خا نه دوست
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده

خدایا!دوستت دارم

به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد و می آفریند.

دارم از خدایی صحبت می کنم که همیشه به من و همه مردم بسیار لطف کرده است. خداوندی که به مهربانی او کسی پیدا نمی شود و والاترین دوست انسانهاست. اما ای کاش ما هم کمی مهربان بودیم. راستش را بخواهید از نظر خودمان هستیم ولی در روح و ذات خویش فکر و نظر دیگری داریم.

بعضی ها خیال می کنند که اگر کمکی به کسی کرده باشند حتما به درگاه خدا قبول است اما این را نمی دانند که از ته دل بوده است یا خیر؟

می گویند دو اصل را باید فراموش کرد: 1- خوبی و نیکی که به کسی می کنیم 2- بدی هایی که در حق مان می شود. اگر در زندگی این دو اصل را فراموش کنیم قطعا روحی پرمعنا و آرام خواهیم داشت.

خداوند همیشه یک خطر سر راه ما قرار داده است، او می خواهد آزمایش انجام دهد تا ببیند مسلمان واقعی هستیم یا نه؟

با این کار تکانی در قلب ها ایجاد می شود. باید بنگریم در برابر مشکلات چگونه عمل می کنیم. باید نظر خدا را به خود جلب کنیم. دوستدار او و دوستانش باشیم و امید و توکل را از دست ندهیم. آرمان و آرزوها را از دست ندهیم. هرگز فراموشش نکنیم تا در تمامی مراحل و مشکلات زندگی، خداوند مارا در سایه حمایت خود گیرد و درکنارمان باشد.

لیلا ابنوی




موضوع مطلب :

خاتمی با فتنهگران

خاتمی با فتنهگران همکاری کرد نه مرزبندی

دبیر کل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به اظهارات جدید محمد خاتمی گفت: خاتمی یکی از متهمان معروف فتنه 88 است و باید پاسخگوی این اتهامات باشد.

گزارش ایرنا از حزب موتلفه اسلامی حاکی است که محمد نبی حبیبی که در پایان نشست دبیران این حزب سخن می گفت با اشاره به شروط خاتمی برای برگزاری انتخابات آزاد و سالم اظهار داشت: کسانی که پای بیگانگان را به رقابت های انتخاباتی در داخل کشیدند و یا از مطرح کنندگان این نظر شیطانی حمایت کردند چگونه می توانند مدعی برگزاری انتخابات آزاد و سالم باشند.

وی افزود: کسانی که تن به این ذلت دادند که اوباما، نتانیاهو و سارکوزی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری رسماً از آنان اعلام حمایت کنند از انتخابات آزاد و سالم چه تصوری دارند.

حبیبی اضافه کرد: خاتمی نه تنها در بسیاری از موارد حاضر به مرزبندی عملی و علنی بین خود و سران فتنه نشد بلکه در مواردی مثل کشاندن مردم به خیابانها با آنها همکاری نمود.

وی گفت: سران فتنه ابتدا ادعای دروغ تقلب در انتخابات را مطرح نمودند و عده ای از مردم را در همین رابطه به خیابانها کشاندند و آقای خاتمی هم آنها را همراهی کرد و تا کنون نیز حتی یکبار ادعای دروغ تقلب در انتخابات دهم ریاست جمهوری را مردود ندانسته است.

وی اظهار داشت که او و برخی از عناصر مجمع روحانیون مبارز قبل از شرط گذاشتن باید پاسخگوی اتهامات باشند. البته تیر این فتنه ها در 9 دی و 22 بهمن 88 به خود فتنه گران برگشت نمود.

حبیبی خطاب به قوه قضائیه بیان داشت: باید در مطالبه مردم در محاکمه سران فتنه تردید نکرد. تا موقعی که اینها محاکمه نشوند بر طبل طلبکاری می کوبند.

دبیر کل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به شرارتهای فرقه سبز در فتنه سال گذشته تصریح کرد: فتنه گران با ریسمان سبز، منافقین، سلطنت طلبها و مارکسیستها را به مجاهدین و مشارکت وصل کردند و صحنه هایی در سال گذشته بوجود آوردند که در تاریخ ایران ثبت شده است. آنها بی رحمانه به امام(ره) وآرمانهای انقلاب تاختند و در روز عاشورا آخرین پرده از چهره خود را فرو انداختند. لذا ملت در 9 دی تبری خود را از فرقه سبز رسماً اعلام کرد.

وی ادامه داد: خاتمی باید بداند دشمنان نظام او و دوستانش را از جایگاه منتقد نظام به جایگاه مخالفان نظام انتقال داده اند تا موقعی که از استقرار در این جایگاه تبری جویند تکلیف مردم و نظام با آنها روشن است.

حبیبی تاکید کرد: ملت ایران با بصیرت و هوشمندی خود و مدیریت کارساز مقام معظم رهبری سران فتنه را در زندان نفرت عمومی و پیاده نظام آن را به دست قانون سپرده است. این ملت نشان داد در جنگ نرم همان مهارتی را که در دفاع مقدس داشته حفظ کرده است  .




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 4:4 عصر

ساعت 25

اسراف محبت

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن

نیست، اسراف محبت است.

¤

عقل و قلب

برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده

کن و برای اداره کردن دیگران از قلبت.

¤

قطار شهر بازی

در زندگی افرادی هستند که مثل قطار

شهربازی از بودن با آنها لذت

می بری ولی با آنها به جایی نمی رسی.

¤

خوبی آدم ها و دیوار

همیشه از خوبی های آدم ها برای خودت

دیوار بساز. هر وقت در حق تو

بدی کردند، فقط یک آجر از دیوار

بردار! بی انصافی ست اگر دیوار را خراب کنی

¤

آرزوهای کوچک

از خدا بخواه آنچه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد، نه آنچه را که آرزو داری،

زیرا گاهی آرزوهای تو کوچک است و شایستگی تو بسیار!

{ازروز نامه کیهان}




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 4:2 عصر

ای پیر راه ما

شعری که حاج منصور در حضور رهبر انقلاب خواند

متن این شعر به شرح ذیل است:

انسان همیشه بین مرز خیر و شرهاست

تشخیص این دو راه محتاج سحرهاست

باید برای قرب، طی بندگی کرد

معراج بعد از راهها بعد از گذرهاست

باید که از مرز ظواهر آنطرف رفت

زیرا که گاهی پشت آیینه خبرهاست

باید که قبل از دیگران با نفس جنگید

نفس مهذب گشته در حکم سپرهاست

روی درختی که به پای ریشههایش

خون عقیده ریخته، حتما ثمرهاست

باید به عاشورا نظر کرد و نظر داد

نوعا بصیرتها همان نوع نظرهاست

فرمود علیاکبر چه باکی دارم از مرگ

تا راه ما حق است، حق در این گذرهاست

حقاً که حق است او ولو تنها

که گفته است مرز حقیقت بیشتر یا بیشترهاست

ای پیر راه ما خیالت جمع باشد

ای پیر راه، فهم جوانها آنقدرهاست

که با 9 دی فتنه را درهم شکستند

آری به دنبال بصیرتها، ظفرهاست

مثل پدر ما را نوازش کن، بغل کن

امشب شب لطف پدرها بر پسرهاست

فرمودهاند اولادنا اکبادنا، پس

با این حساب، امشب شب آه جگرهاست

 منبع: رجا نیوز




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 4:2 عصر

شریعتی و عاشورا

شریعتی چهل سال قبل در باره عاشورا چه نوشت؟

دکتر عی شریعتی 40سال قبل مرثیه ای برای سیدالشهدا نوشته است که همچنان خواندنی است.

این نوشته را به نقل از کتاب " حسین وارث آدم" می خوانید:

شب عاشورا بود، عاشورای سال ??؛ گفتم بروم به مجلس روضه ای، که صدایش از هر کوچه و خانه امشب بلند است. منصرف شدم. اما شب عاشورا بود شهر یکپارچه روضه بود وخانه یکپارچه سکوت و درد، چه میتوانستم کرد؟ از خودم توانستم منصرف شوم، از روضه توانستم منصرف شوم، اما چگونه میتوانستم خود را از عاشورا منصرف کنم؟

نامه ام را که به دوستم نوشته بودم - دوستی که هرگاه روزگار عاجزم میکرد و رنج به نالیدنم وا میداشت، به پناه او میرفتم - برگرفتم، گفتم در این تنهایی درد و این شب سوگ، بنشینم و با خود سوگواری کنم، مگر نمیشود تنها عزاداری کرد؟ نشستم و روضه ای برای دل خویش نوشتم، آنچه را در نامه ی او برای خود نوشته بودم و تصور غربت و رنج خودم بود، تصحیح کردم تا تصویر غربت و رنج حسین گردد.

... پیش چشمم را پرده ای از خون پوشیده است.

در میان هیاهوی مکرر و خاطره انگیز دجله و فرات، این دو خصم خویشاوندی که هفت هزار سال، گام به گام با تاریخ همسفرند، غریو و غوغای تازه ای برپا است:

صحرای سوزانی را مینگرم، با آسمانی به رنگ شرم، و خورشیدی کبود و گدازان، و هوایی آتش ریز، و دریای رملی که افق در افق گسترده است، و جویباری کف آلود از خون تازه ای که میجوشد و گام به گام، همسفر فرات زلال است.

میترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهل است. به پاهایش مینگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...

میترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهل است. به پاهایش مینگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است. ترسان و مرتعش از هیجان، نگاهم را بر روی چکمه ها و دامن ردایش بالا میبرم: اینک دو دست فرو افتاده اش، دستی بر شمشیری که به نشانه شکست انسان، فرو میافتد، اما پنجه های خشمگینش، با تعصبی بیحاصل میکوشد، تا هنوز هم نگاهش دارد... جای انگشتان خونین بر قبضه شمشیری که دیگر ...

... افتاد! و دست دیگرش، همچنان بلاتکلیف.

نگاهم را بالاتر میکشانم: از روزنه های زره خون بیرون میزند و بخار غلیظی که خورشید صحرا میمکد تا هر روز، صبح و شام، به انسان نشان دهد و جهان را خبر کند.

نگاهم را بالاتر میکشانم: گردنی که، همچون قله حرا، از کوهی روییده و ضربات بی امان همه تاریخ بر آن فرود آمده است. به سختی هولناکی کوفته و مجروح است، اما خم نشده است. نگاهم را از رشتههای خونی که بر آن جاری است باز هم بالاتر میکشانم: ناگهان چتری از دود و بخار! همچون توده انبوه خاکستری که از یک انفجار در فضا میماند و ... دیگر هیچ!

پنجه ای قلبم را وحشیانه در مشت میفشرد، دندان هایی به غیظ در جگرم فرو میرود، دود داغ و سوزنده ای از اعماق درونم بر سرم بالا میآید و چشمانم را میسوزاند، شرم و شکنجه سخت آزارم میدهد، که: «هستم»، که «زندگی میکنم».

این همه «بیچاره بودن» و بار «بودن» این همه سنگین! اشک امانم نمیدهد؛ نمیتوانم ببینم. پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است.در برابرم، همه چیز در ابهامی از خون و خاکستر میلرزد، اما همچنان با انتظاری از عشق و شرم، خیره مینگرم؛

شبحی را در قلب این ابر و دود باز مییابم، طرح گنگ و نامشخص یک چهره خاموش، چهره پرومته، ربالنوعی اساطیری که اکنون حقیقت یافته است. هیجان و اشتیاق چشمانم را خشک میکند. غبار ابهام تیره ای که در موج اشک من میلرزد، کنارتر میرود . روشن تر میشود و خطوط چهره خواناتر.

چقدر تحمل ناپذیز است دیدن این همه درد، این همه فاجعه، در یک سیما، سیمایی که تمامی رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش حکایت میکند. سیمایی که ... چه بگویم؟

مفتی اعظم اسلام او را به نام یک «خارجی عاصی بر دین الله و رافض سنت محمد» محکوم کرده و به مرگش فتوی داده است. و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...

در پیرامونش، جز اجساد گرمیکه در خون خویش خفته اند، کسی از او دفاع نمیکند. همچون تندیس غربت و تنهایی و رنج، از موج خون، در صحرا، قامت کشیده و همچنان، بر رهگذر تاریخ ایستاده است.

ایستاده است و تمامی جهادش اینکه ... نیفتد

همچون سندانی در زیر ضربه های دشمن و دوست، در زیر چکش تمامی خداوندان سه گانه زمین(خسرو و دهگان و موبد - زور و زر و تزویر - سیاست و اقتصاد و مذهب)، در طول تاریخ، از آدم تا ... خودش! به سیمای شگفتش دوباره چشم میدوزم، در نگاه این بنده خویش مینگرد، خاموش و آشنا؛ با نگاهی که جز غم نیست. همچنان ساکت میماند.

نمیتوانم تحمل کنم؛ سنگین است؛ تمامی  «بودن»م را در خود میشکند و خرد میکند. میگریزم. اما میترسم تنها بمانم، تنها با خودم، تحمل خویش نیز سخت شرم آور و شکنجه آمیز است. به کوچه میگریزم، تا در سیاهی جمعیت گم شوم. در هیاهوی شهر، صدای سرزنش خویش را نشنوم.

خلق بسیاری انبوه شده اند و شهر، آشفته و پرخروش میگرید، عربده ها و ضجه ها و عَلم و عَماری و «صلیب جریده» و تیغ و زنجیری که دیوانه وار بر سر و روی و پشت و پهلوی خود میزنند، و مردانی با رداهای بلند

عمامه پیغمبر بر سر و....... آه ! ... باز همان چهره های تکراری تاریخ! غمگین و سیاه پوش، همه جا پیشاپیش خلایق!

تنها و آواره به هر سو میدوم، گوشه آستین این را میگیرم، دامن ردای او را میچســــبم، میپرسم، با تمام نیــــــــاز میپرسم؛ غرقه در اشک و درد: «این مرد کیست»؟ «دردش چیست»؟ این تنها وارث تاریخ انسان، وارث پرچم سرخ زمان، تنها چرا؟ چه کرده است؟ چه کشیده است؟ به من بگویید: نامش چیست؟

هیچ کس پاسخم را نمیگوید!

پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است

منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 4:1 عصر

برخورد با زنان بد پوشش        

رسانههای دولتی جمهوری چک اعلام کردند که پلیس این کشور با زنان و دخترانی که پوشش مناسب ندارند و دامن کوتاه میپوشند، برخورد میکند.

«میروسلاو پوزار» ـ شهردار شهر «مراکوتین» جمهوری چک ـ در مصاحبهای اظهار کرد: «هم اکنون اکثر زنان و دختران جوان در این منطقه و سایر شهرهای این کشور از پوشش نامناسب و دامنهای کوتاه در محافل عمومی استفاده میکنند.»

این مقام مسوول در ادامه به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: «این وضعیت باعث سلب امنیت شهروندی و ایجاد اختلال در نظم عمومی شده است.»

بر اساس اعلام رسانههای دولتی جمهوری چک، دولت و پلیس این کشور نیز تصمیم گرفته تا برای مقابله با این افراد مامور آموزش دیدهای را استخدام کند و زنان و دخترانی که از این قانون سرپیچی کنند، جریمه میشوند.

مرجع : ایسنا




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 3:59 عصر

فقر و گرسنگی در آمریکا

آخرین آمار از میزان فقر و گرسنگی در آمریکا

ازسایت شبهه {x-shobhe.com  }

آمریکا به رغم نمایش بینالمللی «قدرت و ثروت» در فقر و گرسنگی غوطهور است و آمار فقرا و گرسنگان آن هر روز رو به افزایش است.

انتشار این آمار که به نقل از سازمان تغذیه آمریکا میباشد، به دو دلیل مهم صورت میپذیرد: اول آن که پرده از تابوی کاذب «رفاه و عدالت اجتماعی» آمریکا برداشته شود و دوم آن که قصور رسانههای داخلی از بیان حقایق زندگی در آمریکا تا حدودی جبران گردد.

سازمان تغذیهی آمریکا «Feeding America  » آخرین آمار خود از فقر و گرسنگی در آمریکا را تحت عنوان «Hunger and Poverty Statistics  »، به شرح ذیل منتشر نمود:

 آمار کلی فقر در آمریکا - 2009

          در سال 2009 میلادی، تعداد 43.600.000 نفر آمریکایی که برابر 14.3? جمعیت است، در فقر به سر بردند.

        در سال 2009 میلادی، تعداد 8.8 میلیون خانواده که برابر با 11.1? خانوارهای آمریکایی هستند، به عنوان خانوادههای فقیر به ثبت رسیدند.

          در سال 2009 میلادی، تعداد 24.700.000 نفر از افراد 18 تا 64 سال آمریکایی که برابر با 12.9? این قشر میباشند، فقیر بودند.

        در سال 2009 میلادی، تعداد 15.500.000 نفر از افراد زیر 18 سال (عمدتاً کودک) که برابر با 20.7? کل جمعیت این قشر است، در فقر به سر بردند.

         در سال 2009 میلادی، تعداد 3.400.000 نفر از سالمندان بالاتر از 65 سال که برابر با 8.9? جمعیت آنان است نیز از فقرا بودند.

آمار ناامنی تغذیه (تغذیه اندک یا گرسنگی) در آمریکا – 2009

        در سال 2009 میلادی، تعداد 50.200.000 آمریکایی در ناامنی غذایی (گرسنگی نسبی و مضر) به سر بردند که 33 میلیون نفر آنان را بزرگسالان و 17.200.000 نفر آنان را کودکان تشکیل میدادند.

        در سال 2009 میلادی، تعداد 17.400.000 خانوار که معادل 14.7? خانوارهای آمریکایی باشند، با تهدید گرسنگی مواجه بودند.

        در سال 2009 میلادی، بیشترین رقم خانوادههایی که با تهدید گرسنگی – زیر میانگین ملی - مواجه بودند را خانوادههای با فرزند با رقم 21.3? کل این قشر تشکیل میدادند و خانوادههای بدون فرزند نیز 11.4? بودند و سهم خانوادههای با فرزند با سرپرستی مادران 21/3? و مردان مجرد 27.8? قشر خود بود.

        در سال 2009 میلادی، تعداد 6.800.000 خانوار برابر با 5.7? کل خانوارها با گرسنگی شدید را تجربه کردند.

        در سال 2009 میلادی، تعداد 884.000 نفر خانوادهی تک نفره و سالمند که برابر با 7.8? کل این قشر است، با تهدید گرسنگی مواجه بودند.

 پنج ایالتی که رتبهی اول در گرسنگی را به خود اختصاص دادهاند:

بر اساس این آمار، ایالتهای متفاوت آمریکا بر اساس میزان فقرا و گرسنگان بین سالهای 2007 تا 2009 رتبهبندی شدهاند که ترتیب 5 ردیف اول آنها به شرح ذیل است:

         آرکانزاس «Arkansas»: 17.7  ?

         تگزاس «Texas»: 17.4  ?

        میسیسیپی «Mississippi»:‌.1  ?

         جورجیا «Georgia»: 15.6  ?

       کالیفرنیای شمالی «North Carolina»: 14.8  ?




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 3:59 عصر

 

پنج سفارش

حضرت باقر العلوم {ع}

به پنج چیز سفارش تان می کنم:

اگر به تو ستم کردند، ستم مکن! اگر به تو

خیانت کردند، خیانت مکن! اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو!

اگر مدح تو را گفتند، شاد مشو! و اگر بد تو را گفتند،

بیتابی مکن!




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 3:57 عصر

کیفیت نماز آیات

 نماز آیات دو رکعت است که هر رکعت پنج رکوع دارد و به سه طریق خوانده میشود:

1- بعد از نیت تکبیر بگوید ویک حمد و یک سوره تمام بخواندو به رکوع رود، سپس سر از رکوع   بردارد و دوباره یک حمد و یکسوره بخواند باز به رکوع رود تا پنجمرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد ورکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

2- بعد از نیت و تکبیر وخواندن حمد آیه‏های یک سوره راپنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر ازآن را بخواند و به رکوع رود و سربردارد و بدون این که حمد بخواندقسمت دوم از همان سوره رابخواند و به رکوع رود و همین‏طور تاپیش از رکوع پنجم، سوره را تمام نماید و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن دو سجده کندو رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد و بعد از سجده دوم تشهدبخواند و سلام دهد.

3- رکعت اول را به طریق اول بخواند و رکعت دوم را به طریق دوم، (توضیح‏المسائل امام((ره))، مسائل 9 -1507).

در ضمن پیش از رکوع دوم وچهارم و ششم و هشتم و دهم نمازآیات مستحب است قنوت بخواندو اگر فقط یک قنوت پیش از رکوع دهم بخواند کافی است، (همان،مساله 1512)

لازم به ذکر است که نماز آیات به سبب چهار چیز واجب میشود:1- گرفتن خورشید.2- گرفتن ماه.3- زلزله (در موارد ذکر شده، ترسیدن شرط نیست).4- رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ، درصورتی که بیشتر مردم بترسند (بنا براحتیاط واجب)، (همان، مساله 1491)




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 3:56 عصر

بصیرت عاشورایی

از وبلاک {چراغ دل}

عاشورا بدون شک یک اتفاق ساده و سطحی نبود بلکه یک حرکت بزرگ و سرنوشت ساز بود. حرکتی که مسیر دنیا را عوض کرد و تاریخ را هویت بخشید. اتفاقی که از جهات مختلف قابل بررسی است و همه ی زوایای آن درس های بسیاری برای همه ی زمان ها دارد و عبرتی است برای بشریت در دوران مختلف. حادثه ی عاشورا در آن روز تمام نشد بلکه آغازگر حادثه ها شد. اگر از نگاه سیاسی و یا از نگاه عبادی و یا حتی اگر از نگاه عرفانی به این ماجرا نگاه کنیم می بینیم که : « إن الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه »

متاسفانه برخی افراد بسیار سطحی به این ماجرا می نگرند و فقط به مظلومیت و کشته شدن اباعبدالله و یارانش می نگرند و به چگونگی وقوع چنین حادثه ی عظیم و درسهایش توجه نمی کنند و یا در آن تعقل نمی کنند هر چند که انسانهای خالص و مخلصی باشند. ولی آن چیزی که مهم است اینست که در کنار اشک بر امام حسین (ع) که مایه ی پاکی دل و رشد معنوی و حرکت در کمال انسانی است به درس های آن هم توجه کنیم و در چگونگی رخدادهای این واقعه تعمق نماییم تا در مسیرمان از لغزش ها در امان بمانیم.

در اینجا به گوشه ای از ابعاد سیاسی این حرکت می پردازم که مسلما فقط نسیمی از دریای درسهای سیاسی عاشوراست.

ما اغلب فکر می کنیم و البته شعار هم می دهیم که کاش در آن زمان بودیم و امام خود را یاری می کردیم و در رکاب ایشان می جنگیدیم و از این دست شعارها. ولی آیا تاریخ را نگریسته ایم و شرایط آن زمان را درک کرده ایم و در مورد افراد بزرگی همچون ابن عباس و محمد حنفیه فکر کرده ایم که چرا امام را همراهی نکرده اند! چطور می شود که از بین صدها هزار مسلمان در آن روزگار فقط 72 نفر لشکر خدا را همراهی می کنند و هزاران نفر از همین مسلمانان در برابر حق می ایستند و با قصد قربت شمشیر می کشند! آیا ما مطمئنیم که از آنها بهتر می فهمیدیم؟! اینجاست که وارد بحث بصیرت می شویم و به این امر باید بپردازیم که چقدر شناخت زمان و شناخت امام و عمل بهنگام مهم است.

در آن زمان هم تبلیغات مسموم وجود داشت و شبهه ها همچون سیل جاری بود. در این شرایط حرف اول را بصیرت می زند که باید عرصه را شناخت و راه را تشخیص داد. چطور می شود که ابن عباس و محمد حنفیه از کاروان حق جا می مانند! آنها حتی امام را از روز بهتر می شناختند ولی زمان را و عمل بهنگام را تشخیص ندادند و بجای حرکت پشت سر امام حق و گوش فرا دادن به حرف ولی امر خود ، به او نصیحت کردند که نرو ! این در حالیست که هر دوی آنها از بزرگان بودند. در حالی که 72 نفر آنچنان بصیرتی از خود نشان دادند که مایه ی افتخار تاریخ شد و نوری از آنان ساطع شد که همچنان دلهای نوع بشر را روشن می کند و امتی را هدایت می نماید و اگر آن بصیرت نورانی نبود ، اگر بصیرت امثال حضرت عباس(ع) و حضرت علی اکبر(ع) و حر در میدان جنگ و یا بصیرت زینبی پس از آن نبود کربلا در کربلا می ماند.

در نظام اسلامی یک امام داریم و یک امت و نه غیر از این. وظیفه ی امت هم بر اساس دستورات اسلامی و نص صریح امیرالمومنین در نهج البلاغه تبعیت از امام حق است. اما و اگر آوردن ها یعنی دور شدن از مسیر حق و آنچیزی را که به دنبال دارد پشیمانیست.

وضعیت کوفیانی که ما امروز خیلی راحت آنها را ملامت و البته نفرین می کنیم وضعیتی بود که در فتنه غرق بودند و نتوانستند از آن خارج شوند و بصیرت نشان ندادند و در نتیجه غرق در هلاکت شدند. تیر شبهه ها سینه هاشان را شکافت و چشمانشان را کور کرد. و این هم فقط مربوط به آن زمان نبود بلکه از ثقیقه آغاز شد. ثقیفه هم فتنه ی بزرگی بود. چرا اهل مدینه در این فتنه گرفتار شدند؟ چون باز هم در لباس حق فتنه انگیزی شد. جعل روایت و رو کردن مردم به قومی گری و شخصیت محوری آن هم از روی جهالت. در سقیفه بنای کربلا چیده شد. حکومت معاویه ، معامله ی فتنه گران با ابوسفیان بود چرا که معاویه حاکم منتصب خلیفه ی اول در شام بود. اینجاست که باز نقش بصیرت جلوه گری می کند. اگر مردم در برابر فتنه انگیزی مقاومت می کردند و امام حق را حمایت می کردند که آل امیه جای پایی پیدا نمی کردند. پس می بینیم عدم نقش آفرینی بجا و بهنگام مردم چه عواقبی را برای امت اسلامی رقم می زند. فتنه انگیزی فتنه گران ، شبهه اندازی برای مبارزه با حقیقت ، اقدام عملی در برابر حق و سکوت و همراهی خواص و همراهی جاهلانه ی مردم ثمره اش پس از 50 سال می شود کربلا. باید از فتنه ها و شبهات گذشت وگرنه مسیرمان از اسلام به کفر می گراید و خون خدا در برابر سکوت مسلمین ریخته می شود! اصل شبهه برای این پدید می آید که حق زیر سوال رود. اگر توانستیم از آن بگذریم خوب است ولی در آن ماندن همچون مرگ سیاه است. بخصوص اینکه ریشه ی این شبهات را اگر پی بگیریم به دشمنان قسم خورده ی اسلام بر می گردد.

اینطور نیست که بگوییم حالا چرا امام حسین با آنها مقابله می کرد! اگر حتی امام حسین در برابر آنها سکوت می کرد باز هم آنها دست بر نمی داشتند. باطل هیچگاه اجازه نمی دهد حق جلوه گری کند و تا نابودی حق و خاموشی آن به پیش می رود و مرگ سیاه را تحمیل می کند و تنها راه ، مبارزه ی با باطل است حتی اگر به مرگ سرخ برسد. اینجاست که حق زنده می ماند حتی اگر ظاهر متفاوت از این داشته باشد کما اینکه این در عاشورا اتفاق افتاد و درسی برای ما شد.

سرگرم شدن در مادیات و دنیازدگی باعث شده بود تا مردم ملعون کوفه امام را به درهم و دینار بفروشند. دنیازدگی آفت دین است چراکه گاهی باید از مال و حتی جان برای احقاق حق گذشت. همان کاری که امام حسین (ع) و یاران باوفایش انجام دادند ولی قشر عظیمی خلاف این کار را انتخاب کردند! و هیچ تضمینی ندارد که امروز این امر تکرار نشود.

یک مسئله ی مهم دیگر اینست که باید عرصه شناخته شود. حق و باطل باید تشخیص داده شود. اینطور نیست که بگوییم حال یکی باشد مشغول حکومت و یکی باشد مشغول دین. نه ! حکومت عامل اساسی در بقای دین است و قیام امام هم در برابر این بود که حکومت اسلامی بر عهده ی فاسدین افتاده بود و فسادشان علنی بود و این یعنی نابودی دین. لذا باید بدانیم که در دنیای اطراف ما چه می گذرد. ما مردم در برابر دین خدا مسئولیم و باید بخاطر تک تک مواضعمان پاسخگو باشیم.

امروز هم اگر نیک بنگریم 2 جبهه در دنیا می بینیم. یکی حق و دیگری باطل. یکی منادی اسلام است که در راه آرمانهای خود هزاران شهید داده که همه ی آنها شاگرد مکتب حسین بودند و در جبهه ی دیگر منادیان کفری هستند که باطل از سر و رویشان می بارد ولی می خواهند در ورای حق پنهان شوند. با رسانه های بسیار شبهه اندازی و فتنه انگیزی می کنند و اینجاست که باید بصیرت به خرج داد تا همچون کوفیان ، ملعون تاریخ نشد. ابتدای بصیرت اینجاست که عرصه را خوب باید شناخت. در مرحله ی بعد باید امام حق را شناخت هر چند که امام معصوم غایب باشد. آیا در زمان غیبت باید دین خدا را رها کرد؟! آیا طی مسیر در این همه سنگلاخ ها بدون پیشوا می شود. خب این پیشوا کیست؟ امام صادق (ع) می فرمایند: که: « من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما ... »(اصول کافی جلد 1 ص 67) مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام و آشنا به احکام همان فقیه مورد نظر ماست و او شخصی است که اسیر دنیا و نفس خود نیست و فقط رضای خدا هدف اوست. طبق روایات مشابه به هنگام دسترسی نداشتن به معصوم، فقیه حاکم مردم است و این حاکمیت از معصوم به او رسیده است. در همین روایت آمده است: «فانی قد جعلته علیکم حاکما. من او را حاکم شما قرار دادم.» روشن است امام شخص معینی را به حاکمیت نصب نکرده بلکه به صورت عام منصوب نموده است. در همین روایت آمده است : «فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکم الله و علینا ردّ والرادّ علینا کالرّادّ علی الله و هو علی حدّ الشّرک بالله». حاکمی که منصوب عام از طرف معصوم است، اطاعتش واجب است و اگر کسی حکم او را نپذیرد مانند آنست که حاکمیت معصوم را نپذیرفته است و در اینصورت طبق روایت این امر سرپیچی از دستور خدا و همانند شرک به اوست.

این چیزی نیست که ما از خودمان گفته باشیم یا بعضی فقها گفته باشند بلکه نص صریح روایت از معصوم (ع) است و با توجه به توضیحات فوق کاملا منطقی و عقلانی هم به نظر می رسد. و البته این قداست از جانب بشر نیست بلکه از جانب خداست که می فرماید : اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولوالامر منکم. حرکت امت اسلامی باید تحت فرمان چنین شخصی باشد و ما فقط موظف به اطاعتیم نه اینکه نگاه کنیم تا ایرادی بگیریم هرچند نصیحت به حاکم خوب است و چنین ساز و کاری هم وجود دارد ولی وظایف امت در برابر امام نباید خدشه دار شود.

 حالا تیرهای شبهه علیه نظام اسلامی ما هم سرازیر است و همه ی ما در معرض آن هستیم. اما چه باید کرد؟ باید اسیر شبهات شد یا از آن با استدلال عبور کرد؟ اصلا چرا باید حرف دشمن و شبهه ی آنها درون جامعه ی دینی تکرار شود با اینکه دشمنی آنها نه با ما بلکه با دین خدا عیان است؟! اصلا چرا ما باید به خاطر دنیامان در برابر ظلم ظالم سکوت کنیم و مواضع خود را کتمان کنیم در حالی که به لطف خدا قدرتمندیم و توان مقاومت داریم؟ این به دور از مکتب حسین (ع) است که در دنیای امروز امر به معروف و نهی از منکر را که وظیفه ی نظام ماست به بهانه های واهی همچون تحریم کنار بگذاریم و یا ماهیت استکبار را بیان نکنیم. امروز دشمنان به قدری ضعیف هستند که به جای منطق ، ترور می کنند. خب آیا حق آشکار نمی شود؟!

همه ی آزادگان دنیا امروز چشم امیدشان به نظام ماست و ما در حال گذار از یک مرحله ی مهم تاریخ هستیم تا امانت را به دست صاحب اصلیش برسانیم. لذا وظیفه ی اصلی ما جانبازی در این راه است و باید راه هزاران شهید را که برای بقای این نظام جان سپاری کردند ادامه دهیم و البته در برابر خون آنان مسئولیم. حقانیت ما همچون روز روشن است و فقط کافیست چشمانمان را باز کنیم. علی رغم همه ی مشکلات موجود اعم از اجتماعی، قضایی و اقتصادی ما در مسیر درست در حال حرکتیم و گواه آن هم این دشمنی بی سابقه ی نظام کفر و استکبار با ماست چرا که اگر ما در مسیر غلط باشیم آنها بیشتر کمکمان می کنند نه دشمنی.

بنیان نظام اسلامی ما در کربلا بنا نهاده شد و ما امروز ادامه دهندگان حرکت عاشوراییم و تا قیام خونخواه آل محمد(ص) در برابر خدا و اهل بیت و شهدا مسئول هستیم .




موضوع مطلب :

شنبه 89 دی 18 :: 3:56 عصر

آمارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت