست آن روزها را. مجلس نمی گذاشت دولت کار کند و دولت هم اتفاقاً دنبال همین می گشت که طولانی ترین جلسه هیئت دولت آن زمان به آزادی یک مجرم از زندان برمی گشت! هر آن کس که می خواهد جامعه ای، اعم از مملکتی بزرگ تا خانواده ای کوچک را اداره کند، لاجرم باید مطالعه کند و درس بگیرد از زمامداری حکیمانه خامنه ای، به خصوص در دوره دوم خرداد، و بالاخص در فتنه 88 که خامنه ای این دست خدا بر سر ما نشان داد شیطان بزرگ پیش ما کوچک است. پولی که صرف سوزاندن چندسطل زباله در کشور ما شد، آمریکای احمق می توانست با آن 2 تا قاره را سرنگون کند؛ نه، لااقل می توانست مشکلات مردم زجردیده آمریکا را مرتفع کند. پس اگر عشق را هم بگذاریم کنار، عقل حکم می کند که قدر دست خدا بر سر خود را بدانیم. سجده کنیم در آستان حضرت دوست که به ما رهبری داده از تبار حیدر کرار از تیره فاطمه. رجز می خواهم بخوانم: تا امام مان خامنه ای است، ای فتنه های پیچیده! ما را دریابید... این را همین جا اضافه کنم: قبل از من بودند کسانی که چنین بنویسند و بعد از من هم خواهند آمد. روزی اگر از این اعتقاد پا پس کشیدم، بی لیاقتی خودم را نشان داده ام. آن روز هم دریا، دریاست و آسمان، آسمان است. بدا به حال قطره ای که دور کند خود را از دریا و اف بر ذره ای که غیر از آسمان، خانه برای خود دست و پا کند. خامنه ای شجره طوبا و طیبه ای است و چون من برگی هستم با این دعا و ادعا که هیچ پائیزی نمی تواند مرا از این ریشه مبارک جدا کند. بیاییم آرزوهای قشنگ داشته باشیم. ان شاءالله همه ما سربازان مهدی فاطمه باشیم در روزگاری که سردار سپاه بقیه الله است «حضرت ماه».

6- وقتی قوای 3گانه به جای همدلی مشغول دعوای با هم باشند، خواه کشور دست اصلاح طلب باشد و خواه دست اصولگرا، سنگ روی سنگ بند نمی شود. از همین رو بود که جلوی سوءاستفاده جریان انحرافی از نامه خود را گرفتم و به وسع کوچک خود تلاش کردم برای همدلی قوا. آن متن «عشق است اباالفضل» را بی هیچ مصالحه ای نوشتم. بگذریم که برای شاد کردن دل «آقا» حاضرم با هر که و هر کجا باشد، با افتخار مصالحه کنم. با این همه باز هم از خواص، بی بصیرتی ببینم بر سیاق همان «نه ده» خواهم نوشت و هنوز هم داغ دارم و مثل شمای خواننده خوب می دانم که رهبر به چه کسانی «خواص بی بصیرت» گفتند و از دست چه کسانی گفتند «این عمار» اما اتفاقاً اگر بصیرت داشته باشیم و عمار باشیم، باید بدانیم که امور کشور باید در آرامش، وحدت، همدلی و همت مضاعف ما مردم و حضرات مسئولین پیش برود؛ این خواست مولای ماست. قوای 3گانه باید متحد باشند، این خواست رهبر است. جهت گیری کلی ما باید زدن دشمن اصلی باشد، این خواست «آقا» از همه ماست. خشم عاشورایی ما در نوشته هایی که می نویسیم، باید دشمن اصلی را سران کفر و سران فتنه را نشانه بگیرد، این خواست خامنه ای است. به احدی نباید بیش از آنچه استحقاق دارد، ظلم کنیم، این را رهبر علوی تبارمان از ما خواسته. مطالبات عدالت طلبانه خود را شور جوانی خود را باید در مسیر درست خرج کنیم، این سخن رهبر با ماست. چه اشکالی دارد؟ اگر خشم عاشورایی ما با لطائف الحیل دشمن جانی و دوست جاهل دارد به تفرقه میان خودی ها منجر می شود، چون «مالک»، مالک نفس خویش می شویم و برمی گردیم و حفظ وحدت می کنیم با همان مختصات و مشخصاتی که «آقا» گفتند. و این همه را رهبر عمومی گفته اند. پنهانی نگفته اند. سخن رهبر ملاک ماست. براساس این ملاک می گوییم و رفتار می کنیم و می نویسیم.

7- از این همه که گفتم معلوم آمد ولایت فقیه و پذیرش این ولایت یعنی «ولایت پذیری» نقطه قوت ماست. ولایت پذیری یعنی ولایت فقیه پذیری. ولایت فقیه را نپذیری، حرف مفت است که از ولایت امام زمان دم بزنی. دقیقاً حرف مفت است. «مسلم» سفیر حسین را اگر در کوفه تنها نمی گذاشتند، راس الحسین را در کربلا و شام روی نیزه نمی دیدند. خامنه ای آخرین سفیر یوسف زهراست و چون اینجا کوفه نیست، به دوست و دشمن می گویم؛ امر «سیدعلی» برای ما همان امر «علی» است. ما از فرط عشق به مهدی فاطمه است که خامنه ای را بی نهایت عاشقیم. خامنه ای برای ما سفیر رسالت همه انبیاست و ولایتش استمرار ولایت 12 امام معصوم ماست. دشمن اما می خواهد این مهمترین و اساسی ترین نقطه قوت ما را این ولایت پذیری ما را تبدیل به نقطه ضعف ما کند. تبدیل فرصت به تهدید اصولا شگرد دشمن در جنگ نرم است ولی دشمن چطور این فرصت را به تهدید تبدیل می کند؟ دشمن خائن با کمک دوست نادان قرائت های من درآوردی از ولایت پذیری ارائه می دهد و یقین ما را مرتب بدل به شک می کند؛ آیا این که نوشتی «آقا» راضی هست؟ اصلاً اجازه گرفتی؟ نکند رهبر از تو راضی نباشد؟ و از این قبیل. این شکیات البته فی نفسه بد نیست، اصلاً لازم هم هست اما دشمن وقتی این دغدغه ها را مثل خوره در ذهن من و شما فرو می کند، قصه فرق می کند. دشمن با این شکیات می خواهد ما را به انفعال بکشاند. به سکوت. به سکون. دشمن می خواهد خودش فعال باشد و ما منفعل. این شکیات وقتی از سوی دشمن به مغز ما هدایت می شود، نتیجه اش این است که ما سرخورده شویم و لب فرو بستن و نخفتن را به گفتن و کمر همت بستن، ترجیح دهیم. نتیجه سکوت ما اما به هیچ چیز منجر نمی شود الا به تنهایی علی. به اینکه روزگاری آموزگار عدالت سر در چاه غربت فرو کند و از نبود ذوالشهادتین ناله سر دهد که کجایی عمار؟ کجایی مقداد؟ کجایی مالک؟... کجایی خرازی؟ کجایی زین الدین؟ کجایی چمران؟ کجایی حاج احمد؟ کجایی شهید روستایی؟ کجایی شهید گمنام؟... و اینچنین است که ولایت پذیری ما از فرصت بدل به تهدید می شود و از نقطه قوت تبدیل به نقطه ضعف می شود. یک بار خامنه ای گفت «این عمار»، دیگر تکرار نمی شود. مدت هاست که برای ما هر روز 9 دی است و چه جالب که دی ماه 89 هم با «چهارشنبه» شروع شد؛ 9دی سال هشتاد و اشک را به یاد آورید که «چهارشنبه» بود و به یاد آورید؛ «چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه». ما همان بسیجیان خمینی هستیم و این اتوبوس همان اتوبوس است.




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 2:41 عصر

چرا سانسور می کنند؟!

پژمان کریمی

یکی از اتهام های بزرگ علیه دستگاه فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، اعمال «سانسور» نسبت به آثار فرهنگی است.

این «اتهام»، 30 سال است که از زبان عناصر و رسانه های ضدانقلاب تکرار می شود تا بلکه، ضمن تخریب وجهه فرهنگ مدارانه نظام، فضای موجود در کشور، خفقان زده نمایانده شود و زمینه بدگمانی و خیز علیه انقلاب و جمهوری اسلامی فراهم آید.

به شکل بسیار ساده و فشرده «سانسور»، صرفا حذف تمام و بخشی از «اندیشه» است. در کنار سانسور، واژه «ممیزی» قرار دارد که تشخیص سره از ناسره معنی می دهد.

سانسور، ناظر بر سلیقه است و ممیزی برآمده ای از موازین کارشناسی و «قانون»! اگرچه سانسور فی حد ذاته قابل خدمت نیست و چنان ابزاری در نظر می آید که دارای کاربرد مثبت و منفی است. همه ما انسانها در مسیر مصلحت سنجی و یا حفظ شأن ظاهری، در صحنه زندگی خانوادگی و اجتماعی، در عرصه مراودات شخصی و حرفه ای، اساسا دست به سانسور می زنیم. اما آنچه که سانسور را ابزاری غیرقابل اعتماد در تنظیم روابط اجتماعی جلوه می دهد، همانا اتکا به «سلیقه» صرف است!

یک نوع سلیقه ممکن است بر مسیر عقلانیت و عدالت باشد. یک گونه هم ممکن است همپوشانی کاملی با موازین عقلی دست ندهد. بنابراین رجحان ممیزی بر سانسور، پایه یافتگی از قانون است؛ قانونی که البته ملهم از آموزه های الهی و بالطبع، ناظر بر مصلحت فردی و اجتماعی باشد.

جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام الهی، تنها به اعمال ممیزی می پردازد. آموزه های اسلامی و موازین عقلانی، ایجاب می کند که در رفتارهای فردی و اجتماعی، تنها جلوه های الهی و اخلاقی مدارانه مجال بروز یابد و حقوق و مصالح فردی و اجتماعی تأمین شود.

از منظر اسلامی، همواره ادبیات منحط مردود است، تأتر مبتذل هدف تأیید نیست. سینمای غیراخلاقی، پذیرفته نمی شود و...!

بنابراین نظام اسلامی، دست به اعمال ممیزی در حیطه فرهنگ می زند، تا فضای ذهنی افراد و صحنه تعاملات اجتماعی، بوسیله آثار منحط و مبتذل و غیراخلاقی به ظاهر فرهنگی مسموم نشود و مسیر پویش معنوی فرد و جامعه پرمانع نگردد.

در برابر ممیزی- این اقدام اسلامی و عقلانی و ضروری- ضدانقلابی که جز پاسخ دهی به نفسانیت پلید خود، به چیزی نمی اندیشد، ضدانقلابی که یک شیوه براندازی نظام الهی و جامعه اسلامی را، تهی نمودن درون فرد و جامعه از آموزه های دینی و اخلاقی دیده است، مخالف ممیزی آشکار می شود. او نمی گوید من مخالف ممیزی ام. چون ممیزی ناظر بر قانون است؛ تشخیص سره از ناسره است. می گوید من مخالف و ایستاده در برابر سانسورم و اتفاقی که در سایه دستاوردهای انقلاب و جمهوری اسلامی می افتد، «سانسور» است!

به سخنرانی ها، بیانیه ها و نوشته های جماعت ضدانقلاب نگاه کنید. همگی بر لفظ سانسور اشاره می کنند. جالب است کسانی هم جمهوری اسلامی را به سانسور متهم می کنند که خود سانسورگرانی بزرگ اند. براستی آیا کسانی که واقعیت ممیزی را سانسور می کنند، سانسورگر نیستند؟!

کسانی که واقعیت را به نفع باطل کتمان می کنند، دست به سانسور ندارند؟ همین ضدانقلاب سانسورگر، از ممیزی آثارش، فغان سرمی دهد و با رسانه های داخلی منافق و رسانه های خارجی صهیونیستی درددل می کند، اما نمی گوید ممیزی چیست و چه بخشهایی از اثرش، هدف ممیزی قرار گرفته است. چون می داند اگر وارد مصادیق ممیزی شود، دستش برای مردمی که دل به دین و اخلاق دارد، رو و رسوا می شود!

و باز جالب است؛ کسانی ممیزی نظام را مخالف با آزادی خواهی و کرامت انسانی معرفی می کنند که اساسا دلداده فرهنگ بیگانه و لانه گزیده در دامان جنایت پیشگان اجنبی اند. آنها روزی خوار محافل صهیونیستی اند. برخی از همین افراد همکار رسمی رسانه وزارت خارجه بریتانیا-بی بی سی- هستند. برخی از این عناصر، از صدای آمریکا- A O V  - حقوق می گیرند.

برخی نشان ذلت بار پناهندگی به غرب را بر گرده می کشند. چندی پیش یکی از همین عناصر که قلم به دستی درجه سه است، در گفت وگو با رادیوی وابسته به دولت و دستگاه جاسوسی هلند، از اعمال ممیزی در ایران ناله سر کرده است.

خوشبختانه این جنس از اهالی هرزه نگار قلم، برای مردم ایران شناخته شده هستند. به همین دلیل، نه آثارشان در ایران مخاطب دارد و نه حرفهایشان شنونده ای!

بزرگترین قابلیت این گونه عناصر، خدمت به اجانب و رسانه های اجنبی است. آن هم نه با فعالیت هنری، بلکه با دروغ و عملگی در حوزه فریب و شعار و فحاشی! همین!




موضوع مطلب :

چهارشنبه 89 بهمن 6 :: 2:40 عصر

قسم

به نام آن خداوندی که داناست

به آنچه می کنم در لحظه بیناست

قسم بر عاشقان راه ایمان

قسم برآسمان پاک قرآن

قسم برآفتاب و روشنایی

قسم بر مهر و ایمان خدایی

قسم بر عشق و هستی و وجودش

برای عاشق و بود و نبودش

به آن دلبستگان هم دل وپاک

قسم بر این جهان،هم خاک و افلاک

به آتشگاه عشق آتش افروز

به ذکر مومنان هر روز و هر روز

به دریای بزرگ و چشمه و رود

به آن اختر که نورش سوی ما بود

به آن غم دیدگان زندگانی

قسم بر عاشقان آسمانی

زتنهایی و غربت کن رهایم!

زراه بی کسی ها کن جدایم!

مبادا لحظه ای با من نمانی!

و یا من را به سوی خود نخوانی!

چراغ خانه ام خاموش وسرد است

دل غم دیده ام سرشار درد است

به دریای غمی در موج گیرم

در این دنیا و زندانش اسیرم

به تاریکی و ظلمت ره گشودم

خدایا این منم ، آن من نبودم!

تو هر روز وشبم را پر نمودی

زقلبم هر سیاهی را زدودی

نگه دار منی در هر شب و روز

به آتشگاه عشقم آتش افروز

نگاهم کن! نگاهت آسمانی ست!

همه هست و وجودت مهربانی ست!

زهرا کریمی (باران زده) تهران




موضوع مطلب :

یکشنبه 89 بهمن 3 :: 10:31 عصر

 غوغای زمستان

پاییز کم کم کوله بارش را جمع کرد و ننه سرما از راه رسید درختان هم لباسهای سبز خود را درون ماشین لباس شویی انداخته بودند ولباسهای سفید بر تن کرده بودن .طبیعت هم شروع به بافتن فرش سفید کرد. چشمان بخاری ما هم دوباره باز شدن. کرسی مادربزرگ هم دوباره جان گرفت و دوباره صدای شور و شوق نوه های مادربزرگ درآمده بود، لبوفروش سرکوچه لبوهای قرمز می فروخت آری زمستان این گونه غوغا برپا کرد.

فاطمه غلامی- منطقه 13 تهران




موضوع مطلب :

یکشنبه 89 بهمن 3 :: 10:30 عصر

امید

شما نباید ناامید باشید زیرا ممکن است آخرین کلید امید همه درها را بگشاید. برپیشانی هرکس کلمه «امید» نوشته شده است . بهترین چراغ زندگی نور امید هست و کسی اگر امید نداشته باشد زندگی برای او ارزشی ندارد.

آنچه زندگی را برای انسان تنگ می کند پیری و پایان لذت ها نیست بلکه قطع امید است.

تنها کسی می تواند از راه پرخطر و پرموانع زندگی عبور کند که روحش از امید لبریز باشد و ناامیدی در او نفوذ نکند. امیدوارترین مردم کسی است که اگر نقصی درکارش پدید آید. بی تأمل در راه اصلاحش بکوشد. تنها (امید) است که انسان را درمقابل مصایب نگهداری می کند وگرنه بدون آن همه کس از تلاش باز می ایستند. شما باید بدانید که اگر امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی کاشت. خلاصه آنکه ما نباید امیدوار باشیم که دنیا، قوانین و نظامات و مناظر و آثار خود را برای خوشنودی ما تغییر بدهد.

امید ما رابه زندگی دلگرم می کند و باید تلاش و کوشش را شعار زندگی خود قراردهیم. امید بهترین پشتوانه و عالی ترین نقطه اتکا است پس همیشه امیدوار باشید.

بیژن غفاری ساروی از تهران




موضوع مطلب :

یکشنبه 89 بهمن 3 :: 10:30 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت